درس خارج فقه الدیات آیت الله مظاهری
87/09/05
کتاب التهارت
جلسه:10
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
مسئله امروز یک مسئله مشکلی است و حل شدن آن هم کار مشکلی است، و آن این است که اگر آب قلیل یا آب کر به ملاقات نجس نجس شود آب کر حوض نجس بوده و آب ریختهاند آب دستی توی آن تا پر شده است خب الان باید متصل به کر یا آمدن باران تا این کر را پاک کند ، طاهر و مطهرش کند، حالا آیا صرف اتصال کفایت میکند یا باید این آب نجس را مخلوط کرد با آب پاک که به آن میگویند امتزاج تا این آب پاک شود؟
مشهور در میان محشین عروه گفتهاند که امتزاج میخواهیم خود مرحوم در عروه میفرماید اتصال کفایت میکند.
مشهور در میان اصحاب است که این حرف از زمان محقق آن هم در معتبر پیدا شده و الا قضیه امتزاج یک حرف مستحدثی است که در قدماء نبوده است و قدماء صرف اتصال را کافی میدانستند و اصلاً متعرض مسئله امتزاج نشدهاند و بعد از مرحوم محقق آن هم نه در همه کتابهاشان در شرایع نیست در نافع نیست ، بعد از این گفته مرحوم محقق در معتبر کمکم قول مشهور شده است و به اندازهای هم قول مشهور شده که بعضی توانستهاند ادعای اجماع روی آن بکنند این قدر قول مشهور در میان متأخرین شده ، ومنجمله محشین بر عروه کسانی که حاشیه بر عروه نوشتهاند معمولاً در حالی که سید میفرماید اتصال کافی است علی الاقوی اما روی همین الاقوی مشهور میگویند نه، علاوه بر اتصال امتزاج میخواهیم،
اینها چندتا دلیل دارند دلیلهایش هم مثل خودشان ریشه دار است یعنی معمولاً از بعد محقق رضوان الله تعالی علیه یک افرادی در فقه پیدا شدهاند که خودشان ریشهدار ، اقوالشان هم ریشهدار، استدلالها قوی.
اول استدلالی که شده در این مسئله استصحاب است و اسمش را گذاشتهاند استصحاب عدم ازلی این آب یک دفعه حالت سابقه دارد این بحث نیست مثل این که قبلاً پاک بوده حالا نمیدانیم دست نجس در آن خورده شد یا نه؟ خب این جا بحث نیست و امتزاج و اتصال و اینها هم نیست و استصحاب وجودی دارد ، سابقاً نجس بوده الان هم نجس است سابقاً پاک بوده الان هم پاک است این نه، این بحث ما برای این که این آبی که الان ما داریم در آن بحث میکنیم حالت سابقه ندارد ،نمیدانیم قبلاً پاک بوده یا قبلاً نجس بوده؟ گفتهاند استصحاب عدم ازلی جاری بکن بگو در ازل این آب پاک بوده است ، حالا که به وجود آمده نمیدانیم پاک است یا نه؟ کان طاهراً الان یکون کذلک، گفتهاند بنابراین این استصحاب عدم ازلی برای ما مطلب را درست میکند.
در استحصاب عدم ازلی یک اختلاف عجیبی شده است از زمان شیخ انصاری تا الان،
بعضی از بزرگان نظیر همین مرحوم سید در عروه استصحاب عدم ازلی را جاری میدانند.
مثل مرحوم آخوند هم در کفایه در باب عام و خاص این استصحاب عدم ازلی را جاری میدانند.
و مثل مرحوم محقق عراقی مرحوم آقا ضیاء شنیدهام کتاب هم در این باره نوشته شاگردهای ایشان هم استصحاب عدم ازلی را جاری میدانستند.
اما در مقابل مرحوم نائینی و شاگردهایشان منجمله مرحوم آقای حکیم مرحوم آقای خویی وشاگردهای مرحوم محقق نائینی معمولاً استصحاب عدم ازلی را جاری نمیدانند لذا شنیدهام در نجف یک وقتی یک سر و صدایی بوده بین العلمین برای این که هردو مرحوم نائینی و مرحوم آقا ضیاء از فحول بودند شاگردهایشان هم از شاگردهای فوقالعاده قوی که بعد از این دو بزرگوار معمولاً مرجع شدند یکی از اینها میگفته استصحاب عدم ازلی جاری است یکی هم میگفته استصحاب عدم ازلی جاری نیست، آن برای خودش مقدمات درست میکرده آن هم برای خودش مقدمات درست میکرده.
