درس خارج فقه الدیات آیت الله مظاهری
87/07/14
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب الدیات
جلسه: 77
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.
اگر کسی ذوق کسی را از بین ببرد مثلاً زد در چانه آن و بعد ذوق آن از بین رفت فرمودهاند که دیه کامل باید بدهد همین جور که در قوه شامه فرمودهاند در قوه ذائقه هم میفرمایند و دلیلی برای مسئله نیست الا همان قاعدهای که دیروز فرمودهاند آنکه روایات میگوید هر چیزی که در انسان تک است زوج نیست اگر از بین بردند دیه کامل و اگر زوج است نصف دیه و اگر هر دو را از بین بردند دیه کامل و قوه ذائقه چون که زوج نیست واحد است بنابراین اگر از بین بردند باید دیه کامل بدهد و اشکال هم همان که صاحب جواهر اشکال کردهاند آن اشکال هم اینجا هست و آن این است که ایا آن روایت ها مربوط به اعضاست و منافع را نمیگیرد یا نه مربوط به کل شیئی است نه کل عضو، که مرحوم محقق دیروز، امروز میفرمایند که مربوط به کل جزء است نه به کل عضو کل شیئی که تک باشد اگر از بین بردند دیه کامل و این قوه ذائقه هم شیئی در انسان پس باید دیه کامل بدهد و حرف صاحب جواهر اگر گفتید که مربوط به کل جزء است کل عضو است نه کل شیئی دیگر خواه نا خواه دیه آن مربوط میشود به حکومت و دادگاه صاله هر چه صلاح دانست از او دیه میگیرد اما مشهور در میان اصحاب همین طور که مرحوم محقق فرمودهاند مرحوم صاحب جواهر هم در جاهای دیگر فرمودهاند حالا این جا در بحث دیروز و امروز اشکال میکند و الا ایشان هم اقرار دارند که روایتها میگوید کلما یکون نه کل جزء وکل مایکون قوه شامه قوه ذائقه چیزی است در بدن انسان لذا بحث امروز ما مثل بحث دیروز است. فرعی هم که دیروز بار کردندباز امروز بار میکنند مثل دیروز است و آن این است که اگر ادعا بکند قوه ذائقه من از بین رفته و آن جانی منکر بشود بگوید بی خود میگوید بگوید دروغ میگوید خب اگر میتواند این بینه بیاورد خب بینه میگوید که راست میگوید اگر بینه نمیتواند دیروز گفتند امتحانش میکنند نمیدانم چرا اینجا این امتحان را نفرمودههند دیگر باید بفرمایند دیگر نفرمودهاند نمیدانم چرا؟ امتحانش میکنند اگر در امتحانها فهمیدند که قوه ذائقه دارد خب هیچ . همان جنایتی که کرده است به اندازه آن جنایت از آن دیه میگیرند و اگر جنایت نکرده باشد مثل اینکه آن مدعی میگوید سم به من داد خوردم قوه ذائقهام را گرفتند آن میگوید خیر من اصلاً سم به این ندادم لذا در اینجاها دیگر جنایتی هم در کار نیست اگر امتحان کردند و فهمیدند که راست میگوید بالاخره اگر دادگاه علم پیدا کرد به اینکه قوه ذائقهاش گرفته شده یا قوه ذائقهاش گرفته نشده فبها والا نوبت میرسد به قسامه، و قسامه این جا مثل دیروز باید این جور باشد زده باشد دماغش را له کرده باشد تا نوبت قسامه بشود به آن