درس خارج فقه شهادات حضرت آیت الله مظاهری
85/09/08
كتاب الشهادات
جلسه:56
اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم. بسم اللَّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
بحث اين بود كه مشهور در ميان متاخرين و من جمله مرحوم محقق در شرايع و مرحوم صاحب جواهر در جواهر فرمودهاند و يثبت الزنا خاصة بثلاثة رجال و امرأتين و برجلين و اربع نساء غير ان الاخير لا يثبت به الرجم و يثبت به الجلد، رواياتش را ديروز خوانديم و آن روايتى كه سر تا پاى كلام محقق را دلالت داشت آن روايت 1 از باب 30 بود كه دلالتش بسيار عالى، سندش هم بسيار عالى بود محمد بن الحسن باسناده عن الحسين بن سعيد عن ابن محبوب عن ابان عن الحلبى عن ابى عبداللَّهعليه السلام انه سئل عن رجل محصن فجر بامرة فشهد عليه ثلاثة رجال و امرأتان وجب عليه الرجم و ان شهد عليه رجلان و اربع نسوة فلا تجوز شهادتهم و لا يرجم و لكن يضرب حدّ الزانى لذا اين روايت دلالتش بسيار عالى است، سندش هم بسيار عالى و ديروز گفتيم كه روايت 3 و 10و 11 و 25 و 32 از باب 24 از شهادات هم دلالت بر اين مطلب دارد الا اين كه گفتم اين روايتها معارض دارد بناست امروز اين معارضها را بخوانيم و ببينيم چه بايد بكنيم كه در اين باب معارضها گفتم كه بعضى گفتهاند شهرت با آن رواياتى است كه خوانديم بنابراين اين روايات به واسطه خلاف شهرت از كار مىافتد كه اين را ديروز نپسنديديم و گفتيم كه شهرتى از قدماء در مسئله نيست گرچه از متأخرين هست.
گفته بودند كه اين روايتها مخالف با قرآن است اين را هم جوابش را داديم او لا مخالف با قرآن نيست مبين قرآن است بعد هم اگر بخواهيم بگوييم مخالف با قرآن است همهاش را بايد طرد بكنيم آن رواياتى كه ديروز خوانديم آنها هم بايد طرد بشود.
گفته بودند كه روايات را حمل بر تقيه مىكنيم كه مرحوم صاحب جواهر اينجا مىفرمايد و هو جيد كه مرحوم شيخ طوسى كردند اين هم ايرادش اين بود كه اگر بخواهيم حمل بر تقيه بكنيم همه را بايد حمل بر تقيه بكنيم براى اين كه همه اين روايات چه موافق چه مخالف اينها مخالف حرف عامه است و بعضى را حمل بر تقيه بكنيم و بعضى را نكنيم نمىشود لذا حمل بر تقيه نمىشود به اعراض اصحاب بيندازيم نمىشود مخالف با قرآن بودن نمىشود ديگر مرجحى هم ندارد مىشود با هم معارض لذا امروز مىخواهيم اين روايات معارض را بخوانيم ببينيم كه آيا مىتوانيم يك بلايى به سرش بياوريم يا نه؟ كه اگر معارض شد ديگر همه روايات تساقط مىكند و همان قرآن دلالت مىكند بر اين كه در باب زنا بايد 4 مرد باشد 8 تا زن باشد نمىشود، 6 تا زن باشد نمىشود 4 تا زن باشد نمىشود 2 تا زن باشد نمىشود و بايد 4 تا مرد باشد و آياتش را هم خواندم كه قرآن مىگويد 4 تا مرد. لذا روايات معارض را حالا يك يك مىخوانيم:
روايت 1 از باب 24: محمد بن يعقوب عن على بن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابى عمير عن جميل بن دراج و محمد بن حمران عن ابى عبداللَّهعليه السلام سند خيلى خوب است اين روايات باب 24 كم پيدا مىشود كه در آن ضعيف السند باشد اين سند خيلى سند عالى است مخصوصاً اين كه دو تا اصحاب اجماع هم در آن هست ابن ابى عمير و جميل بن دراج قلنا اين جميل بن دراج و محمد بن حمران مىگويند به امام صادقعليه السلام عرض كرديم اتجوز شهادة النساء فى الحدود فقال فى القتل وحده، نه نمىشود فقط در قتل مىشود انّ علياً عليه السلام كان يقول لا يبطل دم امرء مسلم اين هم علتش است از درد ناعلاجى به عنوان ثانوى قبول مىكنيم و اما اين كه پذيرفته بشود نه، اين هم مىگويند كه در باب حدود نمىتواند زن شهادت بدهد اگركسى بتواند بگويد كه اين فى القتل وحده يك عام است و ما اين را تخصيص مىدهيم به آن روايات ديروز لذا آن علت را آورده براى قتل ما هم روايت را پهلويش مىگذاريم اين جور مىگوييم كه اتجوز شهادة النساء فى الحدود قال فى القتل وحده براى اين كه در قتل لا يبطل دم امرء مسلم.