مسئله آمد قم، مرحوم حاج شیخ رضوان الله تعالی علیه استصحاب عدم ازلی را جاری میدانستند و مثل استاد بزرگوار ما آقای داماد خیلی پا فشاری داشتند در درس فقه و اصول و این استصحاب عدم ازلی را جاری میدانستند اما از کسانی که خیلی با مقدمات و طمطراق میآمدند جلو حضرت امام بود و چون مسئله مهم بود پیش اعلام ایشان در اصول دو سه مرتبه این استصحاب عدم ازلی را بحثش را میکردند و هر دفعهای بیش از یک ماه طول میکشید و ایشان استصحاب عدم ازلی را جاری نمیدانستند.
خب الان بحث استصحاب عدم ازلی نمیخواهیم بکنیم اما یک اشکال هست که این اشکال را مرحوم نائینی دارند حضرت امام هم دارند ما اگر بتوانیم این اشکال را جواب بدهیم استصحاب عدم ازلی جاری کردن اشکال ندارد و آن اشکال این است که مرحوم نائینی و مرحوم حضرت امام میگویند آقا استصحاب عدم ازلی قضیه متیقنه غیرمشکوکه است قضیه مشکوکه غیر میتقنه است شما که مثلاً نمیدانید زید عالم است یا عالم نیست خب میخواهید بگویید عالم نبود الان هم یکون کذلک میگویم قضیه متیقنه شما چیست ؟ یک قضیه مفاد کان تامه یعنی زید چون نبوده عالم نبوده قضیه سالبه به انتقاء موضوع، این قضیه متیقنه شماست ، قضیه مشکوکه شما چیست ؟ زید هست و صف علم را نمیدانیم دارد یا نه ؟ به قول اینها میشود مفاد کان ناقصه، قضیه متیقنه شما سالبه به انتقاء موضوع است قضیه مشکوکه شما سالبه به انتقاء محمول است و این امر عقلی نیست امر عرفی است که قضیهای که مفاد کان تامه باشد با قضیهای که مفاد کان ناقصه باشد یعنی قضیهای که سلبش سلب موضوع باشد قضیهای که سلبش سلب محمول باشد خب اینها دو تا قضیه هستند برای این که میگویید علم نبود برای این که موضوع نبود استصحاب عدم ازلی یعنی این ، زید الان نمیدانم عالم است یا عالم نیست ؟ عادل است یا عادل نیست ؟ میگویید زید در ازل قبل از تولدش این عالم نبود میگویم عالم نبود چرا عالم نبود ؟ میگویید برای این که زیدی نبود به قول حضرت امام زید یوحذور ، زیدی نبود ، خب حالا زید آمده در دنیا نمیدانیم که بطله بوده یا طلبه بوده ملا شده درس خوانده الان میخواهید بگویید آن قضیه ما که سالبه به انتقاء موضوع بود آمده این جا و همان سالبه به انتقاء محمول اینها با هم یک هستند لذا زید عالم نبود الان هم عالم نیست و این قضیه متیقنه غیر مشکوکه است قضیه مشکوکه غیر متیقنه ، اگر این اشکال را بتوانید جواب بدهید دیگر مابقی مقدمات مقدمات علمی است مقدمات تمهیدی است و میشود انسان از آن مقدمات بگذرد نفیاً اثباتاً اما آن که نمیشود گذشت این فرمایش مرحوم نائینی و فرمایش حضرت امام است .
بله یک مسئله دیگری استاد بزرگوار ما آقای بروجردی داشتند و با یک تبسم ملیحی هم روی منبر گاهی میفرمودند میفرمودند اصلاً این استصحاب عدم ازلی عرفیت ندارد ،از توی مدرسه پیدا شده از زبان شما طلبهها و الا اصلاً عرفیت ندارد ، شاید هم این فرمایش آقای بروجردی وقتی یک مقدار بشکافیم برگردد به همین که عرفاً ًقضیه متیقنه غیر مشکوکه است قضیه مشکوکه غیر متیقنه،
فرمایش آقای بروجردی هم انصافاً مثل خودشان محتویدار است خوب است و اصلاًما این جور استصحابها را ببریم در عرف به قول آقای بروجردی ما را مسخره میکنند میگویند این حرفها را برو توی مدرسه بزن .