میگویند لوث یعنی یک جرحی وارد کرده در معرض رفتن قوه ذائقه است این جا زده روی دماغ یا زده توی چانه الآن له است و جانی منکر است از اینکه قوه ذائقهاش از بین رفته، آن مدعی است بینه ندارد میشودقسامه، واما اگر چیزی ظاهر نیست مثل اینکه مدعی است به من سم داده و من سم را خوردم و قوه ذائقهام از بین رفته دیگر خواه ناخواه بینه اگر شد بینه اگر نشد امتحان یا امتحان و بینه در عرض هم بالاخره اگر دادگاه فهمید که راست میگوید یا دروغ میگوید فبها و الا دیگر قسامه نه، حالا که قسامه نه دیگر خواه ناخواه باید نفرمایید که این آقا مدعی است نوبت میرسد به قسم منکر منکر قسم میخورد رها میشود الا اینکه قسم را برگرداند وقتی قسم را برگرداند آن وقت مدعی باید قسم بخورد اما نمیدانم چه شده که مرحوم محقق به طورکلی میفرمایند که آن منکر قسم بخورد که دیروز معنا کردیم قسم را گفتیم مرحوم محقق که میگوید قسم بخورد یعنی قسامه مرادشان این است و معنایش این جور میشود بلاخره عبارت مرحوم محقق را درست کردیم نارسا بود عبارت مرحوم محقق را درست کردیم اینکه آن مدعی میگوید قوه ذائقهام را از بین برده اگر حاکم دسترسی به بینهای به چیزی، علمی، امثال اینها پیدا کرد والاقسامه اما آنجا قسامه که علامتی باشد مثل زده باشد دماغش را له کرده باشد زده باشد چانهاش را له کرده باشد اینجاها قسامه و اما اگر نه اثر نباشد بخواهیم بگوییم قسم به معنا قسامه نه قسم مدعی هم نه باید قسم بزای منکر باشد که ایشان نفرمودهاند و باید بفرمایند هذاکله راجع به اینکه بگوییم قوه شامهام از بین رفته یاقوه ذائقهام از بین رفته یک دفعه می گوید نه کم طعم شوری و شیرینی و اینها را میفهمم . نقص درمن پیدا شده دیروز مرحوم محقق میفرمودند که قسم ، معنا کردیم قسم یعنی قسامه این جا هم همین جور باید بگوییم اگر علامت دارد فرقی نیست ادعا بکند همه ذائقه رفته یا بعضی از بین رفته که دیروز میگفتیم این را دوتا مسئله کردهاند ظاهراً وجه ندارد باید مرحوم محقق فرموده باشند که اگر ادعا بکند قوه شامه قوه ذائقهام از بین رفته یا نقصی درآن پیدا شده خب اگر امتحان میشود کرد امتحان میکنند بینه دارد بینه اگرنه نوبت میرسد به قسامه اما آنجا که جای قسامه باشد یعنی چانه له شده باشد دماغ له شده باشد اما آنجاها که هیچ قسامه نمیشود وقتی قسامه نشد مدعی دیگر معنا ندارد قسم بخورد مدعی باید بینه بیاورد حالا که بینه نیاورد نوبت میرسد به جانی، به منکر آن باید قسم بخورد اگر قسم خورد رها میشود اگر قسم نخورد نوبت میرسد به قسم مدعی آن وقت قسم باید بخورد تا مطلب اثبات بشود اگر قسم نخورد هیچ، مدعی که دلیل ندارد جانی هم قسم را رد کرده او قسم نمیخورد رها میشود. ظاهراً مسئله دیروز ما با مسئله امروز ما هیچ تفاوت ندارد هر حکمی که دیروز در قوه شامه گفتیم امروز در قوه ذائقه