درس خارج فقه الطهارت آیت الله مظاهری
87/09/12
کتاب الطهارت
جلسه: 14
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
مسئلهای که امروز داریم مسئله مشکلی است و امیدوارم با فکر شما بشود مسئله را حل کرد .
مسئله این است که اگر ما یک آب قلیلی داشته باشیم جاری، و ندانیم که ماده دارد یا نه؟ در بحث دیروز بالاخره رسیدیم به اینجا که آب جاری آن است که علاوه براین که جریان دارد ماده هم داشته باشد از یک جایی منبع باشد سرچشمه گرفته باشد، حالا یک آبی جاری است میبینیم که جریان دارد اما نمی دانیم آیا منبع و ماده دارد یا نه؟ که اگر ماده داشته باشد هم طاهر است هم مطهر و اگر دست نجس مثلا در آن زدند نه نجس نمیشود آن دست را پاک هم میکند و اما اگر ماده نداشته باشد خب اگر دست زدند در این آب، دست را که پاک نمیکند خود آب هم نجس میشود و مثالش هم زیاد است مثلا جوی را اگر ببندند یک مقداری بعد از بستن آب جاری است اما از آن منبع منفصل شده، جاری بلا ماده است، حالا الان شک میکنند که آیا جلوی آب را بستهاند یا نه؟ اگر جلوی آب را نبسته باشند این آب قلیل به ملاقات، نجس نمیشود بلکه پاک کننده است اما اگر جلوی آب را بسته باشند این آب جاری است پاک است اما مطهر که نیست نیست اگر هم دست بزنند در این آب دست که پاک نمیشود آب هم نجس میشود .
مسئله که خیلی واضح است این که این آب اصاله الطهاره دارد ما دستمان را زدیم در این آب نمیدانیم نجس شد یا نه؟ کل شیئ طاهر میگوید پاک است اصاله الطهارهاش را حرفی نداریم و از آن طرف هم اگر کسی بگوید اصل مثبت حجت است که سابقاً ما یک اشارهای کردیم دیگر خواه ناخواه وقتی پاک شد دیگر عقل ما میگوید مطهر هم هست دست نجس را زدم در این، این آب نجس نشد دیگر لازمهاش این است که دست تو هم پاک شد و اگر کسی اصل مثبت حجت نداند دیگر خواه ناخواه باید بگویید این آب پاک است نجس نشده اما دست تو هم نجس است آن مسئله دائر مدار آن اصل مثبت حجت است یا نه؟
اما آن که خیلی واضح است این است که اصاله الطهاره اگر دست شما که نجس است زدید در این آب، در این آب قلیل که جریان دارد و نمیدانید ماده دارد یا نه دست زدید در این آب اصاله الطهاره میگوید این آب پاک است بالاخره این اصل خیلی واضح است دیگر که این آب سابقاً پاک بوده خب الان هم پاک است اصاله الطهاره میگوید پاک است اگر هم استصحاب داشته باشیم و اصل دیگر باشد بالاخره اصل عملی میگوید این آب پاک است، لذا یک آبی بوده پاک بوده ما الان نمیدانیم نجس است یا نه؟ خب پاک است، اصاله الطهاره میگوید پاک است، استصحاب میگوید پاک است حالا اصل مثبت را حجت دانستید دست شما هم پاک است، اگر اصل مثبت را حجت ندانستید هیچ، اصل بالاخره این آب پاک است اصاله الطهاره دارد، آب قلیل نجس میشود نمیدانیم نجس شد یا نه؟ نجس نشده .
مرحوم سید در اینجا میگویند آب نجس است، چرا نجس است ؟ یک دلیل محکمی بیاورند جلوی اصاله الطهاره را بگیرد ، یک اماره باید بیاید در کار، اگر یک امارهای آمد در کار جلوی اصاله الطهاره ، اگر استصحاب داشته باشد جلوی استصحاب را بگیرد و اما اگر اماره نیامد دیگر اصاله الطهاره میگوید آب پاک است.
