درس خارج  فقه الدیات آیت الله مظاهری

87/07/21

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب الدیات

جلسه: 82

  رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

   مسئله امروز یک مسئله عجیبی است که مرحوم محقق متعرض شده‌اند ومرحوم صاحب جواهر امضا کرده‌اند ومسئله این است که اگر آن مقتول وارث نداشته باشد خب مسلم وارث او امام علیه السلام است در زمان حضور ودر زمان غیبت ولو این که کسی ولایت فقیه را قبول نداشته باشد اما در این جاهابه عنوان امور حسبیه قبول دارد و می‌گوید مجتهد جامع‌الشرایط وارث این است دراین باره حرفی نیست، حرفی که هست این است که می‌گویند این قاتل اگر قاتل عمد باشد این امام علیه السلام یا ولی فقیه می تواند او را بکشد می تواند دیه بگیرد و اما می‌تواند عفو کند یانه؟ می فرمایند نه، امام علیه السلام را برایش تکلیف تعیین می‌کنند ومی‌فرمایند نمیتوانی این کار را بکنی،می‌توانی دیه بگیری، می‌توانی قصاص کنی اما بخواهی او را عفو بکنی نمی ‌توانی چرا نمی‌توانی؟ برای این که این عفو توضرر به بیت‌المال است باید دیه بگیری و ضرر به بیت‌المال بخواهی بزنی نمی‌شود . عبارتش را بخوانم ببینیدچقدر نارساست می فرماید که من لا ولی له فالامام ولی دمه و یقتص ان قتل عمداً اگر این مقتول واقع شده خب می‌تواند قاتل را قصاص کند او یأخذ الدیه این اویأخذ الدیه مال صاحب جواهر است می‌فرمایند لانه الوارث برای این که کسی که وارث ندارد امام علیه السلام ولی من لاولی له است وارث من لاوارث له است واولی بالمومنین من انفسهم و امام علیه السلام النبی اولی بالمومنین من انفسهم این اولی است به مومنین از خودشان ولقول الصادق علیه السلام فی حسن ابی ولاد اوصحیحه فی مسلم قتل ولیس ولی مسلم علی الامام ان یعرض علی قرابته من اهل الاسلام فمن اسلم فهویدفع الیه القاتل فان شاء قتل وان شاءعفی وان شاء اخذ الدیه وان لم یسلم احد کان الامام ولی امره فان شاء قتل وان شاء اخذ الدیه یجعلها فی بیت مال المسلمین خب این تا این جا خیلی خوب است بعد می فرماید وهل له العفو؟ الاصح لا آیا آن امام معصومی که اولی‌ب‌المومنین من انفسهم است می‌تواند عفو بکند؟ می‌فرماید نمی‌تواند اگر آن استدلال صاحب جواهر نبود ممکن بود البته ضعیف ممکن بود بگوییم که مرحوم محقق که می فرماید من لاولی له فلامام ولی دمه یعنی ولی فقیه وچون ولایت مطلقه قبول ندارم پس این جاهم قبول ندارم این که بتواند عفو بکند شک می‌کنم می‌تواند عفو بکند یا نه؟نه اما این که صاحب جواهر استدلال کرده به اولی بالمومنین من انفسهم می‌فهمیم که مراد امام اصلاً مرحوم محقق هر کجا امام می‌گوید جایی سراغ نداریم امام بگوید و ولی فقیه را اراده بکند اما ممکن بود،ولی صاحب جواهر از این امام که در عبارت مرحوم محقق است امام معصوم فهمیده و صاحب جواهر تصدیق می‌کند می‌فرماید این امام معصوم علیه السلام این می تواند قصاص کند می‌تواند دیه بگیرد می‌تواند عفو بکند یا نه؟