درس خارج  فقه شهادات حضرت آیت الله مظاهری

85/06/29

كتاب الشهادات

جلسه:33

 اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم. بسم اللَّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

 در اين باب دو سه تا مسئله ديگر مرحوم محقق عنوان كرده‏اند: يكى راجع به پوشيدن حرير است براى مرد يا تزين به طلا براى مرد كه مسئله اينجا جايش نيست. و خود مرحوم محقق در لباس مصلى مفصل صحبت كرده‏اند و نمى‏دانم كه چه شده كه يك مسائل گذشته رامرحوم محقق اينجا آورده‏اند و بعضى از محرمات را متعرض شده‏اند در حالى كه محرمات خيلى مهمى بوده و اصلاً اسمى نمى‏آورند مثل غيبت و تهمت و نمامى و ظلم و امثال اينها و در ميان همه معاصى فقط راجع به موسيقى صحبت كرده‏اند يا راجع به غنا يا مثلاً حالا اينجا راجع به يك گناه صغيره يعنى تزين به حرير يا طلا و حالا چه شده؟ نمى‏دانيم. على كل حال مى‏دانيم اين مسائلى كه ايشان در كتاب شهادت آورده‏اند هيچ ربطى به كتاب شهادت ندارد همين در كتاب شهادت بايد بفرمايند كه شاهد بايد عادل باشد اما حالا عادل كيست ديگر مربوط به اينجا نيست مربوط به اين است كه گناهان كبيره چيست و اگر هم مى‏خواهند گناهان كبيره را بشمارند خب خيلى است يكى ودو تا يا گناهان صغيره احصاء ندارد و على كل حال نمى‏دانيم كه چه شده كه مرحوم محقق اينجا چند تا مسئله آورده‏اند كه بعضى از گناهان كبيره است مثل غنا و موسيقى و بعضى از گناهان صغيره است و در ميان علم اخلاق و رذايل هم يك رذيله به نام حسد، البته بغض و كينه‏توزى را هم پهلويش آورده‏اند و اگر بخواهند بحث اخلاقى بكنند كه خب 40 تا رذايل اخلاقى داريم و اين 40 تا رذيله اخلاقى بايد بررسى بشود اگرهم نمى‏خواهند يك حسد را اينجا آورده‏اند نمى‏دانيم براى چه بوده و چه در نظر مبارك ايشان بوده حالا راجع به حسد و رذايل اخلاقى يك مقدار صحبت كردم. راجع به اين حرير پوشيدن هم كه الان ظاهراً موضوع ندارد. راجع به زينت به طلا هم يك امرمسلمى است در فقه ما روايات فراوانى هم داريم. بله يك حرفى هست مثلاً الان طلاى سفيد چه جور است؟ پلاتين چه جور است؟ كه معمولاً هم اگر راستى طلا باشد ديگر رنگش تفاوت نمى‏كند اگر آن فلز باشد، اما پلاتين ظاهراً طلا نيست لذا دست كردن آن براى مردها اشكال ندارد و همچنين آيا اگر آب طلا به آن زده باشند يا روكش طلا اين چه جورى است؟

 مرحوم محقق اختلاف فتوى دارندو ظاهراً بايد بگوييم كه اشكال دارد مخصوصاً آنجا كه روكش طلا داشته باشد ولى على كل حال اينها مربوط به بحث نيست.