بزرگان برای این که نجس است 4 تا دلیل آوردهاند یعنی جلوی اصاله الطهاره را بگیرد 4 تا دلیل آوردهاند که این آب نجس است.
یک دفعه دیگر مسئله را تکرار کنم تا ادله آنها را بگویم، یک آب است جریان دارد اما قلیل است ، کر نیست ، اگر کر باشد که الماء اذا بلغ قدر کر لا ینجسه شیئ، قلیل است این آب قلیل است اگر این ماده داشته باشد هم طاهر است هم مطهر ، اگر ماده نداشته باشد دیگر اگر ملاقات نجس با آن شد نجس میشود که دیروز گفتیم و علاوه بر این که نجس میشود خب معلوم است دیگر مطهر هم نیست.
حالا 4 تا دلیل آورده شد برای این که این آب نجس است دلیل اول و دومش را چند روز قبل صحبت کردم و این جا به طور اشاره صحبت میکنم.
یکی استصحاب عدم ازلی گفتهاند این آب در ازل این طور بوده که معتصم نبوده که به ملاقات نجس نجس نشود حالا نمیدانیم آیا این اعتصام را دارد یا نه ؟ میگوییم در ازل اعتصام نداشته الان یکون کذلک و این استصحاب عدم ازلی را مرحوم سید در عروه چند روز قبل هم گفتم گاهی جاری میدانند گاهی جاری نمیدانند یعنی مبنا نشد از مرحوم سید پیدا بکنیم یرای این که گاهی اسم میآورند میگویند استصحاب عدم ازلی جاری است بعضی اوقات هم اسم میآورند میگویند استصحاب عدم ازلی جاری نیست ، حالا ممکن است این جا به همان استصحاب عدم ازلی بخواهند اصاله الطهاره را از بین ببرند و بگویند این آب معتصم نبود الان هم معتصم نیست ، که بعضی از بزرگان هم که استصحاب عدم ازلی را جاری میدانند وجه این فرمایش مرحوم سید را همین گفتهاند ، گفتهاند آقا این آب نجس است به ملاقات نجس نجس میشود برای این که نمیدانیم معتصم بوده یا نه؟ معتصم نبوده الان یکون کذلک، این دلیل اولشان.
سابقاً گفتیم که استصحاب عدم ازلی ولو این که معرکه آراء است اما قضیه قضیه مشکوکه دو چیز است لذا استصحاب عدم ازلی جاری نیست برای این که میگویید یقین دارم معتصم نبوده سالبه به انتفاء موضوع است یعنی آبی نبوده پس اعتصام هم نبوده اسمش را میگذارند مفاد کان تامه حالا آبی هست نمیدانیم معتصم است یا نه؟ بخواهیم بگوییم کان الان یکون کذلک قضیه متیقنه شما آبی نبوده قضیه مشکوکه شما آبی هست وصفش نمیدانیم هست یا نه ؟ و اینها دو تا قضیه هستند وقتی دو تا قضیه شدند پس استصحاب عدم ازلی نداریم ، بله آن کسانی که میگویند استصحاب عدم ازلی داریم همین جا جواب میدهند میگویند که اینها دقت عقلی است، عرف اینها را قضیه متیقنه با مشکوکه را یکی میداند هاذویت محفوظ است میگوید هذا کان لم یعتصم الان یکون کذلک ولو به قول مرحوم حاج شیخ گفته بودند به هویت و ماهیت قبل وجودش اشاره میکنید ، دیگر حالا تا ببینم فتوای شما چیست قضیه متیقنه ندارید، قضیه متیقنه وقتی است که آب را از بین ببرید بگویید آب نبوده، چون آب نبوده پس وصفش هم نبوده الان آب هست وصفش نیست بگوییم کان الان یکون کذلک ، آنها که میگویند استصحاب عدم ازلی جاری است میگویند هاذویت به نحو ماهوی این محفوظ است میتوانیم اشاره کنیم بگوییم این آب در ازل که هیچ نبوده وصفش هم نبوده الان یکون کذلک ولی ما که استصحاب عدم ازلی را جاری نمیدانیم میگوییم معلوم است عرف فرق میگذارد بین آن جا که وصف نباشد برای این که موضوع نیست، برای این که آب اصلاً نیست یا این که آب هست وصفش نیست اینها دو چیز است عرفاً معلوم است، حالا علی کل حال تا ببینیم فتوای شما چیست؟ گفتم مسئله مشکل است در زمان ما یک غوغایی بود در قم در نجف راجع به همین استصحاب عدم ازلی و بعضی از بزرگان مثل مرحوم آقا ضیاء با آن همه دقتش استصحاب عدم ازلی را با شاگردهایش جاری میدانستند و مثل مرحوم نائینی هم جاریز نمیدانستند آن چندین وقت درسش را راجع به استصحاب عدم ازلی که هست، آن هم نیست، در قم هم همین جورها بود دیگر حالا فتوای شما هرچه باشد .
