درس خارج  فقه شهادات حضرت آیت الله مظاهری

85/09/12

كتاب الشهادات

جلسه:58

 اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم. بسم اللَّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

 اين مسائلى كه تا آخر شهادات است يك مسائل ارزنده‏اى است و در جاهاى غير قضا و شهادات هم خيلى استفاده مى‏شود.

 مسئله‏اى كه متعرض شديم اين بود كه مشهور در ميان فقهاء بلكه اجماع اين كه زن نمى‏تواند در حقوق اللَّه در حدود شهادت بدهد فرق هم نمى‏كند اين كه شاهدها همه زن باشند يا بعضى مرد باشند بعضى زن گرچه در حدود همه همه دو شاهد كفايت مى‏كند و مسئله حد زنا نيست كه چهار تا مرد بخواهد اما اين دو تا مرد نمى‏تواند به جاى آن، زن بنشيند يا اين كه ضميمه بشود مرد با زن.

 در اين باره يك مقدارى روايت خوانديم مسئله اختلاف هم نيست و يك قاعده كلى مى‏توانيم دست بدهيم اين كه زن در احكام اللَّه نمى‏تواند شاهد باشد الا ما اخرجه الدليل قاعده كلى اين كه نمى‏شود. اگر استثنا بخورد بايد آن مستنثى يك دليل حسابى داشته باشد و بحث درباره خواندن همين روايات بود كه از روايات استفاده مى‏كرديم كه زن نمى‏تواند در احكام اللَّه در حدود الهى شاهد باشد.

 روايت باب 24:

 روايت 1 و 29 و 30 را خوانديم.

 روايت 42: و باسناده عن محمد بن احمد بن يحيى عن بنان ابن محمد عن ابيه عن ابن مغيره عن السكونى عن جعفر عن ابيه عن على‏عليه السلام روايت موثقه است بلكه مصححه است چون ابن مغيره از اصحاب اجماع است در سند است انه كان يقول شهادة النساء لا تجوز فى طلاق و لا نكاح و لا فى حدود الا فى الديون و ما لا يستطيع الرجال النظر اليه كه اين جمله و ما لا يستطيع الرجال النظر اليه در روايات فراوانى آمده كه الان هم مى‏خوانيم كه حضرت رضاعليه السلام مى‏فرمايد كه اگر شهادتش را قبول مى‏كنيم از باب ضرورت است لو خلى و طبعه شهادت زن قبول نيست و اگر جايى مى‏گوييم قبول است براى خاطر ضرورت است. ظاهر اين است كه شهادت زن لا تجوز حالا منضم باشد لا تجوز، همه هم زن باشند لا تجوز ما اگربخواهيم دست به روايت بزنيم بايد يك مخصصى براى اين تخصيص بياوريم.

 روايت 50: و فى العلل و عيون الاخبار باسانيده الى محمد بن سنان روايت از نظر ما صحيحه است و صحتش هم بالاست مثل مرحوم آقاى خويى مى‏گويند كه محمد بن سنان توثيق نشده لذا سند صدوق به محمد بن سنان ضعيفه است.