میگوییم هرچه الان در قوه ذائقه گفتیم در قوه شامه میگوییم و این که مرحوم محقق بعضی را آنجا فرمودند بعضی را اینجا فرمودند علیالظاهر اینها را دیگر یک نحو عطفی دادهاند یعنی به وضوح باقی گذاشتهاند اگر در قوه شامه یک چیزی فرمودند و در قوه ذائقه چیزی نگفتهاند یا در قوه ذائقه که بحث امروز ماست چیزی فرمودهاند ودر قوه شامه نفرمودهاند به وضوح باقی گذاشتهاند برای این که حکم الامثال فی مایجوز وفی مالایجوزسیان، اما علیکلحال این ایراد به مرحوم محقق هست که آقا اولاً چرا فرق گذاشتید دوتا مسئله کردید آنجا که ناقص باشد یا تام باشد چرا به جای قسامه گفتید حلف چرا آن جا علامت باشد یا علامت نباشد فرق نگذاشتید؟ این ان قلتهای طلبگی هست ممکن هم هست مرحوم محقق بفرمایند که همه اینها را من به وضوح باقی گذاشتهام خب اگر کسی از طرف مرحوم محقق بگویند به وضوح باقی گذاشتهاند که دیگر مطلب صاف است همینطور که عرض کردم باید عمل بکنیم بعضی اوقات این جوری است که گفتم زد زیر چانهاش و این جور شد یا نوک زبان را برید میگوید من قوه ذائقه دیگر ندارم
مسئله بعدی این که مسئله را سابقاً راجع به اینکه اگر کسی کسی را زد به طوری دیگر اخراج منی از او نمیشود این دیگرنمیتواند بچه پیدا کند یا اصلاً نمیتواند جماع کند و امثال اینها آن جا مسئله را مفصل فرمودند آنجا هم مفصل ما بحث کردیم اما باز هم این جا راجع به اینکه اگر میتواند جماع کند اما انزال از او نمیشود این را سابقاً اشاره داشتند آنچا مفصل حرف زدیم حالا علیکلحال این جا که فرموده اند باید بگوییم که مثل قوه ذائقه مثل قوه شامه است اگر کسی بگوید که روایاتی که میگوید هرچه در انسان زوج است اگر از بین بردند نصف دیه اگر هر دو را از بین بردند تمام دیه، اگر زوج نیست تمام دیه خب قوه شامه و قوه ذائقه و این قدرت این که انزال بکند خب این سهتا مثل هم میبیند اگر هم اشکال صاحب جواهر آمد جلو و این که آقا این روایتها مربوط به منافع نیست مربوط به اعضاست خب دیگر خواهناخواه دلیل نداریم وقتی دلیل نداریم میشود حکومت دیگر باید مراجعه بکند به حاکم حکومت هرچه صلاح بداند طبق آن صلاح تعزیر میکند لذا این مسئله هم دیگر چیزی ندارد سابقاً هم صحبت کردیم اما در اینجا دیگر مثل مسئله دیروز اگر درست شده باشد که درست شده دیگر قوه ذائقه و تعزر انزال و امثال اینها دیگر مثل هم است تفاوت ندارد.
مسئله بعدی به سلسل البول است فرمودهاند دیه کامل و مرحوم محقق نمیدانم چه جور شده نتوانستهاند جازم به مسئله بشوند لذا میفرماید قیل اینکه دیه کامل قیل اینکه آن روایت مفصل که حالا عرض میکنم واما حالا چه دیگر ایشان نتوانستند جازم بشوند در مسئله، یک روایت صحیحالسند ظاهرالدلاله در مسئله داریم و ایشان میفرمایند که وفیها ضعف در حالی که ضعف ندارد روایت صحیحالسند است مثل غیاثبنکلوب را با غیاثبن ابراهیم ایشان اشتباه کرده اند لذا میگویند در روایت ضعف است در حالی که غیاث بنابراهیم مرحوم نجاشی، مرحوم شیخ هردو توثیق کردهاند روایتش را بخوانم ،