دوم که گفتهاند این آب نجس است گفتهاند آقا تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص است طوری نیست و مرحوم سید از کسانی است که تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص را جایز میدانستند و نسبت دادهاند گفتهاند این که مرحوم سید میگوید این آب نجس است برای این که تمسک به عام کرده در شبهه مصداقی مخصص، تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص یعنی چه؟ دو سه روز قبل مثال عوامانهاش را زدم گفتم مثل این که میگوید اکرم العلماء یک دلیل دیگر میگوید الا الفساق منهم، شما میدانید این عالم است، نمیدانید فاسق است یا نه؟ خب آن کسانی که تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص میکنند میگویند اکرم العلماء که حتماً میگیردش، خب این مال آن که حتماً میگیردش لاتکرم الفاسق منهم نمیدانیم میگیردش یا نمیگیرد؟ خب نمیگیرد، هیچ، اکرم العماء میگوید مال من لاتکرم الفساق منهم میگوید من هم نمیخواهم چون که موضوع من نیست موضوع مشکوک است باید موضوع احراز بشود تا من بگویم لاتکرم، لذا مثل مرحوم سید در عروه و خیلیها مثل استاد بزرگوار ما آقای بروجردی خیلی پا فشاری داشتند تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص مانعی ندارد و همین مثالی که من زدم ایشان روی منبر میزدند با یک ملاحت خوبی که آقای بروجردی داشتند، با آن ملاحتشان هم بالاخره با همین مثال عوامانه اثبات میکردند میگفتند که اکرم العماء، لاتکرم الفساق منهم این زید اکرم العماء میگوید مال من، مال من است لاتکرم الفاسق منهم میگوید من نمیخواهمت، برای این که من نمیدانم زن من هستی یا نه؟ و اکرم العلماء که حتماً زید زنش است خب میگوید اکرامش کن، لاتکرم الفساق منهم هم نمیگوید که اکرام نکن میگوید من اصلاً این را نمیخواهم چون نمیدانم آیا این زن فاسق هست یا فاسق نیست .
مرحوم سید این جا همین را میگویند، میگویند که آن ملاقات مثلاً الماء اذا بلغ قدر کر لاینجسه شیئ میگوید که آب اگر کر نباشد نجس است و به ملاقات نجس نجس میشود، ینجسه شیئ و ما نمیدانیم که آیا این عصمت را لاینجسه شیئ کریت را این دارد یا نه؟ جریان را اینجا دارد یا نه؟ عمومات میگوید که بگو نجس است تا مانع بیاید، به عبارت دیگر تا عصمت بیاید و یا جریان ماده دار باشد باید احراز بشود یا کریت باشد باید احراز شود بالاخره یا باید ماده داشته باشد یا باید کر باشد و نمیدانیم ماده دارد یا نه؟ نمیدانیم کر است یا نه؟ یا حتی نمیدانیم کر است یا نه؟ نمیدانیم ماده دارد یا نه؟ عمومات میگوید این آب نجس است، الماء اذا لم یبلغ قدر کر ینجسه شیئ، میگویند مرحوم سید مرادشان همین است .