 اين محمد بن سنان را مرحوم نجاشى مرحوم شيخ توثيق نكرده‏اند اما خودشان هم گفته‏اند براى چه توثيقش نمى‏كنيم ولى در روايت صحيح امام جوادعليه السلام توثيقش كرده‏اند حتى امام جوادعليه السلام مى‏فرمايد كه خدا خير بدهد به اين صفوان و زكريابن آدم و محمد بن سنان كه وفوا بنا مردان با وفايى بودند براى ما صحيح السند هم هست علاوه بر اين كه امام جوادعليه السلام توثيق كرده صفوان كه از اصحاب اجماع است در روايت صحيح السند مى‏فرمايد كه من مواظب اين محمد بن سنان بودم و الا پرواز مى‏كرد به جاهايى كه نبايد پرواز بكند خيلى تعريفش را مى‏كند و اين محمد بن سنان همين حرفهاى مربوط به ائمه طاهرين‏عليهم السلام را مثلاً زيارت جامعه را مى‏گفت و زيارت جامعه آن موقع گفتن خب خيلى مؤونه مى‏خواست، براى خاطر اين است قطع نظر از اينها مرحوم على بن ابراهيم در تفسير و مرحوم ابن قولويه در كامل الزيارات از قدماء توثيقش كرده‏اند و متأخرين هم مرحوم سيد بن طاووس مرحوم شهيد دوم مرحوم علامه و مرحوم مجلسى اول مرحوم صاحب وسائل و من جمله مرحوم آقاى مامقانى همه اينها توثيقش كرده‏اند آن هم يك جلالت حسابى برايش قائل هستند و اگر مرحوم نجاشى و مرحوم شيخ تضعيفش كرده‏اند حتى اين را گفته‏اند كه مشهور بود حالا كارش نداشته باشيد وقتى مُرد از او روايت نقل بكنيد اين معلوم مى‏شود يك آدم تندى در تشيع بوده كه صفوان مى‏گويد جلويش را مى‏گرفتيم اما باز هم پرواز مى‏كردو اينها براى خاطر اين تندى تشيعش است. گفتم اين زيارت جامعه كبيره خب از امام هادى‏عليه السلام است صحيح السند است و اين اسرار شيعه همه اسرار شيعه در اين زيارت است و آن وقت‏ها در محيط سنى گرى نمى‏شد اين جور حرفها بزنيم اين حرفهايى كه ما حالا مى‏زنيم اين زيارت جامعه كبيره كه بهترين زيارات است به قول امام زمان‏عليه السلام علامه مجلسى مى‏فرمايد كه مداح وار زيارت را براى امام زمان‏عليه السلام خواندم امام زمان‏عليه السلام فرمودند كه بيا جلو رفتم دست روى شانه من گذاشتند و فرمودند نعم الزيارة هذه گفتم آقا مال جدتان است؟ اشاره كردم سرّ من رأى بوده اشاره كردم به قبر امام هادى‏عليه السلام فرمودند بله. لذا درزاد المعاد علامه مجلسى مى‏فرمايد اصح زيارات سنداً و دلالةً بنابراين سند مرحوم صدوق به محمد بن سنان از نظر ما صحيحه است علاوه بر اين كه قريب 1000 روايت مرحوم شيخ و مرحوم صدوق مخصوصاً مرحوم كلينى از اين آقا نقل مى‏كنند نمى‏شود كه مرحوم كلينى كه 25 سال روى سند كار كرده تا اين كافى را توانسته بدست بياورد اول هم مى‏گويد كه هر چه من دارم هر چه من مى‏گويم صحيح السند است حالا اگركسى آن اول كافى نپذيرد كه ما پذيرفته‏ايم اگرنپذيرد اما يك كسى مثل كلينى قريب 500 روايت از يك كسى نقل مى‏كند ما بگوييم باز هم اين ضعيف السند است اين راستى ديگر نمى‏شود حالا روايت از نظر سند خوب است دلالت هم عاليتر است.