روایت غیاث:عن ابی عبدالله علیه السلام روایت 4 از باب 9 از ابواب دیات المنافع جلد 19 و مسائل عن ابی عبدالله علیه السلام عن ابیه ان علیاً علیه السلام قضی فی رجل ضرب رجلا چتی سلسل بوله بالدیه الکامله روایت سندش گفتم قبلش که از اجلاء هستند و غیاث بن ابراهیم هم مرحوم نجاشی و شیخ طوسی هر دو توثیق کردهاند لذا نوشته ام این جا روایت تمام است هم سنداً وهم دلاله، دلالتش خیلی خوب است دیگر و تایید میکند این روایت را یک روایت دیگری که در قرب الاسناد است که روایت 5 است، روایت 5 ضعفالسند است برای سندی بن محمد وسندی بن محمد را توثیق نکرده اند الا این که بعضی فرموده اند مثل استاد بزرگوار ما آقای بروجردی عقیده شان بود این که علی بن ابراهیم سند قرب الاسناد را قبول کرده سند را تصحیح کرده یعنی به عبارت دیگر کتاب قرب الاسناد را علی بن جعفر توثیق کرده اگر این باشد که آقای بروجردی فرموده اند دیگر خواه نا خواه این روایت هم میشود صحیحالسند و این که مرحوم محقق می فرماید فیهما ضعف ظاهراً در هیچ کدام ضعف نیست اگر هم ضعف باشد در روایت قرب الاسناد است اما آن روایت 4 از باب 9 دیگر معنا ندارد که بگویم فیه ضعف . هذا کله با این روایت حسابی میشود که ما درستش بکنیم و بگوییم سلسل البول دیه کامل دارد ممکن استد یک کسی هم روی قواعد بیاید
جلو نمیدانم چرا مرحوم محقق در این چند تا مسئله که با قواعد آمدهاند جلو این جا چرا با قواعد نیامدهاند جلو؟ برای این که چه فرقی میکند قوه شامه قوه ذائقه قوه انزال قوه ادرار دیگر ظاهراً تفاوت ندارد همین جور که در منافع در قوه شامه در قوه ذائقه در قوه انزال فرموده اند خب باید در سلسل البول هم نفرمایند نباید بگویند فیهما ضعف و نتوانند فتوی بدهند باید بفرمایند که فی سلسل البول دیه کامله للقاعده لقولهم این که هر کجا تک است باید دیه کامل بدهد هر کجا جفت است باید نصف دیه بدهد و قوه ادرار با قوه انزال هیچ تفاوت با هم ندارد ظاهراً این ایراد هم به مرحوم محقق هست که به مرحوم محقق عرض میکنیم چرا فتوی روی آن ندادید؟ همین به عنوان قیل رد شدهاند و میفرمایند روایت ضعیف السند است روایت غیاث و روایت قرب الاسناد فیهما ضعف و دیگر هیچ نگفته اند حالا بر فرض هم فیهما ضعف این عرض من آن قاعده هم نباشد خب باید بفرمایند که فی سلسل البول هو الحکومه این را نگفته اند؟ نمی دانم .