ولی علی الظاهر گفتم که ولو آقای بروجردی هو میکردند ( هوی علمی ) افرادی را که میگفتند استصحاب عدم ازلی حجت است ولی یک مقدار دقت بکنیم باز حرف آقای بروجردی هم همین است علیه استادشان مرحوم آخوند است و در آن زمان هم که ایشان آن وقت مقرر مرحوم آخوند بودند این مسئله مسئله مشهوری بوده یکی این طرف میکشیده یکی آن طرف میکشیده من هیچ فراموش نمیکنم که مرحوم آقای آملی خدا رحمتشان کند ایشان یک مدتی در استصحاب عدم ازلی صحبت میکرد ما قانع نمیشدیم و یک روزی دعوت کرد ما را دو سه جلسه خانه خودشان من و آقای جوادی دو سه روز رفتیم منزل برای این که ایشان برای ما مقدمات درست میکرد استصحاب عدم ازلی را جاری میکرد اما یادم نمیرود وقتی حرفهایایشان تمام میشد میگفتیم خب حالا قضیه متیقنه شما و قضیه مشکوکه شما چیست ؟ یکی را سالبه به انتفاء موضوع درست میکرد یکی را سالبه به انتفاء محمول میگفتم همه ایراد ما همین جاست.
فتلخص مما ذکرناه ما استصحاب عدم ازلی را تبعا لاساتیدمان جاری نمیدانیم بنابر این این جا با استصحاب عدم ازلی بخواهیم بیاییم جلو و مطلب را درست بکنیم بگوییم این آب سابقاً پاک بوده و الان هم پاک است پاک بوده چون اصلاً آبی نبوده الان هم پاک است چون نمیدانیم متأثر شده ، ملاقات نجس شده یا نه ؟ سالبه به انتفاء محمول است . این حرف اول.
روایت در مسئله نداریم، روایت در مسئله داشته باشیم هم تمسک به عام در شبهه مصداقیه است حالا عرض میکنم
حرف دوم که در مسئله هست گفتهاند خب ما یک قاعده کلی داریم و آن این است آب قلیل به ملاقات با نجاست متأثر میشود این یک قاعده کلی، حالا این آب به خصوص در این جا نمیدانم آیا متأثر شده یا نه ؟ تمسک میکنم میگویم کل ماءٍ به تأثر نجس میشود این آب که تأثر پیدا کرده پس نجس است اسم این را میگذارند تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص این هم اختلافی است مثل همان استصحاب عدم ازلی در میان شاگردهای مرحوم آخوند شاگردهای مرحوم سید یک اختلاف عجیبی بوده، تمسک به عام در شبهه مصداقی میشود کرد یا نه؟ مرحوم سید فهمیده میشود مبنا ندارند لذا در همین عروه منجمله همین جا تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص میکنند و در بعضی جاها مثل باب نکاح، خیلی جاها یادم است که مرحوم سید تمسک به عام در شبهه مصداقی را جایز میدانند.