اما روايت 3 و بالاسناد عن الحلبى عن ابى عبداللَّهعليه السلام قال سئلته عن شهادة النساء فى الرجم فقال ان كان ثلاثة رجال و امرأتان، و اذا كان رجلان و اربع نسوة لم تجز فى الرجم مىگوييم اين تقييد مىكند آن را، آن مىگويد فى القتل وحده اين مىگويد الا در آن جايى كه سه تا مرد باشد و دو تا زن. يك مقدار مشكل است اما به قول استاد بزرگوار ما آقاى داماد بعضى اوقات مىگفتند نمىشود كه در آب بروى و پايتتر نشود خب در عام و خاص هم همين است مىگويد اكرم كل عالم مىگويد اين وحده مثل آن كل عالم است يك دليل ديگر مىگويد لا تكرم الفساق منهم خب مىگوييد كه به هر دو عمل مىكنيم و حمل عام بر خاص مىكنيم و مىگوييم كه اكرم العلماء العدول اينجا هم همين جور است اين مىگويد كه فى القتل فقط مثل اكرم العلماء كه مىگويد علماء همه همه آن مىگويد الا اين هم مىگويد الا.
بنابراين اين روايت 1 را مىشود ما حمل عام بر خاص بكنيم.
روايت 5: و عنه عن احمد عن ابن محبوب عن ابراهيم الحارقى روايت صحيح السند است اگركسى در ابراهيم حارقى اشكال بكند كه اشكال ندارد قبلش ابن محبوب است از اصحاب اجماع است روايت لااقل مصححه است سندش را اشكال نداريم يقول تجوز شهادة النساء فى ما لا يستطيع الرجال ان ينظروا اليه و يشهدوا عليه و تجوز شهادتهن فى النكاح و لا تجوز فى الطلاق و لا فى الدم و تجوز فى حد الزنا اذا كان ثلاثة رجال و امرأتان و لا تجوز اذا كان رجلان و اربع نسوة و لا تجوز شهادتهن فى الرجم، اين مىگويد كه اگر سه تا مرد و دو تا زن باشد قبول است اما اگر دو تا مرد و چهار تا زن باشد زنا قبول نيست رواياترا كه ديروز خوانديم گفت قبول است لذا معارض با آن روايات است ببينيم مىشود اين جور بگوييم بگوييم كه و تجوز فى حد الزنا اذا كان ثلاثة رجال و امرأتان خب اين مىسازد با آن بحث ما و با آن روايتها و لا تجوز اذا كان رجلان و اربع نسوةفى الرجم مىشود گفت؟ به عبارت ديگر اين عطف تفسيرى براى آن اذا كان ثلاثة رجال و امرتان باشد و مىشود گفت بگوييم كه حضرت فرمودند كه سه تا مرد و دو تا زن بنابراين دو تا مرد و چهار تازن نمىشود، درست مىشود ديگر لذا آن روايتها كه صراحت است اين ظهور است آن صراحت است حمل ظاهر بر نص مىگويد اين را عطف تفسيرى بگير، تأكيد بگير سه تا مرد و دو تا زن مىشود پس دو تا مرد و چهار تا زن نمىشود كجا؟ فى الرجم. اين هم اين روايت 5 به قرينه آن روايتها مراد اذا كان رجلان و اربع نسوة مربوط به رجم باشد بعدش هم مىگويد و لا تجوز شهادتهن فى الرجم اين ديگر بيشتر تاكيد مىكند كه آن اذا كان رجلان و اربع نسوة نمىشود كجا؟ لا تجوز شهادتهن فى الرجم بگوييم كه سه تا مرد و دو تا زن در جم مىشود دو تا مرد و چهار تا زن نمىشود اين عطف تفسيرى بعدش هم باز هم فرمود نمىشود و لا تجوز فى الرجم كه اگرشما مفهوم لقب را اينجاها حجت بدانيد مىشود كه در غير رجم مىشود و اگر هم مفهوم لقب را حجت ندانيد هيچ. بالاخره روايتت ظهور است آن روايتهاى ديروز نص است حمل ظاهر بر نص به ما مىگويد كه اگر دو تا مرد و چهار تا زن باشد در زناى غير محصنه مىشود اين روايت هم مىگويد مىشود مىشود به اين معنا كه بگوييم كه عطف تفسيرى است براى قبل، بعدش هم تاكيد است براى همين عطف تفسيرى بودنش است اينها را ظاهراً تا اين اندازه مىشود گفت.