 عن الرضاعليه السلام فى ما كتب اليه من العلل و علة ترك شهادة النساء فى الطلاق و الهلال لضعفهن عن الرؤية و مهاباتهن النساء فى الطلاق اين دومى را مى‏فهميم يعنى چه؟ براى اين كه بالاخره عرق زنانگى نمى‏گذارد سالم بماند ولو عادل هم هست اما معمولاً الان مصيبتى كه ما الان داريم از همين زنهاى به اصطلاح روشنفكر است كه تا يك مقاله دستشان مى‏آيد مى‏روند روى اين كه چرا ارث ما نصف است؟ چرا ما بايد از مردها متابعت بكنيم و همچنين، زن خوبى هم هست انقلابى هم هست متدين هم هست اما اين عرق زنانگى نمى‏گذارد اين مراعات زن را كردن بيشتر از اين است كه مراعات مرد را بكند اگريك زن و مرد بروند پيش او مثلاً اگر قاضى باشد تا بشود زن را مى‏گيرد و مرد را رها مى‏كند اين مهاباتهن را مى‏فهمم اما لضعفهن عن الرؤية اين را نمى‏دانم معنايش چيست؟ چشمهاى زنها كمتر از چشمهاى مرد باشد كه اين جور نيست بگوييم كه اين رؤية از رأى است يعنى رأى زن ضعيف‏تر از رأى مرد است خب اين درست است از همين جهت هم در باب شهادات مثلاً در باب ديون اگر بگوييم باز هم مى‏گوييم كه دو تا زن به جاى يك مرد، اگرآنجاها كه شهادتش را قبول مى‏كنيم بالاخره دو تا يكى مى‏كنيم و اين معلوم مى‏شود همين طور كه در نهج البلاغه هست حالا در نهج البلاغه آنچه هست را نگوييد، البته اين را هم توجه داشته باشيد يك دفعه جايى مى‏خواهيد بگوييد كه ما على سبيل قضاياى طبيعيه داريم حرف مى‏زنيم، نه على سبيل قضاياى حقيقيه، براى اين كه خب بعضى زنها راستى فكرشان بهتر از 10 تا مرد است و بعضى از مردها راستى خيلى خرفت‏تر از زن خودشان هستند لذا كارى به شخص نداريم قضيه طبيعيه اين است الرجل خير من المرئة حالا در اينها حضرت زهرا هست اين قضيه طبيعيه مربوط به او نيست و در آنها هم مثلاً شمر بن ذى الجوشن هست عمر بن خطاب هم هست اين طبيعيت الرجل خير من المرئة لذا اين ظاهراً همين است كه لضعفهن عن الرؤية يعنى رأى دادن و مهاباتهن النساء فى الطلاق يعنى ذاتاً اين جورى است كه طرفدارى از زن مى‏كند، نه طرفدارى از حقيقت و واقع، اين منافات با عدالتش هم ندارد بعضى‏ها اين جورى هستند ديگر مثلاً الان اين فيلمى كه دارد پخش مى‏شود كه انصافاً خيلى بد مى‏كنند خب اين را طلبه‏ها بيشتر مراجعه به من مى‏كنند تا بازارى‏ها در حالى كه طلبه‏ها مسلم شماها كمتر مى‏بينيد شماها مطالعه داريد بازارى‏ها حسابى مى‏بينند نكاتش را مى‏بينند تضعيف روحانيت را مى‏بينند اما نه، ما طلبه‏ها چون طلبه هستيم بايد هم عرق طلبگى داشته باشيم هى مرتبه به من حتى مى‏رسد به آنجا كه جسارت به بالاترها هم مى‏كنند كه چرا اين فيلم را دارند پخش مى‏كنند خدا هدايتشان بكند اينها تقصير مسئولين رده بالا هم نيست اين پايين حرف نمى‏شنوند نمى‏دانيم هم كه چكار بكنيم نفوذى هم در بين اينها زايد است اصلاً نه آخوند قبول دارند نه نظام فيلم را نفوذى در بين آنهاست پخش مى‏كنند ديگر و هم اصفهان هست با كمال شهامت بگويم به آنها هم گفته‏ام اين مسئول اصفهان هيچ اشكال ندارد خيلى خوب است پسر يك مجتهد هم هست خيلى خوب است به قول حضرت امام آن هم پسر يك مرجع تقليد خيلى خوب است همين آقا يك بسيجى به تمام معنا بوده الان هم همين است درد دين هم دارد حرف مقام معظم رهبرى را خوب مى‏شنود خيلى خوب است اما مى‏گويد اقدام شود مى‏دهد دست اقدام، اقدام نمى‏شود در ما طلبه‏ها هم الان همين طور است در ما طلبه‏ها هم همين طور است مرجع تقليد يك چيز مى‏گويد مى‏آيد پايين‏تر عمل نمى‏شود بلكه بدتر هم مى‏شود لذا اين فيلم مارمولك اين بدتر از آن، آن بدتر از اين هر دو هم نفوذى‏ها اين فيلم‏ها را درست مى‏كنند و پخش مى‏كنند نمى‏دانيم هم كه چكار بكنيم هر چه هم اقدام مى‏كنيم نمى‏شود عمده هم همين است خدا لعنت كند نفوذى را كه شهيد مطهرى را كشتند نفوذى‏ها و رجايى را كشتند نفوذى‏ها الان هم ما را دارند مى‏كشند نفوذى‏ها آن وقت با گلوله مى‏كشتند حالا هم با فيلم مارمولكشان، با فيلم دل دلكشان راستى هم دغل بازى است.