 دو تا مسئله اينجا هست كه مسئله خوبى است: يكى راجع به كبوتر پرانى كه آيا اين حرام است؟ حرام نيست ؟آيا اين از عدالت مى‏افتد؟ نمى‏افتد؟ مرحوم محقق اين سرو كار داشتن با كبوتر را منقسم مى‏كنند به سه قسم: يكى( اين كه با كبوتر قمار بازى مى‏كند خب معلوم است حرام است براى اين كه سابقاً گفتيم كه اگر رد و باخت و رهانه آمد در كار با هرچه باشد حرام است حالا مى‏خواهد با آلات قمار باشد مى‏خواهد نباشد بنابراين اگر رهانه در كار باشد قمار است و قمار اكل مال به باطل است و حرام است. دو( يك قسمت كبوتر بازى معنايش اين است كه انس با كبوتر داردمى گويند بعضى از اين كبوترها نامه رسان هستند و يك داعى عقلايى روى آن دارد خب اين هم معلوم است طورى نيست اگر معتاد نكند انسان را طورى نيست خب معلوم است بالاخره انس با كبوتر است. بعضى از روايات التبه ضعيف السند هم نقل شده كه اصلاً كبوتر در خانه نگاه بداريد يا در بعضى از روايات راجع به مطلق پرنده مخصوصاً مثل مرغ و خروس و در بعضى از روايات هم راجع به كبوتر يك روايتى هم نقل مى‏كنند مرحوم‏صاحب جواهر اين كه راوى مى‏گويد من رفتم خدمت حضرت صادق عليه السلام دو سه تا كبوتر در اتاق امام صادق‏عليه السلام بود اينها معلوم نيست درست باشد ولى على كل حال من اعتراض كردم امام صادق‏عليه السلام گفتند نه طورى نيست حالا على كل حال اگر يك داعى عقلايى روى آن باشد معلوم است طورى نيست.

 سوم( اما كبوتر پران كه آن وقتها هم بوده الان هم هست اين چه طور است؟ مرحوم محقق مى‏گويند لو خلّى و طبعه طورى نيست الا اين كه نمى‏دانم اين كبوتر پرانى خب يكى كبوتر مى‏فرستد كبوتر بياورد خب اين كه حرام است مگر اين كه در بيابان كبوتر بياورد كبوترهائى كه مثلاً صاحب ندارد. يكى اين كه اين كبوتر پران‏ها معمولاً مزاحم همسايه‏ها هستند كم پيدا مى‏شود كه مزاحم نباشد خب اين هم كه حرام است يك قسمت كبوتر پرانى اين كه مزاحم ديگران نباشد يعنى معصيتى در بين نباشد كبوترديگران كه حق الناس است را نياورد اما يك بازى رسمى براى خودش شده مثل فوتبال امروز است ديروز كبوتر بازى بود امروز هم فوتبال است خب هر چه در ان گفتيد در اين هم بايد بگوييد ولى چيزى كه بايد توجه داشته باشيم اين است كه اين موارد فرق مى‏كند حالا مثلاً يك كسى كه شأنيت اجتماعى ندارد كبوترپرانى مى‏كند حرفى است كه اگرمعصيتى با آن نباشد طورى نيست و امااگراين شأنيت اجتماعى داشته باشد يك طلبه بخواهد كبوتر پران باشد خب اين معلوم است حرام است ديگر يعنى شخصيت خودش را شخصيت روحانيت را مى‏كوبد يا لااقل خلاف مروت است خلاف مروت را هم ما مى‏گفتيم كه خب اشكال دارد ديگر. يا حرام است يا لااقل كاشف از اين است كه عادل نيست و همين مثالى كه من الان مى‏زنم مثال خوبى است ديگر، يك طلبه در حالى كه درس مى‏خواند حالا يك يك ساعتى هم مى‏رود كبوترپرانى مى‏كند خب معلوم است اين درست نيست مرحوم محقق مى‏گويند طورى نيست مرحوم صاحب جواهر هم مى‏گويند مانعى ندارد مطلقا اما ظاهراً مواردش فرق مى‏كند اگر هم بگوييم كبوتر پرانى كه مزاحم مردم نيست كبوتر پرانى كه كبوتر ديگران را نمى‏كشاند آن كبوترها نمى‏روند كبوتر دزدى بكنند اين طورى نيست. اما طورى نيست به شرط اين كه خلاف شأن نباشد و اما اگر خلاف شأن باشد حرامش مى‏كند آن وقت يا حرام كه روايات فراوانى هم داريم كه درجاتشان عالى است عالى‏تر بشود مرحوم آيت اللَّه العظمى بروجردى كه در درس بعضى اوقات مى‏فرمودند احراز شخصيت واجب نيست اما ازدست دادن شخصيت حرام است و للَّه العزة و لرسوله و للمؤمنين، انسان بخواهد اين عزت را ضربه بزند حالا با هر چه شخصيت كوبيدن همين جور كه شخصيت ديگران را بكوبيم گناهش بزرگ است شخصيت خودمان را هم شخصيت اجتماعيمان را بخواهيم بكوبيم گناهش خيلى بزرگ است بنابراين ما طلبه‏ها در آن خلاف مروت هم گفتم خيلى كارها را بايد نكنيم خيلى مواظبت‏ها بايد داشته باشيم و اگر چيزى به شخصيت اجتماعى نمى‏خورد اگر چيزى مردم اين را براى طلبه نمى‏پسندند خب حتماً بايد نباشد پس راجع به كبوتر پرانى هم بايد بگوييم موارد فرق مى‏كند و بايد هر موردى را يك حساب خاصى برايش باز بكنيم بله بگوييم كه انس با كبوتر ديگر كبوتر هم خصوصيت ندارد بعضى‏ها هستند انس با حيوانى دارند دوست مى‏دارد حيوانهايى پرورش بكند در خانه‏اش باشد خب اين طورى نيست اما اگر حرامى لازمه آن شد يا اين كه خلاف شأن شد شخصيت كوبى شد خب مسلم حرام است اين هم راجع به كبوتر پرانى كه ايشان مسئله نهمش كرده‏اند و حالا چرا راجع به غيبت صحبت نكرده‏اند راجع به نمامى و سخن چينى راجع به اين گناهان كبيره عاق والدين نمى‏دانم چه جور شده اينها را همه را رها كرده‏اند رفته‏اند روى كبوتر پرانى كه اگر كبوتر پران است آيا ضرر به عدالتش مى‏خورد يا نه.