روايت 7: و عنه عن احمد و عن على بن ابراهيم عن ابيه جميعاً عن ابن محبوب عن محمد بن الفضيل روايت سندش خيلى عالى است قال سئلت ابالحسن الرضاعليه السلام قلت له تجوز شهادة النساء فى نكاح او طلاق او رجم؟ قال تجوز شهادة النساء فى ما لا يستطيع الرجال ان ينظروا اليه و ليس معهن رجل و تجوز شهادتهن فى النكاح اذا كان معهن رجل اينها را بعد مىآييم دربارهاش )فرع دارد مرحوم محقق( همه را صحبت مىكنيم و تجوز شهادتهن فى حد الزنا اذا كان ثلاثة و امرتان و لا تجوز شهادة رجلين و اربع نسوة فى الزنا و الرجم اين مخالف اينجا آن اذا كان ثلاثة رجال و امرتان فى حد الزنا آن روايتها مىگويد فى حد الزناى رجمى، اين را مىشود درستش كرد فقط اين است كه مىگويد و لا تجوز شهادة رجلين و اربع نسوة فى الزنا و الرجم بگوييم به قرينه آن رواياتى كه صريح در اين است كه در زنا مىشودمراد از اين زنا و رجم يك معنا داشته باشد عطف تفسيرى، فى الزنا يعنى چه؟ يعنى رجم. براى خاطر اين كه آن روايتها نص است اين ظهور است لذا اگر بگوييم كه و اربع نسوة فى الزنا و الرجم اين رجم عطف تفسيرى براى زنا به قرينه آن رواياتى كه مىگفت كه خودش مىگويد اذا كان ثلاثة رجال و امرتان آن وقت و لا تجوز شهادة رجلين و اربع نسوة فى الرجم يعنى مفهوم همان را آورده اذا كان ثلاثة رجال و امرأتان آن وقت معنايش چيست؟ و لا تجوز شهادة رجلين و اربع نسوة در كجا؟ در رجم.
و يثبت الزنا خاصة بثلاثة رجال وامرايتن و رجلين و اربع نساء غير ان الاخير لا يثبت به الرجم و يثبت به الجلد اين مىگويد نه، اگر ما اين رجم را عطف تفسيرى بدانيم حالا ولو به قرينه آن روايتها، به قرينه آن روايتها كه صريح است و اين ظهور است براى اين كه ظهور در تعدد است فى الزنا و الرجم تعدد است اما ظهور است، عطف تفسيرى خلاف ظاهر است ما بگوييم آن روايتها نص است حمل ظاهر بر نص، زنا به معناى رجم باشد آن وقت مىشود كه و لا تجوز شهادة رجلين و اربع نسوة. رجم يعنى زنا كدام زنا؟ زناى محصنه.