فتلخص مما ذکرناه تا این جا این که سلسل البول یا قوه انزال قوه ادرار قوه ذائقه قوه شامه و عجب هم هست قوه لامسه را اصلاًًًًًًًًًً روی آن بحث نکردهاند در حالی که خب قوه لامسه را همین جا باید بحث کرده باشند قوه ذائقه را گفتند قوه شامه را گفتند لامسه را لامسه رانمیگویند اصلاًً لامسه را اسم نیاوردهاند لذا دیگر باید خودتان راجع به قوه لامسه هم نفرمایید حالا عرض میکنم هفت هشت ده تا مسئله که مرحوم محقق در این جا متعرض نشدهاند و حالا چرا 6 تا مسئله را متعرض شدهاند و این مسائل را متعرض نشدهاند؟ نمیدانم. هذا کله فی سلسل البول، الا این که یک روایت صحیح السندی داریم که این روایت صحیح السند را باز مرحوم محقق به عنوان قیل نقل میکنند میگویند قیل دیه کامل لروایه غیاث قیل اینکه اگر این سلسل البول او تا شب است گفتهاند دیه کامل اگر تا ظهر است گفتهاند دو ثلث و اگر تا آفتاب برآمدگی است گفتهاند یک ثلث دیه مرحوم شیخ طوسی وخیلیها از قدماء از متأخرین به روایت هم فتوای دادهاند معارض با روایت غیاث هم نیست اینکه مرحوم صاحب جواهر میگوید روایت صالح بن عتبه معارض با روایت غیاث است نه آن یک چیز دیگر برای خودش است آن هم یک چیز دیگر برای خودش است آن میگوید دیه کامل مطلقا آن میگوید دیه کامل اگر همیشگی باشد لذا با هم منافات ندارد و روایت هم صحیح السند است صالح بن عقبه است که ظاهراً مرحوم صاحب جواهر میفرمایند که روایت ضعیف السند است برای صالح بن عقبه الا اینکهصالح بن عقبه را یونس بن عبدالرحمان از او خیلی روایت نقل میکند حتی نوشتهاند کتاب دارد این صالح بن عقبه وعلیکلحال یونس بن عبدالرحمان از اوروایت نقل میکند بنابراین روایت صحیح السند است یا لا اقل مصححه معتبره عندالقدماء روایت مصححه است و از نظر سند اشکال ندارد اینکه صاحب جواهر هم میفرماید که اشکال دارد این روایت غیاث را که گفتم روایت 4 از باب 9 است روایت اسحقابن عمار که صالح بن عقبه در آن است روایت 3 از باب 9 است لذا میگوییم که با هم تهافت هم ندارد روایت غیاث میگوید دیه کامل، این هم میگوید دیه کامل، اصلاً مضار سلسل البول یعنی اینکه قوه ما سکهاش از بین رفته است دیگر قوه ادرارش یا قوه ماسکه در ادرارش از بین رفته معمولاً هم همیشگی است اما امام علیه السلام در آن روایت 3 از باب 9 یک چیزهای دیگر هم فرمودهاند که معارض با روایت غیاث نیست و آن این است که اگر سلسل البول او همیشگی نباشد خب اگر امام علیه السلام نفرموده بودند ما در آن میماندیم باید مراجعه کنیم به حاکم حاکم تعین بکند اما امام علیه السلام تعین کردند فرمودند اگر همیشگی است دیه کامل اگر همیشگی نیست آن وقت اگر دوثلث روز است دوثلث دیه اگر یک ثلث روز است یک ثلث دیه لذا نسبت سنجی میکنیم این جور که در روایت اسحق بن عمار است نسبت سنجی میکنیم ببینیم چقدر این سلسل البول دارد اگر سلسل البول همیشگی است دیه کامل اگر نصف است دوثلث چونکه بالاخره آن قوه ماسکه ضربه خورده و اگر هم گاهی است یک ثلث روایت غیاث مطلقا، این روایت مفصل است بین مبین و مجمل تعارضی نیست آن مطلقا گفته این روایت تقییدش کرده .