این را هم سابقاً ما اشکال کردیم بله اکرم العلماء عمومش این زید فاسق را میگیرد چون عالم است اما اصاله الجد اکرم العماء نمیدانیم آیا این را میگیرد یا نه؟ نمیتوانیم بگوییم آری که بر میگردد به این که میگوید الماء اذا لم یبلغ قدر کر ینجسه، اما اذا بلغ قدر کر لاینجسه شیئ حالا آن اکرم العماء را مثال بزنم نمیدانیم اکرم العلماء جد مولا روی این زید هست یا نه؟ میشود شبهه مصداقی خود عام لذا میگوییم که تمسک به عام در شبهه مصداقی خود عام که نمیشود دیگر مسلم مثل اکرم العلماء نمیدانیم زید عالم است یا عالم نیست خب آن زید مشکوک را نمیگیرد حالا هم اینجا نمیدانیم این آب آیا این جوری است که الماء اذا لم یبلغ قدر کر ینجسه شیئ حالا نمیدانم این ماء اذا لم یبلغ این وصف هست یا وصف نیست و به عبارت دیگر اصاله الجد مولا را نمیدانم چیست؟ این استثنا خورده اگر نخورده بود خوب بود مثل استثنای متصل میشود میگوید اکرم العلماء الا الفساق منهم، این که نمیدانم تمسک به عام بکنم برای این که هنوز عامی ما درست نکردیم، لذا در حقیقت عالم غیر فاسق را میخواهد اکرامش بکنم و این نمیدانم عالم غیر فاسق است یا نه؟ ولو عموم عام میگوید که این عالم است اما جد مولا یعنی با استصحاب به عبارت دیگر، اکرم العلماء الا الفساق منهم این زید اگر مشکوک العلم باشد نمیشود اگر مشکوک الفسق هم باشد نمیشود، چرا برای این که در هر دو شبهه مصداقی خود اکرم العلماء است آنجا که استثناء استثنای متصل باشد چه جور میفرمایید خب استثنای متصل همین است اکرم العلماء الا الفساق منهم میگویید که این عام نتوانسته ظهور پیدا بکند برای این که الا الفساق دارد و الا الفساق چون که متصل است آن اجمال سرایت میکند به اکرم العلماء خب در انفصالش هم همین است، اکرم العلماء این ظهورش حسابی درست شد اما الا الفساق منهم واقعاً چیست با آن استثناء با آن الا الفساق منهم؟ واقعاً اکرم العلماء الا الفساق منهم اسمش را میگذارند اصاله الجد، اصاله الظهورش یعنی اراده استعمالیش، اراده استعمالی اکرم العلماء عام است اما این را که مولا نمیخواهد، یک استثناء مولا دارد، یک استثنای منفصل و استثنای منفصل واقعاً بر میگردد به استثنای متصل و همین طور که اکرم العلماء الا الفساق منهم زید فاسق را نمیتواند بگیرد اکرم العلماء هم با اصاله الجد زید فاسق را نمیتواند بگیرد لذا این کسانی که میگویند تمسک به عام در شبهه مصداقی جایز است میگوییم خب بله به اراده عالم جایز است اما اصاله الجد چه؟ این عام چون که تخصیص خورده جد مولا این ظهور نیست، جد مولا الا الفساق منهم داریم، استثنا دارد، یعنی استثناء که دارد دو تا را باید پهلوی هم بگذاریم از آن نتیجه بگیریم، نمیشود که تنها، یک دفعه اکرم العلماست میگردیم این طرف آن طرف برایش مخصص پیدا نمیکنیم عام ما متحقق میشود، خب هیچ، اما یک دفعه میگردیم یک تخصیص پیدا میکنیم، وقتی گشتیم و تخصیص پیدا کردیم اکرم العلماء دیگر نداریم لذا در حقیقت همهجا اینها از اصول اولیه در اصول است دیگر، همه جا اگر ما تخصیص منفصل پیدا کردیم واقعاً عام نداریم ، اسمش را میگذارند اصاله الجد مولا نیست یعنی واقعاً اکرم العلماء الا الفساق منهم است ، به گردن من این آمده اکرام عالم غیر فاسق ، چه جور اگر استثناء متصل بود تمسک به عام نمیتوانستند بکنید ، حالا هم که منفصل است تمسک به عام نمیتوانید بکنید ، که اسمش را میگذارند این ولو این که ظهور عام این را میگیرد اما جد مولا روی مستثنی است روی عام با استثناست و عام با استثناء نمیدانیم آیا این زید فاسق را میگیرد یا نه؟ نمیتوانیم تمسک به عموم عام بکنیم برای این که در شبهه مصداقی خود عام میشود ما نحن فیه همین است، ما نحن فیه این است که آب معتصم با این شرط، برای این که الماء اذا بلغ قدر کر یا روایت دیروز لان له ماده بر میگردد به این که آب معتصم طاهر است و مطهر، ما نمیدانیم این آیا معتصم است یا نه؟ بخواهیم بگوییم که نه یا آری، تمسک به این نمیشود کرد برای این که ما عام این جوری نداریم بگوییم کل ماء که کر نباشد این به ملاقات نجس نجس میشود یا نمیشود، این هم دلیل دومشان .
بله مثل این که استاد بزرگوار ما آقای بروجردی که تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص را جایز میدانند یا مثل مرحوم سید، مرحوم سید تمسک به عام در شبهه مصداقی را جایز میدانند تقریبش هم این که از آقای بروجردی نقل کردم اینها این فرمایش مرحوم سید که میفرماید اذا لاقی نجسٌ درست در میآید . این هم دلیل دوم .
دلیل سوم گفتهاند قاعده اقتضا و مانع، این قاعده مقتضی و مانع هم در نجف یک غوغایی روی آن بوده در زمان مرحوم آخوند یعنی در میان شاگردهای مرحوم میرزای بزرگ که من جمله مرحوم آخوند بوده، آقا شیخ هادی مکفر که یک آدم فوق العاده ملایی بوده شاگردهای خوبی هم داشته من جمله از شاگردهایش این مرحوم آیت الله بهبهانی که چند سالی آمدند اصفهان در تابستان و حقی به این اصفهان دارند .
مرحوم آخوند و شاگرهایشان میگفتند قاعده مقتضی و مانع غلط است اصلاً هیچ است .
مرحوم آقا شیخ هادی مکفر که در مقابل آخوند بود راستی هم ملا بوده خیلی آن میگفته که قاعده مقتضی و مانع حجت است، ما یک قاعدهای داریم در فقه بنام قاعده مقتضی و مانع که من شنیدم مرحوم آقای بهبهانی وقتی آمدند اصفهان یک سال این سه چهار ماه که اصفهان بودند روی این قاعده مقتضی و مانع صحبت کردند و میخواستند اثبات بکنند حرف مرحوم آقا شیخ هادی را .
حالا قاعده مقتضی و مانع چیست؟ آن جوری که مرحوم خود آقای شیخ هادی در حاشیهای که بر رسائل دارند خودشان تقریر میکنند شاگردهایشان مثل آقای بهبهانی رضوان الله تعالی علیهما تقریر میکنند این جور گفتهاند اگر ما احراز کردیم مقتضی را دیگر احتیاج نداریم برای این که اثبات بکنیم عدم مانع را، صرف اثبات کردن مقتضی بس است برای این که ما حکم روی مقتضی بکنیم، و دیگر بخواهیم احراز بکنیم مانع را احراز بکنیم عدم مانع را با اصل بیاییم احراز بکنیم عدم مانع را گفتهاند نه، گفتهاند اصلاً این که مشهور است که علت تامه میگویند مقتضی موجود است مانع مفقود است پس علت تامه موجود است میگوییم دروغ است برای این که عدم که نمیتواند جزء علت تامه بشود، میگویند همین مقدار که مقتضی را احراز کردی همین علت تامه است مقتضی موجود است و مانع مفقود است پس علت تامه میگویند نه، بگو مقتضی موجود است اثبات کن مقتضی موجود است دیگر خواه ناخواه اثّر اثره همان مقتضی میشود علت تامه .