از کسانی که این تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص را جایز میداند استاد ما مرحوم آیت الله عظمی آقای بروجردی است خیلی ایشان در درس اصرار میکردند بعد هم مسئله را عرفی میکردند آقای بروجردی عرفیتشان خیلی بالا بود انصافاً مثل مرحوم آقای حائری مؤسس حوزه علمیه قم عرفیتشان خیلی بالا بود این جور میگفتند ، میگفتند اگر بگوید اکرم العلماء الا الفساق منهم حالا زید را میدانیم عالم است نمیدانیم فاسق است یا نه تمسک به اکرم العلماء میتوانیم بکنیم یا نه ؟ میگفتند بله، چرا بله؟ میگفتند خب اکرم العلماء به این مشکوک میگوید تو زن من هستی ،میخواهمت، عالم است دیگر، آن لا تکرم الفساق را میگوید من تو را نمیخواهم برای این که نمیدانم زنم هستی یا نه ؟ نمیخواهمت ، اکرم العلماء میگوید تو مال من لا تکرم الفساق منهم میگوید برو کنار ،میشود تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص خیلی عالی است دیگر، این حرف مرحوم آقای بروجردی و آن کسانی که تمسک به عام درشبهه مصداقی مخصص را جایز میدانند . لذا اکرم العلماءمیگوید تو عالمی، مال من هستی، لا تکرم الفساق منهم میگوید من تو را نمیخواهم برای این که ثبوت شیئ لشیئ به قول حاشیه ملا عبدالله ثبوت شیئ لشیئ فرع ثبوت مثبت له است اول باید موضوع را احراز کنیم بعد حکم را بیاوریم لذا لا تکرم الفساق منهم مثل آن جاست که بدانم فاسق است خب لا تکرم الفساق منهم نمیگیردش، آن جا هم که نمیدانم فاسق است یا نه؟ احراز موضوع میخواهیم احراز موضوع نشده لا تکرم الفساق منهم میگوید که من تو را نمیخواهم اما اکرم العلماء چه میگوید میگوید تو عالم هستی ، موضوع من هستی ، احراز کردم تو عالم هستی اکرم العلماء میگوید که زید مال من ، لاتکرم الفساق منهم میگوید زید مال من نه، به این میگویند تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص
مرحوم آخوند در کفایه حرف متینی دارند ولو این که حرف یک مقدار مشکل است اما حرف متین است وآن این است که آقا حمل عام بر خاص این تصرف در لفظ نیست تا شما این حرفها را بزنید و الا لازم میآید مجاز، همان که صاحب معالم و قبل از صاحب معالم میگفتند که حمل عام بر خاص مجاز است ، میگفتند اکرم العلماء الا الفساق منهم استعمال شده آن العلماء آن عام استغراقی در بعضی علماء پس به قرینة بعض و کل اکرم العلماء گفتیم و بعض العلماءاراده کردیم
مرحوم آخوند در کفایه این را میگوید که نه حمل عام برخاص تصرف در لفظ نیست تا بشود مجاز ، اکرم العلماء به جای خودش مصرف شده ، لا تکرم الفساق منهم آن هم به جای خودش مصرف شده ، جمع بین عام و خاص عرفاً به ما این جور میگوید که اراده جدّ مولا در اکرم العلماء بعض العلماء بوده نه اراده استعمالی، گاهی تطابق اراده استعمال و جد است خب حمل عام است و اراده عام اما گاهی اراده عام به طور استعمال در عام اما آن خاص میگوید جد مولا روی اکرم العلماء نیست ، تطابق اراده جد و اراده استعمال نیست لذا وقتی نشد لذا این جور میشود اکرم العلماء به اراده استعمالی این استعمال شده در عموم عام مجاز هم نیست اما آن لاتکرم الفساق منهم قرینه بر این که جد مولا روی اکرم العلماء برای چیز دیگر بوده است برای به قول مرحوم آخوند در عام و خاص اگر یادتان باشد ضرباً للقانون بوده نه ضرباً لاین که افراد را بخواهد، کلی گویی گفته مثل این که مثلاً مجلس الان در صحن مجلس همه جا این جور است یک کلی را تصویب میکند لذا میگویند کلیات آن تصویب شد، مجاز نیست راستی کلیات تصویب شده بعد تبصره اول، دوم، تبصره شصتم ، صدم به این عموم این که تصویب شده میخورد ، آن تبصرهها به ما میگوید این کلی ظاهری است اسمش را میگذاریم ارده استعمالی و جایز نیست چرا جایز نیست؟ چون ارده جدّش روی بعض العلماء است نه روی همه علماء، پس چرا کلی گفته؟ ضرباً للقانون، برای تسهیل امر،لذا مرحوم آخوند میفرمایند که تمسک به عام در شبهه مصداقی جایز نیست ،جایز نیست چرا؟ نه حرف آقایان که میگویند آقا عام در عمومش استعمال شده و این فردش است پس بنابراین میگیرد میگوییم بله اما اراده جد مولا روی این فرد بوده یا نه؟ لذا در حقیقت میگوید نمیدانم جد روی العلماء بوده یا نه؟ وقتی نمیدانم این فرد میشود مشکوک ، مشکوک فرد خود عام . میشود تمسک به عام در شبهه مصداقی خود عام خب معلوم است دیگر تمسک در شبهه مصداقی خود عام جایز نیست آن که جایز است که مثل آقای بروجردی میگویند تمسک به عام در شبهه مصداقی مخصص و اما مثلاً گفته اکرم العلماء من نمیدانم زید عالم است یا نه؟ تمسک به اکرم العلماء بکنم خب نمیشود که، برای این که ثبت العرش ثم انقش، اول موضوع را درست بکن بعد محمول را بار بکن،
ما اتفاقاً در منفصل داریم بحث میکنیم در وقتی که گفت اکرم العلماء این عموم منعقد شد حتی در اتصالش هم میگوییم عموم عام ، عام در عموم خودش استعمال شد آن وقت آن خاص چه متصل چه منفصل میگوید نه ما اشتباه کردیم این جدش روی این العلماء نبوده، وقتی جدش روی العلماء نبوده دیگر بر میگردد به این که این زید نمیدانیم آیا عالم عادل است یانه؟ بخواهیم تمسک به عام بکنیم تمسک به عام در شبهه مصداقی خود عام میشود
تمام مطلقات تمام عمومات استعمال، البته استعمالی نه جدی، اراده استعمالی روی عام است جد هم اراده استعمالی روی عام است گفتم در مجلس میگوید کلیات تصویب شد همه روی آن بله گفتهاند روی این کلیات اکرم العلماء در وقتی که الا الفساق منهم مخصوصاً منفصل داشته باشیم تا میگوید اکرم العلماء به اراده استعمالی لفظ عام در عموم حقیقتاً استعمال شد . خب این یک مطلب. از همین جهت هم وقتی ما برخورد به خاص کردیم نمیگوییم مجاز است مثل مرحوم صاحب معالم و اینها میگفتند مجاز است صاحب قوانین میگفتند مجاز است ، خب ما نمیگوییم مجاز است برای این که اراده روی استعمال لفظ در معنا جدی بوده است خاص که میآید چه میکند ؟ میگوید که تو اشتباه میکنی جد نبوده، نه در لفظ جد نبوده، در لفظ لفظ اراده شده از آن عموم اراده شده اما جد این که همه علماء را بخواهی اکرام بکنی این جد نبوده وقتی جد نباشد برمیگردد به این که باید جد مولا را به دست بیاوریم حالا زید که مشکوک الفسق است الا الفساق منهم نمیگیرد او را الا العلماء هم نمیتواند او را بگیرد ، الا الفساق منهم نمیگیرد برای این که تمسک به عام در شبهه مصداقی خود عام است، عام نمیگیرد برای این که شبهه مصداقی خود عام است در اصاله الاستعمال .
بنابر این این مسئله دوم هم اشکال پیدا میکند این که تمسک به عام در شبهه مصداقی بکنیم و این جور بگوییم، بگوییم آقا عمومات به ما میگوید همه آبها پاک است ومن نمیدانم الان این آب پاک است یا نه؟ همه آبها که نمیدانیم به ملاقات نجس نجس شد یا نه؟ میگوییم پاک است این را نمیدانیم پاک است یا نه؟ به عمومات تمسک میکنیم، به عکسش هم همین است همه عمومات به ما می گوید اگر آب قلیل باشد ملافات با نجس بکند این آب نجس میشود خب این یک قاعده کلی حالا الان ملاقات با نجس صورت گرفته اما نمیدانم آیا این متأثر شده یا نه؟ یعنی کر است مثلاً یا نه؟ تمسک بکن بگو که، عام، هر آبی به ملاقات نجس نجس میشود پس این نجس است خب خیلی خوب است اگر حرف آقای بروجردی باشد و آن این است که آقا عام میگوید تو مال من برای این که آب متأثر به نجاست است میگوید مال من پس بگو نجس است اما از آن طرف روی قاعده استادشان اصاله الجد و اصاله الاستعمال ، اصاله الاستعمال میگوید بله آب پاک است اما اصاله الجد میگوید نمیدانم پاک است یا نه؟ نداریم چیزی اثبات بکند که پاک است به غیراستصحاب عدم ازلی آن هم که جاری نشد.
وصلی الله علی محمد و آل محمد