اگر مطالعه کرده باشید نمیدانم چرا صاحب جواهر می خواهند این روایت را رد بکنند آن وقت اول میفرمایند ضعیف السند است بعد هم میفرمایند تعارض بین نقل تهذیب با کافی، در حالی که ما هرچه مطالعه میکنیم میبینیم تعارضی نیست لذا مرحوم صاحب وسائل راوه الکلینی ایضاً مثله، لذا این حرف صاحب جواهر را صاحب وسائل هم نفهمیده و هیچ تعارضی نیست اگر مطالعه کرده باشید بین نقل کافی و نقل تهذیب تا اینکه بگوییم از نظر دلالت اشکال دارد ظاهراً چونکه اهمیت نداشت دیگر من وسایل را نیاوردم روایت را بخوانم کسی هم نگفته الا صاحب جواهر ندیدم غیر از صاحب جوهر کسی بفرماید که بین نقل تهذیب و نقل کافی با هم تهافت باشد تعارض باشد تعارضی در کار نیست مثل این که صاحب جواهر به نظرشان نیامده این حرف درست باشد در حالی که قدما،هم فرمودهاند لذا می خواستهاند روایت را یک جوری از کار بیندازند گاهی با صالح بن عقبه و ضعف السند از کار میاندازند گاهی با دلالت و اینکه نقل کافی با نقل تهذیب باهم تفاوت دارد روایت را از کار میاندازند از همین جهت هم اگر مطالعه کرده باشید قدماء و همچنین بسیاری از متأخرین آن هم بزرگان نظیر صاحب ریاض این کتاب ریاض انصافاً خیلی کتاب ارزندهای است یک دوره فقه خیلی ارزنده خیلی مختصرتر از مالک هم هست در وضع عجیبی هم نوشته شده ماها باید روز قیامت جواب این افراد را بدهیم و نمیتوانیم در همین کتاب ریاض وقتی نوشتم که وهابیها هجوم آورده بودند و کربلا را قتلعام کردند و آمدند نجف را قتلعام بکنند و در بسته بود نتوانستند در را باز کنند و مردم از آن در فرار کردند و صاحب ریاض میگوید که زن و بچهام رفته بودند یک بچه شیرخوار از من در گهواره بود پرستاری او را میکردم ناگهان دیدم ریختند توی خانه و من این بچه رابرداشتم بردم زیر بوتههاو خدا یاری کرد اگر این بچه گریه کرده بود خب اینهامیآمدند هم من را میکشتند هم بچه را اما خدا یاری کرد بچه گریه نکرد اینجا مرادم است میفرماید آنها که رفتند بچه هم آرام در گهواره من الان دارم ریاض مینویسم این کتابها اینجوری نوشته شده که به دست ما رسیده و ما افت علم داریم حالا اینجاست که مسئله تفصیل را صاحب ریاض فرمودهاند علاوه بر صاحب ریاض فاضل هندی فاضل اصفهانی که آن هم راستی از بزرگان است اصفهان ما افتخار در این چیزها خیلی داشته منجمله صاحب جواهر و این فاضل اصفهانی کاشف اللثام این تازه هم چاپ شده این کتاب هم بسیار کتاب ارزندهای است قدماء متأخرین، قدماء مثل شیخ طوسی وصدوق متأخرین مثل صاحب ریاض و کاشف اللثام طبق این روایت فتوی دادهاند ظاهراً مرحوم صاحب جواهر کم لطفی میکنند دیگر و نباید هم مرحوم محقق بفرمایند قیل قیل، باید یک قاعده کلی بگویند قوه ماسکه در ادرارش از بین رفته حالا که قوه ماسکه از بین رفته باید دیه کامل بدهد چون تک در بدن است این اولاً و ثانیاً خصوص روایت غیاث بن ابراهیم دلالت دارد و هیچ اشکال در آن نیست، بله اگر این قوه ادرار همیشه از بین نرفته باشد سلسل البولش گاهی باشد به نسبت دیه از او میگیرند ویدل علیه روایه اسحق بن عمار و روایت اسحق بن عمار را هم بگویند از نظر سند خوب است از نظر دلالت خوب است و منافات هم با روایت غیاث ندارد بنابراین این جور میشود خود همین روایت اسحق بن عمار میگوید که اگر همیشگی است دیه کامل اگر بعضی است نسبت سنجی میکنیم اگر دوثلث روز است دوثلث دیه اگر یک ثلث است یک ثلث اگر نصف است نصف تا آخر، و روی آن هم فتوی دادهاند فتوی میدهیم واشکال هم ظاهراً ندارد .