 عبارت مرحوم محقق را بخوانم اينها همه هيچ ربطى به كتاب شهادت ندارد هيچ ربطى به بحث ندارد و حالا چرا ايشان آورده‏اند؟ نمى‏دانم حالا اگرهم بناست بياورند بايد تام بياورند اگرهم ناقص مى‏خواهد بياورند بايد در ميان اينها يك چيزهاى خيلى مهمى را انتخاب بكنند مثلاً در گناهان كبيره در بعضى از روايات آمده مثلاً 7 تا آن وقت آن هفت تا را خيلى چيزهاى بالا بالا مثل كفر باللَّه مثل عاق والدين مثل رباخوارى مثل اكل مال يتيم تعرب بعد الهجره و فرار من الزحف فرار از جنگ و از جمله ترك نماز كه سؤال مى‏كنند ترك نماز گناهش بالاتر است يا مال بچه يتيم خوردن امام‏عليه السلام مى‏فرمايد كه ترك نماز مى‏گويد نشمر ديد مى‏گويد اول چيزى كه شمردم الكفر باللَّه و تارك الصلوة كافر، خب اين جورى آدم بايد صحبت بكند مرحوم محقق اين هفت تاگناهى كه در سند صحيح مرحوم كلينى نقل كرده يك چنين چيزها بايد بياورند اگر مى‏خواهند بعض بياورند اگر مى‏خواهند كل بياورند خب بايد يك جلد كتاب جواهر مختص به آن باشد يك باب مختص به آن باشد و هم گناهان كبيره و هم گناهان صغيره را بياورند.