روايت 28:
و باسناده عن ابن ابى عمير عن حماد عن ربعى عن محمد بن مسلم عن ابى عبداللَّهعليه السلام روايت سندش خيلى خوب است بعضى اشكال در ربعى كردهاند اگر هم چنين باشد قبلش ابن ابى عمير و حماد هر دو از اصحاب اجماع هستند و ابن ابى عمير مسلم پيش اصحاب است كه لا يروى الا عن ثقه لذا روايت يا صحيحه است كه ما مىگوييم يا لااقل مصححه است قال اذا شهد ثلاثة رجال و امرأتان لم يجز فى الرجم و لا تجوز شهادة النساء فى القتل خب اين ديگر مشكل مىشود اذا شهد ثلاثة رجال و امرأتان لم يجز فى الرجم در حالى كه آن روايتها همه مىگفتند كه در رجم مىشود گفتم مرحوم شيخ طوسى حمل بر تقيه كرده اينجا مرحوم صاحب وسايل نقل مىكند حمله الشيخ على التقية كه مرحوم صاحب جواهر مىفرمايد و هو جيد و على عدم تكامل شروط الشهادة كه مىگويند نمىدانيم مراد ايشان چيست اين جمع تبرعى است و جمع تبرعى را ايشان در تهذيب اصلاً تهذيب را وضع كرده براى همين كه جمع بين روايات بكند اما 90درصد جمعها جمعهاى تبرعى است كه حجت نيست لذا عدم تكامل شروط شهادت كه نمىشود حمل برتقيهاش هم گفتيم نمىشود براى اين كه اگر بخواهيم حمل بر تقيه كنيم همه روايات را بايد حمل برتقيه بكنيم لذا حمل بر تقيه هم نه. بگوييم كه روايت معارض دارد براى اين كه سه چهار تا روايت داريم كه تجوز شهادة النساء فى القتل و من جمله روايت اول كه خوانديم همين را مىگفت قلنا اتجوز شهادة النساء فى الحدود فقال فى القتل وحده. لذا معارض دارد حالا حمل بر ديه باشد يا حمل بر قصاص آنها فرق نمىكند بالاخره آن شهادت نساء در قتل جايز است حالا يا مىكشند او را يا از او ديه مىگيرند بحثش را انشاءاللَّه بعد مىآييم مفصل مىكنيم اين روايت مىگويد كه و لا تجوز شهادة النساء فى القتل آن روايت مىگفت كه فقط در قتل مىشود براى اين كه حق ديگران نمىشود از بين برود بگوييم كه روايت خودشان با هم مىجنگند و وقتى خودشان با هم جنگيدند ديگر خواه ناخواه اين روايت چون معارض دارد تمسك به آن نمىشود كرد آن وقت يك حرف ديگر هم مىآيد جلو و آن اين است كه همه اين روايتها، اين روايتهاى معارض همه با هم مىجنگند و چون همه با هم مىجنگند هيچ كدام حجت نيستند يعنى اگر آن حرف من را قبول بكنيد كه خيلى خوب و اگر حرف من را قبول نكنيد در اين روايتها اين هست كه اين روايتها همه يكى مىگويد در قتل جايز است.
روايت 32 را ببينيد و باسناده عن يونس بن عبدالرحمن عن المفضل بن صالح عن زيد الشحام روايت صحيح السند است قال سئلته عن شهادة النساء قال فقال لا تجوز شهادة النساء فى الرجم الا مع ثلاثة رجال و امرأتين فان كان رجلان و اربع نسوة فلا تجوز فى الرجم قال فقلت افتجوز شهادة النساء مع الرجال فى الدم قال نعم اين روايت مىگويد كه و لا تجوز شهادة النساء فى القتل لذا هر دو روايت 28 با روايت 32 با هم مىجنگد.