مسئله هشتم راجع به صوت است راجع به نطقش اگر یادتان باشد سابقاً مسئله نطق را مفصل در باره اش صحبت کردیم فرموده بود که باید این 28 حرف یا 29 حرف را باید ببینیم کدام از اینها را نمیتواند نطق بکند آنوقت نسبت سنجی کردهاند و آنجا مفصل روی ان قاعده که امام عتیه السلام دست داده بودند تفریباً میشود دیه کامل روی همه آن وقت اگر بعضی باشد بعضی نباشد روی حروف هجاء امام علیه السلام فرموده بودند مثل همین روایت اسحق بن عمار که فرمودند اگر همه قوه ماسکهاش از بین رفته باشد دیه کامل و الا به تناسب آن روایت راجع به نطق هم همین جور، مرحوم محقق آنجا باید صوت هم گفته باشد نگفتهاند و صوتش را اینجا میگویند این صوت هم دو قسم است برای اینکه صوت مربوط به زبان نیست مربوط به حلق است و به واسطه هوا و حلق میتواند داد بزند یا میتواند داد نزند که صوت آهسته که غنن و لجح به آن میگویند آن لجح یعنی داد زدن یعنی صوت خشن، غنن از غناء است یعنی صوت نرم، حالا علیکلحال اگر صوتش را از بین برد حالا چه آن غنن چه آن لجح فرق نمیکند فرمودهاند دیه کامل و روایت داریم روایتش هم صحیح است روایت صحیحه یونس است میگوید که کتاب ظریف راعرضه داشت خدمت حضرت رضا سلام الله علیه حضرت رضا علیه السلام کتاب ظریف را تصحیح کردند آن وقت در آن روایت این است ان فی الغنن والبحح الدیه که من نوشتهام والغنن صوت خفی من الحلق والبحح صوت خشن من الحلق وهما غیر النطق الذی مرّالکلام عنه این غیر نطق است لذا نطق زبان می شود دندان میخواهد یا جای دندان میخواهد اما آن صوت دندان نمیخواهد زبان نمیخواهد بدون زبان هم میتواند داد بزند لذا آنکه اسمش را حروف حلق هم میگویند ولی ظاهراً حروف حلق آن ظاهراً باز زبان میخواهد مثل غین وقاف واینها ظاهراً بدون زبان نمیشود نطق میخواهد اما ها ، هوی، آی و امثال اینها این دیگر ظاهرا ًزبان لازم ندارد لذا راجع به آن حروف هجاء آن 28 حرف سابقاً صحبت کردند گفتند همهاش دیه دارد وام راجع به صوتش این جا می فرمایند دیه ندارد .
آن که من گرفتم من از مجمع البحرین گرفتم مجمع البحرین هردو را از صوت خفی و صوت خشن میداندو هر دو را هم از حلق میداند نه از دماغ ، بلاخره دیه کامل برایش درست کردهاند من اینجا نوشتهام هذا ولکن بقی حکم منافع کثیره التی لم یذکره المحقق هنا، کالالتناذ منالا کل والشرب والجماع آن انزالش را گفتند اما این که لذت ببرد را نگفتند و همچنین کالاحبال من الرجل الحلب من المرأه، قوه الرضاع قوه ابقاء الطفل فی الرحم مهمتر از اینها کالنوم واللمس والجوع والعطش ونحو ذلک وایشان نوم را اگر کسی را زدند توی سرش وبیخوابی گرفت و دیگر خوابش نبرد و یا کم خوابش برد اینها را نفرمودهاند، نمیدانم لمس وقوه لامسه را نگفتهاند اگر کسی جوع پیدا کرد دائمالعطش شد نفرمودهاند یا اینکه از خوردن و آشامیدن لذت نبرد نفرمودهاند، اینها را هم دیگر باید خودتان بگویید که این جور میشود هر کجا که بتوانید بگویی که دیه کامل آنجا هم که نتوانستید باید بگویید حکومت.
بحث فردا راجع به جراحات است، جراحات صورت جراحات بدن ، آن دیهاش چقدر است این را تقاضا دارم مطالعه کنید تا فردا انشاءالله
وصل الله علی محمد وال محمد