خب به صاحب جواهر می‌گوییم آقا قطع نظر از این که شما چندین جا در جواهر برای ولی فقیه ولایت مطلقه قائل شدید حالا این جا بگویید ولایت فقیه ولایت مطلقه ندارد اما امام معصوم را بخواهیم بگوییم ولایت مطلقه ندارد خیلی عجیب است یعنی ما تعیین تکلیف کنیم برای امام معصوم بعد هم استدلال کنیم بگوییم که میتواند قصاص کند برای این که النبی اولی بالمومنین من انفسهم خب بابا اگر می تواند قصاص کند خب می تواند هم عفو بکند به قاعده النبی اولی بالمومنین من انفسهم و اصلاً معنا ندارد ما تعیین تکلیف کنیم برای امام معصوم، یک دفعه تعیین تکلیف می‌کنیم برای ولایت فقیه و می گوییم آقای ولی فقیه من قبول ندارم تو  ولایت مطلقه داشته باشی خوب است اما یک دفعه تعیین تکلیف برای امام علیه السلام که همه چیز وابسته به امام، ما تعیین تکلیف بکنیم بگوییم آیا می‌تواند عفو کند یا نه؟بگوییم آقای امام علیه السلام تو نمی‌توانی عفو بکنی، خب آن دائر مدار حکم واقعی و مصالح نفس الامری و مثلاً اگر یک کسی بگوید النبی اولی بالمومنین من انفسهم مختص به پیامبر است مثل سنی که می‌گوید حرفی است اما خود صاحب جواهر استدلال می‌کند به النبی اولی بالمومنین من انفسهم پس می‌تواند قاتل را بکشد می‌تواند از قاتل دیه بگیرد مخیر است اما نمی‌تواند عفو بکند خب اگر می تواند بکشد می‌تواند دیه بگیرد می‌تواندهم غفو کند دلیل چیست؟ النبی اولی بالمومنین من انفسهم، لذا امام علیه السلام به قاعده النبی اولی بالمومنین من انفسهم می تواند مال یک کسی را مصادره کند می‌تواند اصلاً زنش را طلاق بدهد امام علیه السلام راجع به ولایت فقیه این حرفها را می‌زنیم من نه، صاحب جواهر جاهایی دیگر می فرماید حق‌الله حسابی ولایت فقیه می‌تواند حق‌الناس بکند یعنی مال را مصادره کند اگر صلاح می داند می‌تواند زنش راطلاق بدهد اگر صلاح می داند وامثال این‌ها، مطلق حق‌الناس را با مصالح نفس الامری ولی فقیه می‌تواند بکند صاحب جواهر جایی دیگر هم فرموده حتی صاحب جواهر می فرماید اگر کسی این حرفها را نزند ذوق فقهی ندارد،این راجع به ولایت فقیه حالا ولایت فقیه قبول داشته باشیم یا نداشته باشیم ما اصلاً از آن کسانی باشیم که ولایت فقیه قبول نداریم ولی امام معصوم را که نمی‌شود این حرفها را زد پیامبر اکرم النبی اولی بالمومنین من انفسهم والائمه ایضاًکذلک همین طور که ایشان استدلال می‌کند می‌فرمایند که ما می‌گوییم می‌تواند قصاص کند می‌تواند دیه بگیرد چرا؟ النبی اولی بالمومنین من انفسهم خب اگر این جور است می تواند عفو بکند النبی اولی بالمومنین من انفسهم چه جور خود آن آقا اگربود می‌توانست عفو بکند خب این هم به جای آن آقاست دیگر، وقتی که به جای آن است خب همین‌طور که آن می‌تواند عفو بکند امام معصوم هم با مصلحت می‌تواند عفو بکند لذا این جمله‌ای که مرحوم محقق فرموده‌اند مرحوم صاحب جواهر هم نمی‌دانم نسبت به اجماع می‌دهند خودشان فتوی می‌دهند مسلم این حرف غلط است مسلم درست نیست وچه جور ما تعیین تکلیف برای امام معصوم بکنیم در حالی که می‌گوییم النبی اولی بالمومنین من انفسهم، می‌گوییم این را اگر نگوید کسی