 لبس الحرير للرجال فى غير الحرب اختياراً محرم اينها همه‏اش معلوم است و روايت هم روى آن داريم در كتاب لباس مصلى هم بايد بحث بشود شده است تردّ به الشهادة مع الاصرار او بدون الاصرار كما هو ظاهر المتن اين ظاهراً گناه صغيره است، گناه صغيره بايد اصرار روى آن باشد گناه كبيره كه نيست براى اين كه مرحوم صاحب جواهر مى‏گويد اصرار باشد يا اصرار نباشد ظاهراً درست نيست بعد هم روايت مى‏خوانند آن وقت بعدش مى‏فرمايند كه و فى التكتأ عليه و الافتراش له تردد، پوشيدن لباس حرير حرام است اما حالا رختخواب حرير چه جورى است؟ ايشان ترديد دارند پشتى حرير چه جورى است؟ ايشان ترديد دارند حالا اصلاً مسئله سالبه به انتفاء موضوع است ظاهراً حرير الان ما نداريم آن وقتها كله گنده‏ها حرير مى‏پوشيدند حالا كه اصلاً حريرى در كار نيست اما على كل حال اگر باشد ما راجع به لباس داريم راجع به غير لباس نداريم بنابراين متكاء قرار دادن و رختخواب كردن و اينها على الظاهر اشكال ندارد اگر هم شك بكنيم برائت مى‏گويد اشكال ندارد.

 و كذا يحرم التختم بالذهب و اين تختم به ذهب خب ديگر حالا تختم هم نمى‏خواهد مى‏فرمايند كه و كذا يحرم التخم بالذهب و التحلى به للرجال. تزين به طلا براى مرد حرام است روايات داغى هم داريم حالا آنچه كه به درد ما مى‏خورد كه مى‏خواهيم براى مردم بگوييم طلاى سفيد چه؟ خب حرام است. پلاتين چه؟ چون فلزش دو تا است ديگر دليل ندارد وقتى دليل نداشت اشكال نداردو ديگر حالا تختم هم نمى‏خواهد تحلّى مثل گلوبند كه تازه درست مى‏كنند جوانها خب اين حرام است جوانها تازه دست بند طلا مثل زنها خب معلوم است ديگر حرام است.