 فلذلك لا تجوزشهادتهن الا فى موضع ضرورة شهادت خانمها يك قاعده كلى پذيرفته نمى‏شود الا ما اخرجه الدليل و اين روايت خوب روايتى است كه نظيرش هم هست اين 51 روايت كه در اين باب 24 آمده معمولاً مفروغ عنه گرفته كه زن نمى‏تواند شاهد باشد يك قاعده كلى الا ما اخرجه الدليل از همين جا پى ببريد كه روايت داريم نمى‏تواند قاضى باشد اين كه مى‏گويند روايت نداريم زن مى‏تواند قاضى باشد يا مى‏تواند مجتهد باشد يا مى‏تواند مرجع باشد اينها همين روايتها مى‏گويد نه، نمى‏شود و وقتى كه نشد شاهد بشود مى‏تواند قاضى بشود؟ مى‏تواند مرجع بشود؟ مى‏تواند رهبر بشود؟ خب نمى‏تواند شاهد باشد ديگر، نمى‏تواند و شأنش هم نيست شأن خانم اين است كه در خانه بنشيند و خانمى كند، آقا نوكرى كند و حسابى او را اداره بكند اگر يك مقدار كوتاهى كند حاكم شرع توى سر اين آقا بزند كه چرا اداره نكردى درست؟ مى‏توانستى چرا اداره‏اش نكردى؟ خودشان پدر خودشان را در آوردند بنابراين آن كه اسلام مى‏گويد زن بايد اين باشد الرجال قوامون على النساء بما فضل اللَّه بعضهم على بعض و بما انفقوا ديگر ما بقى را اينها را هى مرتب تكرار مى‏كنم نكته دارد تقاضا دارم يك دفعه مواظب باشيد ما آخوندها بعضى اوقات ژيگول زده مى‏شويم مثل خيار كه سرمازده مى‏شود بايد انداختش دور ما گاهى جوان زده مى‏شويم ژيگول زده مى‏شويم در اين ژيگول زدگى‏ها جوان زدگى‏ها از زبانمان در مى‏رود يك چيزهايى كه حتماً بايد نگوييم اين چيزها را، غربزدگى بد است اين چپى‏ها معمولاً غربزده هستند پدر مارا در آورده‏اند اين راستى‏ها آخوندهايشان مخصوصاً بعضى بد هستند چرا؟ جوان زده هستند آنها غرب زده هستند اينها جوان زده هستند مى‏خواهند يك جورى بشود دانشگاه، زنها، روشنكفرها به او بگويند بارك اللَّه، همين طور كه آنها مى‏خواهند غرب به آنها بگويند بارك اللَّه و ما مى‏گوييم بد است ما هم اگر بخواهيم جوانها به ما بگويند بارك اللَّه مسلم بد است نبايد انسان غرب زده باشد استقلال فكرى آن هم طلبه آن هم روحانيت ما همه حرفهايمان اين است كه اين روحانيت استقلال خودش را هميشه حفظ كرده.

 حالا مثل چه؟ مثل شهادة القابله و ما لا يجوز للرجال ان ينظروا اليه كضرورة تجويز شهادة اهل الكتاب اذا لم يوجد غيرهم اهل كتاب كه دروصيت مسلم پيش اصحاب است اگر مسلمان نباشد و يك كسى بميرد يك يهودى با او باشدو بيايد بگويد اين وقت مردن اين جور وصيت كرده مى‏گويند شهادتش قبول است چون ضرورت است اينجا باز اصرار مى‏كند حضرت رضاعليه السلام مى‏فرمايد كه لا تجوز شهادتهن الا فى موضع ضرورة حالا مثل چه؟ كضرورةتجويز شهادة اهل الكتاب اذا لم يوجد غيرهم. بنابراين گفتم اختلاف هم در مسئله نيست قاعده كلى بيش از100تا روايت داريم مفروغ عنه گرفته شده كه زن نمى‏تواند شاهد باشد الا ما استثنى.