در مانحن فیه همین جور گفتهاند ما یک عامی داریم و آن عام چیست؟ این که کل ماء ینجس بالملاقات، بله یک الا ان یکون کراً الا ان یکون له ماده آن را هم داریم اما ما آن الا را اصلاً احتیاج به آن نداریم ما وقتی که اثبات کردیم که کل ماء یتنجس بملاقات النجس این باید بگوییم که اثّر اثره مقتضی موجود است برای نجاست ما نحن فیه همین است، شک داریم که آیا این کریت جریان دارد یا نه؟ آن شک هیچ، الماء ینجس بملاقات النجس برای ما کار میکند . این حرف اینها، که می گویند ما در قاعده مقتضی و مانع باید دنبال مقتضی باشیم اثبات مقتضی بکنیم نه در مقام این باشیم که اثبات عدم مانع بکنیم یا در صدد این باشیم مانع هست یا نه؟ خب این فرمایش آقایان .
اشکالی که هست این همان تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص است عین همان است چرا؟ برای این که تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص آقای بروجردی چه میفرمودند؟ میفرمودند اکرم العلماء داریم و زید عالم اکرم العلماء میگوید مال من، به عبارت دیگر مقتضی از برای گرفتن این زید عالم الان موجود است لاتکرم الفساق منهم زید را نمیدانم فاسق است یا نه؟ لاتکرم الفساق میگوید من اصلاً کاری با او ندارم، نفیاً و اثباتاً من کاری با او ندارم، لذا به قول آقای بروجردی اکرم العلماء مقتضی موجود است میگوید پس بنابر این زید عالم است اکرامش بکن خب این کسانی هم که مقتضی میگویند بس است خب همین را میگویند، میگوید آقا اقتضای برای نجس بودن این آب موجود است و آن چیست؟ هر آبی که ملاقات با نجاست کند نجس است الا و آن الا را بگذار کنار، مقتضی موجود است مانع هم میخواهد باشد میخواهد نباشد خب تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص میخواهد باشد میخواهد نباشد میخواهد بگیرد میخواهد نگیرد آن وقت ایراد چیست؟ ایراد این است که بله، اکرم العلماء موجود است اما واقعاً اکرم العلماء نیست اکرم العلماء الا الفساق منهم است، اکرم العلماء الا الفساق منهم این زیدی که عالم است و نمیدانم فاسق است، نمیدانم مصداقش هست یا نه؟ وقتی ندانستم میشود تمسک به عام در شبهه مصداقی خود عام، نه مخصصش، خود عام این مصداقش مشکوک است، قاعده مقتضی و مانع هم میگوید که بله به حسب ظاهر این جوری است که آب به واسطه ملاقات نجس نجس میشود اما یک الا دارد این است الا ان یکون له ماده وقتی این جور باشد الا ان یکون له ماده این ضررش به عام میخورد یعنی همسایه بد همسایه دیگر را هم خراب میکند رفیق بد رفیق دیگرش را متهم میکند اینجا هم همین جور است بر میگردد به این که ما نداریم عامی که هر آبی به ملاقات نجس نجس میشود این را داریم هر آبی به ملاقات نجس نجس میشود الا ان یکون له ماده و این مسئله ما نمیدانیم ماده دارد یا نه؟ اصلاً مسئله همین است که یک آبی جاری است نمیدانیم ماده دارد یا نه؟ لذا عمومات و به قول اینها اقتضا، مقتضی ما احراز نشده به حسب ظاهر احراز شده به حسب واقع و نفس الامر احراز نشده، لذا این که مشهور شده بین اینها که قاعده مقتضی و مانع مقتضی بس است برای این که اثّر اثره ما هم میگوییم بله، مقتضی بس است برای این که اثّر اثره اگر هم در مانع شک کنیم اصل دارد اصل عدم مانع، اما اگر یکجا پیدا کردیم که نتوانستیم مقتضی را اثبات بکنیم باز هم اثّر اثره؟ و ما نحن فیه همین است، اگر الا نبود خوب بود الان آبی هست و میدانم قلیل است و دست نجس هم در آن زدم آب به ملاقات نجس نجس شد، خوب است . اما یک حرف دیگر الا ان یکون له ماده دارد و این دست را که من زدم در این آب نمیدانم این آب له ماده است یا لا ماده له؟ میشود شبهه مصداقی، اما برای کی؟ شبهه مصداقی خود عام .