 مسئله 9: اتخاذ الحمام للانس و انفاذ الكتب ليس بحرام اين دوست مى‏دارد با كبوتر انسى داشته باشد يا اين كه نه، نامه رسان است طورى نيست ظاهراً بوده است و نمى‏دانم الان معلوم نيست باشد كه حسابى مثل پست بوده نامه مى‏رساند خب اين حرام نيست و ان اتخذها للفرجة و التطير فهو مكروه اين چرا؟ براى اين كه مثل اين كه حالا الان مرغها را براى تخم براى بچه‏اش خب الان فراوان شده اين مرغ فروشى‏ها حالا اگر كسى كبوتر اين جورى داشته باشد اين مكروه است نمى‏دانم مرادشان چيست از كجا پيداشده چرا آن اتخاذ الحمام للانس حرام نباشد اما براى تخم گذارى يا براى اين كه پرواز كند و آن لذت ببرد و برگردد اين مكروه باشد نمى‏دانم چيست كه گفتم اين اگر مرادشان كبوتر پرانى باشد اين مواردش فرق مى‏كند خب بعضى اوقات اين كبوترپرانى مى‏كند براى اين كه كبوترها را بياورد خب حرام است بعضى اوقات كبوترپرانى مى‏كند مزاحم همسايه هاست حرام است حالا اگر برود در بيابان و اين كار را بكند اصلاً بيابانى باشد يك چوپان بيابانى كبوتر بازى هم بكند خب اين مكروه هم نبايد باشد ديگر مثل همان انس با كبوتر حالا انس با كبوتر است يك دفعه مى‏آورد در اتاق و با آن انس دارد يك دفعه هم مى‏رود با آن كبوتر بازى مى‏كند ديگر تفاوت نمى‏كند بايد بگوييم حرام نيست بنابراين نمى‏دانم مرداشان چيست؟ چرا مكروه است؟ مرحوم صاحب جواهر مى‏گويد لما فيه من العبث و اللعب و تضييع العمر فيما لا يجدى بل قد يكون فى بعض الاحوال حراماً خب اين علت هم درست نيست براى اين كه اگرعلت باشد بايد بگوييم مطلق لهو آيه مى‏فرمايد كه قد افلح المؤمنون الذينهم فى صلاتهم خاشعون و الذينهم عن اللغو معرضون بايد بگوييم جلسه‏هاى ما جلسه‏هاى عموم مردم من جمله ما طلبه‏ها يك ساعت مى‏نشيند ور، ور مى‏كند هيچ نتيجه ندارد غيبت هم نيست تهمت هم نيست خب اين كبوتر پرانى بهتر ازاين نباشد كه كمتر نيست و ما بخواهيم بگوييم كه مطلق لهو حرام است و اگر يادتان باشد مرحوم شيخ انصارى درمكاسب محرمه اشكال داشتند و نتوانستند صاف از آن بگذرند ولى از آن طرف هم يك چيز عام البلوى در زمان پيامبر هم بود مى‏آمدند مزاحم پيامبر بودند ديگر مى‏نشستند هى ور ور مى‏كردند پيامبر حرص مى‏خوردند هيچ نمى‏گفتند اما آيه شريفه آمد بابا مزاحم پيامبر نشويد سورتان را مى‏خوريد بلند شويد برويد گم شويد ديگر چرا اين قدر نشسته‏ايد ورور مى‏كنيد خب زمان پيامبر بوده بعد بوده الان هم هست نمى‏شود بگوييم حرام است كه، اگر همان كه مرحوم آخوند مى‏فرمايند كه اگر يك چيز عام البلوى باشد و روى آن حرف زده نشود همين دليل بر اين است كه حرام نيست همين سكوت ائمه طاهرين اگر عام البلوى باشد دليل بر اين است كه حرام نيست بنابراين اگر آن علت ايشان باشد آن علت به حرف اول هم مى‏آيد كه مى‏فرمايد اتخاذ الحمام للانس و انفاذ الكتب اين للانس چه فرقى مى‏كند همين طور با آن بازى مى‏كند و يك دفعه مى‏رود در بيابان كبوتر بازى مى‏كند نبايد تفاوتى بكند اگر مكروه است همه‏اش مكروه است اگر نه هر دو مثل هم است و حق مطلب هم همين است كه عرض كردم كه ما بايد راجع به اين كبوتر پرانى بگوييم كه دو سه قسم است: يك قسمت آن كسى كه كبوتر پرانى مى‏كند براى اين كه كبوترهاى مردم را بياورد مزاحم مردم است به عنوان ثانوى حرام است يعنى براى آن لوازم حرام است يكى كبوترپران است كه مقيد است عادل است مى‏رود در بيابان كار مى‏كند كبوترهاى چاه را مى‏كشد و امثال اينها خب اين كاسبى است طورى نيست.

 يكى انس با كبوتر دارد كبوتر پران نيست كبوتر نگاه مى‏دارد براى اين كه از آن تخم بگيرد و كبوتر درست بكند و كبوترها را بفروشد يا براى خاطر اين كه اتخاذ كبوتر بكند تادر بيابان كبوتر بياورد خب ظاهراً اين بايد بگوييم هيچ طورى نيست مگر افراد تفاوت بكند كه خيلى كارها را جوانها مى‏توانند بكنند اما ما طلبه‏ها بخواهيم بكنيم يا حرام است آنجا كه ضرر به شخصيت ما بخورد و يا خلاف مروت است از عدالت ما را مى‏اندازد و اين را خيلى بايد مقيد باشيم. بعد مى‏فرمايد نعم الرهان عليها اين قمارٌ، قمار هم نمى‏شود اسمش راگذاشت براى اين كه اگربا آلت قمار نباشد و برد و باخت در آن باشد آن اكل مال به باطل است اما مرحوم محقق مى‏گويند قمار است قمار يعنى برد و باخت حالا با آلات قمار باشد يا با آلات قمار نباشد على كل حال حرام است يا اكل مال به باطل است حرام است يااين كه قمار است و حرام است.