 پس بنابراين تا اينجا اين جور شد اين حرف مرحوم محقق «رضوان اللَّه تعالى عليه» كه حرف مشهور است بلكه حرف اجماع است به كرسى نشانده شد يثبت الجنايات الموجبة للحدّ كالسرقة و شرب الخمر بشاهدين اين يك قاعده و لا يثبت شى‏ء من حقوق اللَّه بشاهد و امرأتين و لا بشاهد و يمين و لا بشهادة النساء منفردات و ان كثرن، بله ممكن است انسان يك حرف ديگر بزند اين و ان كثرن بگويد اگراستفاضه شد چه؟ كه معناى استفاضه را سابقاً معنا كرديم كه مرحوم محقق مشكلشان بود طبق استفاضه بروند جلو اما در حالى كه مشكلشان بود بعضى اوقات مى‏فرمودند كه ما گفتيم استفاضه يعنى ظن متأخم با علم علم عرفى، اطمينان در مقابل علم دقى فلسفى 5 احتمال درصد احتمال خب اين را ديگر عرف الغايش مى‏كند به اين مى‏گوييم علم حالا اگر از اين كثرن علم پيدا شد ظاهراً بايد بگوييم كه آن علم حجت است و مراد مرحوم محقق كه مى‏گويند و ان كثرن مثلاً هفت هشت تا زن حتى مثلاً در رؤيت هلال خب مردها نديده‏اند اما زنها يك جايى در يك جلسه‏اى بودند در آن جلسه مثلاً مسلط بودند هفت هشت ده تا زن ماه را ديدند زنهاى متدين روزه گير حالا ما اينجا بگوييم كه شهادتشان قبول نيست چون روايات فروان داريم كه انشاءاللَّه فردا مى‏خوانيم. ظاهراً اينجاها ديگر بايد بگوييم كه شهادتشان قبول است للاسفتاضه در ما نحن فيه هم همين طور بگوييم كه و لا يثبت شى‏ء من حقوق اللَّه بشاهد و امرأتين و لا بشاهد و يمين و لا بشهادة النساء منفردات اين و ان كثرن يعنى تا مادامى كه استفاضه نشود علم نشود شايد هم مرحوم محقق »رضوان اللَّه تعالى عليه« همين مرادشان بوده يعنى اگر عرف از شهادت آنها علم پيدا نكرد خب اين رؤيتشان حجت نيست اما اگر علم پيدا كرد آن علم مى‏شود حجت.

 بنابراين اگر پنج شش تا زن باشند قبول نمى‏شود حتى مثلاً بجاى چهار تا مرد هشت تا زن باشد قبول نمى‏شوددر آن حدّ زنا و اما اگر يك دسته‏اى از خانمها شدند اين روايتها آنجا را مى‏گويد كه بخواهد شاهد باشد شاهد كجاست؟ آنجا كه تعبداً عند العقلاء يا عند الشرع پذيرفته بشود و اما اگر علم باشد خب ديگر بگوييم علم حجت نيست! يعنى عرف ازاين يك دسته خانمها علم پيدا مى‏كند كه درست مى‏گويند اين مراد ماست از استفاضه، خانمها يك جا جلسه بودند جلسه تمام شد آمدند و نگاه كردند راستى هفت هشت ده تا از آنهاماه را ديدند آمدند پيش حاكم شهادت دادند حالا ما بگوييم و ان كثرن باز هم نه ولو اين كه عرف از گفته اينها علم پيدا مى‏كند! بعيد است انسان بگويد. اصلاً درحدود قسم نمى‏شود و سابقاً هم در باب قضا مفصل درباره‏اش صحبت كرديم يمين مختص به دعاوى است بعد هم ايشان مى‏فرمايند آنجا كه منكرى باشد مدعى باشد آنجاها قسم است و الا در رؤيت هلال بخواهيم با قسم بياييم جلو يك مرد و يك قسم خب مسلم نمى‏شود 10 تا مرد و 10 تا قسم بخواهيم چيزى را اثبات بكنيم قسم هيچ چيزى را اثبات نمى‏كند الادر باب دعاوى و حالا مى‏خواهيم بگوييم كه گفتيم زن مثل قسم قسم مثل زن هيچ چيز را اثبات نمى‏كند اما يك حرف ديگر هست در مسئله و آن اين است كه اگر قسامه شد 40 نفر قسم خوردند كه از آن 40 نفر عرف يقين پيدا كرد مسئله همين است حالا ما بگوييم باز هم شهادت اين قسامه حجت نيست يا 40 تا زن همه گفتند ما ماه را ديديم بخواهيم بگوييم باز هم حجت نيست ظاهراً ديگر روايتها از اينجاها انصراف دارد انصراف به اين معنا كه روايت‏ها آنجاها را دارد مى‏گويد كه ما بخواهيم حجت درست بكنيم يعنى مثل دو شاهد عادل درحالى كه علم هم پيدا نمى‏شود اما اين حجت است انما اقضى بينكم بالبينات و الايمان و اما اگردو تا مثل مثلاً زنها شد ده تا شد بيست تا كه عرف از اين قسم‏ها يا ازاين شهادت زنها علم پيدا بكند. اين هذا كله راجع به حقوق اللَّه.

 و اما حقوق آدمى شهادت راجع به حق الناس سه تا مسئله مرحوم محقق در اين جا متعرض هستند انشاءالللَّه براى فردا.

    وصلى اللَّه على محمد و آل محمد