مثل سنی که نمی‌گوید النبی اولی بالمومنین من انفسهم را مختص به پیامبر می‌داند بگوید که هیچ کسی بعد از پیامبر این حرف را ندارد ولی ما که عموم منزلت قائلیم و می‌گوییم که هرچه پیامبر می تواند بکند به قاعده النبی اولی بالمومنین من انفسهم این ولیّ معصوم هم 12 امام هیچ تفاوت با هم ندارند حالا ما که قائلیم این‌ها هیچ تفاوت درعلم وقدرت و شئون دیگر ندارند نور واحد است 14 تا شده‌اند ولی حالا اگر کسی این حرف را نزند اما در تشریع دیگر احدی نداریم در تشریع بگوید فرق است بین امیرالمومنین و پیامبراکرم فرق است بین ائمه وپیامبر،خب نگفته خود صاحب جواهر را هم ببینید می فرمایند که این عبارت مرحوم محقق است من لاولیّ له فالامام ولی دمه بعد صاحب جواهر می‌فرماید یقتص این امام معصوم ان قتل عملاً، مرحوم صاحب جواهر می‌گوید یقتص اویأخذ الدیه این را به وضوح باقی گذاشته مثلا مرحوم محقق ایشان اضافه می‌کند حالا چرا می‌تواند قصاص کند می‌تواند دیه بگیرد؟ لانه الوارث برای این که من لا ولی له مجتهد جامع الشرایط وارثش است وچرا وارثش است؟ به قاعده من لاولی  له فالامام ولیه پس این وارثش است دیگر چه جور مثلاً اگر پسر نداشت آن طبقه دوم آن برادر می‌تواند این را بکشد می‌تواند دیه بگیرد خب می تواند هم عفو کند حالا امام علیه السلام این وارث است اما مقید است می‌تواند دیه بگیرد می تواند بکشد، اما عفو کند، نه، نمی‌تواند یعنی وارث نیست، نمی‌شودکه، اگر وارث است خب مطلقا وارث است اگر وارث نیست مطلقا وارث نیست و قاعده الامام ولی من لاولی له می گوید وارث است واقعاً یکی از طبقات ارث که مسلم در فقه ماست طبقات ارث یکی آن‌جاست که این وارث نسبی نداشته باشد وارث حسبی پیدا می‌کند امام علیه السلام ، اگر هم کسی قائل به ولایت فقیه باشد ولی فقیه حتی این جا هم کسی ولایت فقیه قبول نداشته باشد گفتم مسلم است مثل مثلا مرحوم آقای خویی اختلاف فتوی دارند ایشان در آخر کار خیلی شدیدتر از حضرت امام قائل به ولی فقیه شدند خیلی شدیدتر و بالاخره تشکیل حکومت در همین کتاب قصاصشان حسابی استدلال و اما در اول عمرشان یعنی در اول مرجعیتشان قائل به ولایت فقیه نبودند اما همین که قائل به ولایت فقیه نبود اسمش را نمی‌آورد خودش را می‌آورد یعنی تمام چیزهایی که ما برای ولی فقیه قائلیم مرحمو آقای خویی قائل بود برای ولی فقیه به عنوان حسبه که ما می‌گفتیم نزاع لفظی است خیلی خوب مرحوم آقای خویی قائل باشد به عنوان حسبه ما قائل هستیم به عنوان غیر حسبه و به عنوان این‌که منتقل شده حکومت از امام معصوم به مجتهدجامع الشرایط، این جا مرادم است که مثلا اگر کسی برادرش وارثش است خب می تواند بکشد قاتل را، می‌تواند دیه بگیرد می‌تواند عفو بکند، خب این مجتهدجامع الشرایط این جای برادر است یعنی وقتی که طبقه دوم وسوم وچهارم نشد طبقه پنجم ولی فقیه است یا امام معصوم اگر در زمان حضور باشد خب همین طور که برادر می‌توانست عفو بکند حالا این ولی فقیه هم می‌تواند عفو بکند، وارث است دیگر، واقعاً وارث است وقتی وارث شد می‌تواند عفو بکند ولی حرف بالاتر از این‌هاست و حرف آن است که امام معصوم خود مرحوم صاحب جواهر همین‌جا می‌فرماید ببینید لانه الوارث خیلی خوب است و ولی من لا ولی له درست است بعد می‌فرمایند واولی بالمومنین من انفسهم و چون اولی بالمومنین من انفسهم پس می‌تواند بکشد می‌تواند هم دیه بگیرد خیلی عالی است. اما می‌تواند عفو کند؟