 مسئله 10 كه اين هم به درد ما طلبه‏ها مى‏خورد و آن اين است كه مى‏فرمايند لاترد شهادة احد من ارباب الصنايع المكروهه كالصياغه و بيع الرقيق و امثال اينها خب يك كسب هايى هست اينها مكروه است كفن فروشى، برده فروشى كه آن وقتها بوده يا صياغه هم مى‏گويند صياغه را هم نمى‏دانم ديگر مسلم ايشان فرموده‏اند روايت روى آن هست رنگرزى لباس سفيد كنى و امثال اينها مى‏گويند كه به عبارت ديگر اگر كسى يك كسب هايى كه مكروه است اتخاذ بكند خب مى‏گويند از عدالت نمى‏افتد خب معلوم است براى اين كه حرام كه نيست مكروه است و اگر عادل باشد از عدالت نمى‏افتد شهادتش قبول مى‏شود و لا من ارباب الصنايع الدنيه كالحجامه و الحيا كه ولو بلغت فى الدنائة كالزبال و البقاد كسب‏ها مكروه نيست اما مكروه عرفى است يك كسى مثلاً پشكل فروش باشد به قول ايشان حالا هيزم فروشش را هم ايشان گفته مرادشان ديگر همين چيزهاست ديگر بالاخره يك كسب است كه كراهت عرفى داشته باشد مى‏فرمايند اين هم طورى نيست خب بله طورى نيست اما حالا يك طلبه بساط انداز باشد مى‏شود گفت؟ يك تاجر ليف حمام دست بگيرد در بازار و ليف مى‏دهم حراج كردم هر كس مى‏خواهد بيايد بخرد مى‏شود؟ بنابراين نمى‏شود ما مطلقا بگوييم حرام است مطلقا بگوييم حلال است بايد برويم روى همان تشخص اگر اين كسب به اين مى‏خورد دنى يا غير دنى ندارد كراهتش را هم مشكل است انسان بگويد. چرا دنى؟ خب مسلم اصلاً بعضى اواقات واجب كفايى است ديگر اين كسب‏هاى پست پيش مردم يا آنجا كه مثلاً گفته‏اند كراهت دارد به نحو واجب كفايى بايد در بازار باشد ديگر بايد در ميان مردم باشد لذا كراهتش را آدم اشكال پيدا مى‏كند اماهمين كسب‏هاى دنى كه بعضى اوقات استحباب هم دارد يا واجب كفايى است اگر طلبه اتخاذ بكند يك متشخص در بازار اتخاذ بكند بايد بگوييم حرام است چرا حرام است؟ براى اين كه ضربه به شخصيتش مى‏خورد و چيزى كه ضربه به شخصيتش بزند مسلم از نظر روايات ما داغ روى آن صحبت شده كه حتى روايات دارد همه چيز دست خودت آنها كه مربوط به تو است اما شخصيّتت نه، تو نمى‏توانى تصرف در شخصيت خود بكنى تصرف در مالت بكن هر كارى مى‏خواهى بكن اما تصرف در شخصيت نمى‏شود معلوم هم هست اين روايت را هم نداشتيم يك امر عقلى بود. لذا دراين مسئله10 هم كه ايشان اين مسئله را متعرض شده مرحوم صاحب جواهر هم خيلى درباره‏اش صحبت كرده بايد بگوييم كه اين كسب‏ها كه كراهت شرعى دارد اين كراهت عقلى است كراهت تعبدى نيست اصلاً كفن فروشى علت هم آورده كه كفن فروشى مكروه است چرا مكروه است؟ براى اين كه دلش مى‏خواهد مردم بميرند خب معلوم است اين كراهت تعبدى نيست اين كراهت عرفى است هر چيزى كه معامله‏اش معامله پائينى باشد خب اين معلوم است خوب نيست افراد تفاوت مى‏كنند خب حمال ما بايد داشته باشيم اصلاً اين واجب كفايى است كفن فروشى بايد داشته باشيم اين واجب كفايى است هيزم فروش بايد داشته باشيم اگر هيزم بخواهد يا حالانفت فروش بايد داشته باشيم همين‏ها كه ايشان مى‏گويند مى‏گويند كاسبهاى دنى اين واجب كفايى است و بايد داشته باشيم اگر واجب كفايى شد مستحب مى‏شود يعنى انجا كه به واجب عينى نرسد و واجب كفايى باشد ديگر مى‏شود مستحب. بنابراين اين مى‏شود واجب كفايى و نمى‏توانيم بگوييم كه مكروه است يك جا همين واجب كفايى مى‏شود حرام آنجا كه ضرر بزند به شخصيت گفتم يك طلبه بساط انداز باشد و در ميدان امام بنشيند بساط اندازى بكند يك طلبه يك چند تا ليف حمام دستش بگيرد يك صابون هم دستش بگيرد در كوچه‏ها بگردد و بگويد من شهريه نمى‏خواهم بگيرم من مى‏خواهم از دست رنج خودم ار عرق جبين خودم كار بكنم خب معلوم است اين نمى‏شود حالا يا خودش حرام است ضرر به شخصيت زده يا خودش حرام نيست لااقل خلاف مروت است تردّ شهادته ولى نگوييد ديگر خلاف مروت بگوييد اصلاً اين كار، كار حرامى است ديگر ضرر زدن به شخصيت پس بنابراين فرمايش مرحوم محقق لا ترد شهادة احد من ارباب الصنايع المكروهه و لا من ارباب الصنايع الدنيه كه ايشان مى‏فرمايند اين را نمى‏شود كلى درستش كرد بايد برويم در جامعه روى موارد، موارد گاهى مباح است گاهى مستحب است گاهى واجب است گاهى هم حرام است ديگر اين جاچيزى ندارد. ديگر بعد از ماه مبارك رمضان اگر زنده باشيم اگر خدا توفيق عنايت كند شرط پنجم درباره شاهد اينكه متهم نباشد مسئله خوبى است. حالا چيزى كه اينجا مرحوم محقق متعرض هستند و ما يادمان رفته حرفش را بزنيم مسئله شعر است خيلى مسئله خوبى است كه شعر گفتن شعر خواندن چه جور است؟ بعضى‏ها گفته‏اند مطلقا حرام است و الشعراء يتبعهم الغاوون الم تروا انهم فى كل واد يهيمون گفته‏اند مطلقا حرام است. بعضى‏ها گفته‏اند شعرگفتن شب جمعه و در ماه مبارك رمضان و در مسجد و در امكنه مقدسه مطلقا حرام است كه اين قول مشهور هم هست در رساله‏ها هم آمده است كه تعجب است و مرحوم محدث قمى هم خب حسابى داغ درباره‏اش صحبت مى‏كند كه حتى ايشان ولو هم دارد ولو شعر مصيبت باشد ولو شعر حكمت‏آميز باشد شب جمعه و در مسجد و آدم صائم در ماه رمضان و اينها اين هم قول دوم.