روايت 29 و باسناده عن ابى القاسم بن قولويه عن ابيه عن سعد بن عبداللَّه عن احمد بن ابى عبداللَّه البرقى عن ابيه عن غياث بن ابراهيم عن جعفر بن محمد عن ابيه عن على عليه السلام خب روايت لااقل موثقه است نمىدانم درست باشد يا نه غياث بن ابراهيم را مىگويند كه قاضى سنى بوده حالا على كل حال توثيق شده قال لا تجوز شهادة النساء فى الحدود و لا فى القود شهادت زنها در حدود نمىشودخب عام است آن رواياتى كه ديروز خوانديم مىگويد مىشود فقط در زنا. بنابراين اين عام است تخصيص مىخورد به آن روايات ديروز، اين ولا فى القود يعنى در قصاص كه مرحوم شيخ طوسى جمع كرده بين اين روايت و روايت و لا تجوز شهادة النساء فى القتل جمع كرده ايشان گفته كه اگر شهادت بدهد ديه مىگيرند اما بخواهند بكشند نه، آن الان بحث ما نيست بعد مىآييم بحث مىكنيم مفصل، لذا اين مىگويد در قصاص نمىشود البته آنها هم مىگفتند در قتل و دم و اينها يكى مىگفت مىشود يكى مىگفت نمىشود اما خب حرف شيخ طوسى خوب است بعد مىآييم دربارهاش صحبت مىكنيم بحث ما نيست الان، بحث ما آن جمله اول است كه لا تجوز شهادة النساء فى الحدود خب مىگوييم بله عام است كما اين كه بحث روز شنبه ما همين است كه شهادت زن در حق اللَّه در حدود هيچ پذيرفته نمىشود الا همين جا كه گفتيم. يعنى در باب زنا اگر سه تا مرد و دو تا زن يا دو تا مرد و چهار تا زن باشد پذيرفته مىشود يكى خاص است و حمل عام بر خاص اين جور مىشود لا تجوز شهادة النساء فى الحدود الا فى الزنا اين هم كه طورى نيست.
روايت 30 و عنه عن عبيد اللَّه بن المفضل عن محمد بن هلال عن محمد بن الاشعث عن موسى بن اسماعيل بن جعفر عن ابيه عن آبائه عن على عليه السلام روايت ضعيف السند است هم محمد بن هلال اشكال دارد هم محمد بن اشعث اشكال دارد هم موسى بن اسماعيل بن جعفر عن ابيه قال لا تجوز شهادة النساء فى الحدود و لا في العقود خب اين هم مثل همان است يك عامي است لا تجوز شهادة النساء فى الحدودا الا فى الزنا آن روايات ديروز الا، اين عامش را مىگويد.
روايت 42: و باسناده عن محمد بن يحيى عن بنان بن محمد عن ابيه عن ابن مغيره عن السكونى عن جعفر عن ابيه عن على عليه السلام روايت معمولاً مىگويند كه سكونى از عامه است روايت موثقه است اما در اين جا ابن مغيره از اصحاب اجماع است جلوى او است روايت علاوه بر ثقه بودن مصححه هم هست عن ابيه عن علىعليه السلام انه كان يقول شهادة الناسء لا تجوز فى طلاق و لا نكاح و لا فى حدود الا فى الديون و ما لا يستطيع الرجال النظر اليه خب مراد ما الان همين جمله است و لا فى حدود عام است تخصيص مىدهيم به آن رواياتى كه ديروز خوانديم الا در باب زنا ديگر روايت نداريم.
بنابراين اين جور شد كه همه اين روايات معارض نمىتواند معارض با آن روايتها باشد: 1- جمعغ عرفى دارد يعنى حمل عام بر خاص، حمل نص بر ظاهر و مسلم است حمل ظاهر بر نص يا حمل عام بر خاص اين جمع عرفى است، جمع دلالى است ديگر اصلاً نوبت به تعارض نمىرسد. اگر حرف مرا نشنيديد و نمىخواهيد بشنويد برمىگردد به اين كه همه اين روايتها معارض دارد و با هم مىجنگند يكى مىگويد در قتل مىشود يكى مىگويد نمىشود يكى مىگويد در قود مىشود يكى مىگويد نمىشود يكى مىگويد در نكاح مىشود يكى مىگويد نمىشود و بالاخره اين روايتها در بحث ما با هم مىجنگند و وقتى با هم جنگيدند تساقط مىكنند هيچ كدام حجت نيست وقتى هيچ كدام حجت نيست روايات ما كه ديروز خوانديم بلا معارض مىشود و روايات بلا معارض ما برمى گردد به اين شهرتى كه در ميان متاخرين است و آن اين است كه به واسطه سه تا مرد و دو تا زن زنا اثبات مىشود رجم باشد يا غير رجم محصن باشد يا غير محصن با دو تا مرد و چهار تا زن زنا اثبات مىشود حتى اگر محصن هم باشد محصنش نه، زنايش اثبات مىشود يعنى به واسطه آن شهادت، حاكم تازيانه مىزند.
وصلى اللَّه على محمد و آل محمد