نه حالا تعیین تکلیف برای کی؟ برای امام معصوم یا برای کسی که امام معصوم ولایت تشریعی به او داده این النبی اولی بالمومنین من انفسهم بر این هم امام علیه السلام گفته آن‌چه من دارم النبی اولی بالمومنین من انفسهم تو هم داری. لذا امام می‌گوید النبی اولی بالمومنین من انفسهم، صلاح می‌دانند زن این را طلاق بدهند طلاق می‌دهد صلاح می‌دانند مال این را مصادره کنند امام معصوم، مال این را مصادره می‌کند صلاح می‌دانم این مخل است بکشم او را، قاتل نیست مخلّ به نظام است بکشم اورا، صلاح می دانم برای این‌که خانواده از هم نپاشد این را زندان کنم، خب مسلم امام معصوم، حالا ولایت فقیه قائل نشویم امام معصوم را که نمی‌توانیم بگوییم نمی‌تواند هر چه که خدا می‌تواند به قاعده اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم هرچه خدا می تواند از ولایت تشریعی داده به پیامبراکرم به قاعده النبی اولی بالمومنین من انفسهم پیامبراکرم داده به ائمه طاهرین به قاعده انفسنا. خدا می‌تواند همه کار بکند تشریعاً نه تکویناً، آن تکوین یک حرف دیگر است که ما قائلیم که همین جور که خدا می‌تواند همه کار بکند تشریعاً وتکویناً 14 معصوم می‌توانند همه کار بکنند تشریعاً و تکویناً حالا این را نگویید، تکوینش را نگویید، بگویید عرفان است، اما تشریعش را دیگر نمی شود که شیعه نگوید لذا شیعه می‌گوید که خدا هر کار بخواهد بکند تشریعاً می‌تواند پیامبراکرم هم به قاعده النبی اولی بالمومنین هر کار بخواهد بکند تشریعاً می‌تواند،به قاعده انفسنا و به قاعده اطیعوا الله واطیعوا الرسول و اولی الامر منکم که در ردیف هم واقع شده،خب حالا امام معصوم حتی خب ماها قائلیم امام معصوم می‌تواند تشریع بکند و همین جور که پیامبر اکرم مثلاً نماز دو رکعتی را چهار رکعتی کردند تشریع کردند خب مسلم است می‌تواند البته خدا گتره‌ای کار نمی‌کند پیامبر اکرم هم بی‌خودی کار نمی‌کند با مصلحت کار می‌کند ائمه طاهرین همین‌جوری مال کسی را مصادره کند خب نمی‌کند امام معصوم که ظلم نمی‌کند و با مصلحت می‌کند برای این‌که فرق ما و اشعری همین است که ما می‌گوییم عدالت ما می‌گوییم هر چه 100 درصد مصلحت تامه ملزمه روی آن است هر چه هم نهی می‌کند مفسده تامه ملزمه روی آن است خب وقتی چنین باشد دیگر مجری گاهی خدا گاهی پیامبر گاهی ائمه‌طاهرین علیهم السلام ونمی‌شود انسان اگر شیعه باشد راجع به ائمه طاهرین همین طور که صاحب جواهر این جا می‌فرمایند باید بگوییم باید بگوییم الائمه اولی بالمومنین من انفسهم خب اگر ورثه بود می توانست عفو بکند یا نه؟ خب این هم می‌تواند عفو بکند. مرحوم صاحب جواهر این که مرحوم محقق می‌گویند که وهل له العفو؟ مرحوم محقق میگویند الاصح لا ایشان می‌فرمایند وفاقاً للاکثربل کاد یکون اجماعاً کما اعترف به غیر واحداذا لا اجد فیه مخالفاً الا الحلی و چرا؟ فقط دلیل همین است للاصل المقطوع بما فی الصحیح المذبور که فان عفی عنه الامام قال انما هو حق لجمیع المسلمین و انما علی الامام ان یقتل او یأخذ الدیه و لیس له العفو کانقطاع عموم تسلط الانسان علی ماله که تمسک به این روایت هم می‌کنند حالا این روایت با مرام تشیع سازگاری دارد یا نه؟ همه حرف ها در همین است لذا یک دفعه امام علیه السلام در مقابل سنی ها ودر مقابل روش آنها و این ها حرف بزند یک حرف است و اما یک دفعه می‌خواهیم شیعه گری در بیاوریم می‌خواهیم روی تشیع حرف بزنیم می‌خواهیم روی قاعده‌النبی اولی بالمومنین من انفسهم حرف بزنیم که صاحب جواهر زده که می‌فرماید می‌تواند بکشد اما علاوه بر کشتن مخیر است می تواند هم دیه بگیرد یکی لانه الوارث یکی هم به قاعده النبی اولی بالمومنین من انفسهم خب این روایت دیگر خواه نا خواه یا حمل بر تقیه می‌شود یا این که بگویید مخالف با قرآن است با قاعده النبی اولی بالمومنین من انفسهم ، طرد می‌شود ، لذا اگر مصلحت باشد خب امام علیه السلام مال یک کسی را همه اش را می‌دهد به برادرش ، می‌تواند یا نه؟ یعنی یک مصلحتی آمده جلو،همین جور که اگر محجور شد می‌گویند که این دیگر تصرف در مالش نمی‌تواند بکند چکار باید بکند؟ امام معصوم یا ولی فقیه باید قیم قرار بدهد قیم قرار می دهد یعنی چه؟ یعنی تو می‌توانی مثل این تصرف در اموال این بکنی این‌ها یک چیزهای خیلی واضحی است، در فقه ما هم واضح است حتی عرض می‌کنم دو سه جا مرحوم صاحب جواهر که بحث ولایت فقیه می‌کند نه امام معصوم ، بحث ولایت فقیه ایشان قائل به ولایت مطلقه فقیه است می‌فرماید اطیعوا الله واطیعوا الرسول و اولی الامر منکم آن چه خدا داشت به پیامبر داد تشریع نه تکوین آن چه پیامبر داشت به ائمه طاهرین داد آن چه ائمه طاهرین داشتند به ولی فقیه دادند و صاحب جواهر می‌گوید اگر کسی این حرف را نزند بوئی از فقه ندارد، هو می‌کنند حسابی کسی که قائل به ولی فقیه نیست ولی عرض کردم حالا اگر قائل به ولایت فقیه هم نباشیم مثل مثلاً مرحوم آقای خویی که اول عمرشان اول مرجعیتشان قائل نبودند اما در همین تکمله بارها و بارها می‌فرمایند به قاعده حسبه مجتهدجامع‌الشرایط جای امام علیه السلام نشسته در تشریع اما ائمه طاهرین جای پیامبر نشسته درتشریع که دیگر آن بدیهی است دیگر گفتن ندارد وبه قاعده النبی اولی بالمومنین من انفسهم این امام علیه السلام پیامبر هرچه بخواهند بکنند می توانند البته گفتم گتره‌ای که نه با مصلحت دیگر، بدون مصاحت که نمی‌شود خدا هم بدون مصلحب نمی‌تواند کار بکند،نمی‌تواند به معنا این‌که ظلم است، با مصلحت خدا می‌تواند همه کار بکند پیامبراکرم با مصلحت می‌توانند همه کار بکنند من‌جمله زن کسی را طلاق بدهند من‌جمله کسی را بگیرند زندان بکنند من‌جمله مال کسی را مصادره کنند، ائمه طاهرین هم همین‌طور است کسی هم که قائل به ولی فقیه است راجع به ولی فقیه همین را می گوید النبی اولی بالمومنین من انفسهم این سمت مال ائمه طاهرین داده‌اند به ولی فقیه واگر کسی نگوید برای این که اختلال نظام لازم نیاید می‌گویند خیلی خوب پیامبراکرم،ائمه طاهرین نیستند اختلال نظام که نمی‌شود باشد پس بنابراین یک کسی باید متصدی باشد آن کس کیست؟ خب بهتر از مجتهدجامع الشرایط کیست؟ پس مجتهدجامع الشرایط از باب حسبه هر کاری که امام علیه السلام می‌تواند بکند این هم می‌تواند بکند از بات حسبه و اما حالا یک کسی را غیر از این جا پیدا کنیم بگو ییم که امام معصوم ،پیامبر که النبی اولی بالمومنین من انفسهم است ایشان محدود است می‌تواند قاتل را بکشد می‌تواند قاتل را از او دیه بگیرد اما نمی‌تواند از قاتل عفو بکند چرا نمی‌تواند؟ برای این که ضرر به بیت‌المال است. خب بیت‌المال را پیامبر اکرم یا ائمه طاهرین خب می‌توانند یک دفعه بیت‌المال را اگر مصلحت تامه ملزمه باشد صرف جنگ بکنند، مالیات وضع بکنند خب مگر امیرالمومنین‌سلام‌الله علیه مالیات وضع نمی‌کردند؟ غیر از روی آن 9 تا البته موقت؟ ولی می‌شود یعنی می‌تواند، جنگ است. امام علیه‌السلام یا حتی ولی فقیه جنگ است می‌بیند که اسلام در مخاطره است یا وطن در مخاطره است می‌گویند که هر کسی باید مالش را بدهد هر کسی باید بیاید جانش را بدهد خب حکم دفاع می‌دهد حتی این حکم دفاع را می‌گویند اگر ولی فقیه هم نباشد مجتهدجامع الشرایط، به جای آن مومنین البته عدول حالا یا فرد یا دسته جمعی می‌گویند امور حسبیه مال این است امورحسبیه من‌جمله چه؟ این که جنگ آمده جلو باید دفاع کرد و بیت‌المال چیز ندارد وکی باید این جنگ را اداره کند ؟ مردم وا می‌دارد حتی عدول مومنین چه رسد مجتهدجامع الشرایط چه رسد ائمه طاهرین وپیامبراکرم خب جنگ را می گویند باید اداره کنید باید هم پول بدهید، ندهید مالت را مصادره می‌کنم تابع مصالح ومفاسد نفس الامری است هر کار بخواهند بکنند می‌شود لذا این دوتا دلیلی که صاحب جواهر آورده‌اند این جا دوتا دلیل خوبی است اما ایشان اختصاص داده‌اند به قصاص و گرفتن دیه می‌گوید لانه الوارث اما وقتی می‌رسد به عفو یادش می‌رود که گفت لانه الوارث و اولی بالمومنین من انفسهم خب آقا اگر وارث واقعی است وارث تنزیلی، وارث آن آخر وارث ولی فقیه می‌شود یا امام علیه السلام می‌شود در زمان حضور اگر وارث است خب این ورثه می‌توانند بکشند می‌توانند دیه بگیرند می‌توانند عفو بکنند خب این آقا هم مثل آن وارث چه تفاوت می کند؟ خودتان می‌گویید لانه الوارث وقتی وارث شد هر ورثه‌ای ولو طبقه پنجم می‌تواند بکشد می‌تواند دیه بگیرد می‌تواند عفو بکند خب این امام علیه السلام طبقه پنجم است دیگر یا ولی فقیه طبقه پنجم است همین طور که طبقه چهارم کسی که مرده نتیجه هایش می‌توانند عفو بکنند می‌توانند دیه بگیرند ومی‌توانند هم بکشند خب بعدی هم همین است، نمی‌شود که ما دیگر فرق بگذاریم بگوییم ورثه می‌تواند امام علیه السلام نمی‌تواند . مهمتر النبی اولی بالمومنین من انفسهم خب یعنی معنایش این این ائمه طاهرین از نفس مردم از خود مردم به مردم اولی‌تر هستند حالا مردم می تواند تصرف در مالش بکند یا نه؟