 قول سوم اين كه مطلقا شعر گفتن اشكال ندارد مگر يك حرامى با آن بيايد مثلاً غنا باشد يك حرامى با آن بيايد به قول مرحوم شيخ انصارى تشبيب باشد تعريف يك زن زيبايى يك زنى باشد و شعر براى آن زن گفتن باشد مثل شعرهاى درمغنى، شعرهاى در مغنى 90 درصدش يا در سيوطى. من يادم نمى‏رود كه استاد ما روى مغنى بنابود كه روى مغنى نگاه نكند يك ساعت مغنى مى‏گفت روى مغنى نگاه نمى‏كرد و شعرها را از حفظ مى‏گفت ما هم همين بازى را در آورده بوديم يادم است يك درسى 21 شعر داشت من دو ساعت به بالا در شب كه چه نتيجه مى‏شود بگيريم به جاى حفظ قرآن من اين اشعار را حفظ مى‏كردم براى اين كه مباحثه مى‏كنم روى آن نگاه نكنم آنوقت آن اشعار و ادم جوان و زن ندارو آن اشعار شهوت‏آميز درمغنى و سر تا پا شهوت‏آميز خب معلوم است حرام است اين هم يك قسم شعر است پس آن اشعارى كه شهوت‏انگيز باشد ديگر مثل غنا مى‏بيند ديگر مثل موسيقى مى‏بيند اين هم حرام است و اما اشعار حكمت‏آميز خب اينها اولاً كه مى‏گويند دروغ است نه اينها كنايه است دروغ نيست فرق است بين دروغ گفتن و كنايه زيد كثير الرماد اصلاً خاكستر در خانه‏اش نيست اما خب طورى نيست ديگر زيد كثير الرماد اى سخى اشعار اين جورى است همه‏اش ولو آن اشعارى هم كه خيلى جلف باشد مبتذل باشد دروغ نيست بلكه لوازم و كنايات و ذكر لازم و ملزوم دروغ نيست آن اشعار مبتذل حرام است براى اين كه مثل اين كه غناست حرام است و اما اگر حكمت‏آميز باشد مصيبت زا باشد بعضى اوقات آدم با يك شعر مى‏تواند جلسه را به اندازه‏اى جذب بكند كه با يك ساعت صحبت كردن اين قدر نمى‏تواند جذب بكند خب مثل مثلاً اين كتاب حافظ و كتاب سعدى و حتى كتاب مثنوى خب مثنوى راستى خيلى شاهكار است ولو در مثنوى يك مزخرفات صوفيه هست مزخرف دارد اما اصل كتاب كتاب فوق العاده مهمى است انصافاً خيلى پر محتوى است حالا آدم شب بنشيند مثنوى بخواند ما بخواهيم بگوييم حرام است يا آن كه گفته حرام است و الشعراء يتبعهم الغاوون اين را هم مى‏گيرد مسلم نمى‏گيرد تخصص است ديگر و همه شعراء كه اشعارشان حكمت‏آميز است هم خودشان خوب هستند و هم كتابشان و هم خواندنش چه شب جمعه و چه در ماه رمضان و چه در غير ماه رمضان و الشعراء يتبعهم الغاوون هم تخصصاً اينها هم از ان بيرون است يا بگوييد تخصيص لبّى يااگر حالش را نداريد تخصيص لبى بگوييد، بگوييد اصلاً تخصص، اصلاً و الشعراء يتبعهم الغاوون همان اشعار در مغنى و سيوطى كه يك اشعار شهوت‏آميز و مبتذلى است آنها حرام است خيلى خب و اما اشعارى كه مبتذل نباشد حكمت‏آميز باشد در منبر دو سه تا شعر مثلاً مثنوى را مى‏خواند حافظ را مى‏خواند جذب مى‏كند مى‏تواند خوب نتيجه بگيرد مسلم ثواب هم دارد حرام هم نيست مكروه هم نيست و ان من الشعر لحكمه اصلاً روش پيامبر اكرم همين بوده روش پيامبر اكرم اين بوده كه حسان يك شعراى خوبى داشته و اين شعراى خوب براى پيامبراكرم براى احكام اسلام شعر مى‏گفتند آن قضيه كه آمد خدمت رسول گرامى گفت يك نصيحت به من بكنيد حضرت تجسم عمل را برايش گفت گفت يا رسول اللَّه حسان بيايد شعرش را بگويد حسان آمد پيش پيامبر اكرم اشعار تجسم عمل را گفت و پيامبر خوششان آمد بعضى اوقات پيامبر خودشان شعر مى‏خواندند و مى‏گفتند بَه چه شعر خوبى گفته، شعر نمى‏گفتند نمى‏دانم گفته‏اند يا نه يا حتى ائمه طاهرين نسبت مى‏دهند بعضى اوقات شعر مى‏گفتند بنابراين شعر گفتنى كه حكمت‏آميز باشد اين شب جمعه و روز جمعه در ماه رمضان و در مساجد معلوم است اشكال ندارد بنابراين اين كه در مفاتيح است درست نيست حالا درست نيست اين جورى بگوييد، بگوييد تمام اين روايات يا آيه شريفه مربوط به اشعار مبتذل است نه مربوط به اشعار حكمت‏آميز.

    وصلى اللَّه على محمد و آل محمد