و حالا یک فکری روی آن بکنید آن کسانی که درس مرحوم آقای بهبهانی بودند با آنها مباحثه کنید ببینید غیر از اینها چیزی دارند و میتوانند اثبات بکنند این قاعده مقتضی و مانع را، میتوانند رد بکنند اشکال من را ؟
مرحوم سید قبول ندارند چندین جا هم در مکاسب صحبت کردهاند و قاعده مقتضی و مانع را مرحوم سید قبول ندارند مرحوم سید که اینجا میگویند نجس است با آن استصحاب عدم ازلی یا آن قاعده تمسک به عام در شبهه مصداقی، اما این را قبول ندارند میخواستم تمام بکنم نشد .
حالا عنوان کنم چهارم را تا فردا
مرحوم آقای خویی از استاد بزرگوارشان مرحوم آقای نائینی یک دلیل نقل میکنند و مرحوم آقای خویی در همین تقریرات میفرمایند که استاد ما یک قاعدهای درست کرد که این قاعده سیال در فقه است و مرحوم نائینی میفرمودند خیلی جاها به این قاعده میتوانیم تمسک بکنیم، خب آن قاعده چیست؟ این جا میخواهند بگویند اگر آبی که نمیدانیم ماده دارد یا نه دست در آن بزنیم آب نجس است گفتهاند به این دلیل، برای این که تمام استثنائات بر میگردد به شروط و چون تمام استثنائات بر میگردد به شروط پس باید ما شرط را احراز بکنیم تا بتوانیم بگوییم اقتضا هست تا بتوانیم حکم روی عام بکنیم و ما نحن فیه یک استثناء هست الماء مطلقا نجس الا ان یکون له ماده این الا ان یکون له ماده را گفته به منزله شرط است بر میگردد به این که آب کر پاک است آب غیر کر نجس است و الان من نمیدانم این شرطش اینجا هست تا نجس نباشد یا نه؟ احراز شرط نمیتوانیم بکنیم وقتی احراز شرط نتوانستم بکنم خواه ناخواه دیگر نمیتوانم بگویم که این آب پاک است، باید بگوییم به ملاقات نجس نجس است . این فرمایش ایشان که خود مرحوم آقای خویی اشکال روی آن دارند حالا فردا صحبت میکنم .
ولی علی کل حال آن که مرحوم آقای خویی از استاد بزرگوارشان مرحوم آقای نائینی که انصافاً فحلی بوده مرحوم آقای نائینی گفتهاند ما یک قاعده کلی داریم در فقه و آن این ست که همه استثناها را بر میگردانیم به شروط، شروط باید احراز بشود اگر شرط را نتوانیم احراز بکنیم آن مستثنا منه ما هیچ کار نمیتواند بکند و ما نحن فیه چون شرط را احراز نکردیم آب نجس است . حالا اگر حالش را داشته باشید ببینید اگر حال نداشته باشید فکر کنید تا فردا ببینیم چه باید بگوییم؟
وصلی الله علی محمد و آل محمد