خب بله، پیامبراکرم هم می‌تواند تصرف در اموال دیگران بکنند بلکه بالاتر اولی بالمومنین این حکمی است که خدا به این‌ها داده، ماها بنده‌های خداییم عالم مال خداست پروردگار عالم هرچه بخواهد لله ملک السموات والارض هرچه بخواهد رفتار می کند البته خدا که می‌کند با مصلحت تامه ملزمه می‌کند پیامبر هم که می‌کند با مصلحت تامه ملزمه می‌کند ائمه طاهرین هم با مصلحت تامه ملزمه می‌کند ولی فقیه هم همین لذا ولی فقیه اگر گتره‌ای یک ذره خودبه خود از ولایت فقیه می‌افتد برای این که ولی فقیه باید عادل باشد و آن هفت هشت شرطی که در ولایت فقیه ما مباحثه کردیم باهم، باید عادل باشد حالا یک ذره خلاف عدالت از عدالت می‌افتد معقول نیست امام معصوم یک ذره خلاف مصلحت کار بکند چنانچه خدا هم معقول نیست یک ذره خلاف مصلحت کار بکند این‌ها همه‌اش در یک ردیف است هیچ تفاوت باهم ندارد اگر مصلحت را کشیدید جلو خب مگر ما از اول دیات تا این جا همین مرحوم صاحب جواهر و مرحوم محقق اقلاً 40، 50 جا ایشان فرمودند که این جا دلیل ندارد حکومت، حکومت هرچه بخواهد می‌تواند بکند مگر نگفتند حکومت می‌تواند عفو بکند اما مصلحت تامه می‌خواهد، حکومت می‌تواند اصلاً دعوی را نادعوی بکند اما مصلحت می‌خواهد و بالاخره فرمودند آن جا که تقدیر نداریم حکومت، 40، 50 جا هم محقق هم صاحب جواهر وهم دیگران خب معنای حکومت در نزاع‌ها چیست؟ طبق مدعی ومنکر و امثال این‌ها عمل می‌کند گاهی هم می‌بیند نه طبق مصالح نفس الامری عمل می‌کند اصلاً معنای حکومتی که ما از اول قصاص تا این جا گفتیم همه‌اش همین است که حکومت طبق مصالح نفس الامری عمل می‌کند حالا در قاتل مصلحت این است بکشند می کشد هرچه بگوید دیه می‌گوید نه، برای این که یک آدم مخلی است باید این را کشت می‌کشد، بعضی اوقات می‌بینند نه از این دیه بگیرند هم احتیاج به دیه دارند هم کشتن این حیف است لذا از او دیه می‌گیرد بعضی اوقات می‌بینند که این هیچ چیزی ندارد کشتنش هم حیف است عفو می‌کنند گاهی این را ورثه عفو می‌کند گاهی هم ولی فقیه یا امام معصوم امام معصوم عفو بکند النبی اولی بالمومنین من انفسهم می‌گوید که بالاتر از این‌ها حق داری،لذا مسئله خیلی واضح است واین مسئله خیلی واضح را که من ایراد این جا می‌کنم این جور نیست که من بگویم که، مسلم خود مرحوم محقق خود صاحب جواهر بارهاوبارها این عرض من رافرموده‌اند ما از صاحب جواهر از شیخ‌الفقهاء باید بگیریم بارها فرموده‌اند اما این جا حالا این اشتباه شده مسلم درست نیست بنابراین این جمله وهل له العفو الاصح نعم بلکه باید این جور گفته باشند که من لاولی له فالامام ولی دمه لانه اولی بالمومنین من انفسهم فیجوز له ان یقتص اویأخذ الدیه او یعفو، این خلاصه حرف است دیگر این بحث تمام شد بحث فردا راجع به جنین است آن هم یک بحث خیلی عالی به دردبخور مخصوصاً حالا که سقط جنین زیاد پیدا شده انشاءالله مطالعه کنید تا فردا

وصلی الله علی محمد و آل محمد