درس خارج  فقه شهادات حضرت آیت الله مظاهری

85/06/25

كتاب الشهادات

 اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم. بسم اللَّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

 در باب غنا يك مسئله اين بود كه گفته بودند اگر محتوايش مبتذل نباشد غنا من حيث هو هو اشكال ندارد كه بحث روز چهارشنبه همين بود كه گفتم اولاً 5040 روايت را تقييد كنيم يا اين كه آيات را كه آبى ازتخصيص است آبى از تقييد است تقييد كنيم كار مشكلى است و علاوه بر اين كه گفتم دو تا روايت معتبر در خصوص خواندن قرآن با غنا فرموده بودند كه حرام است و تفاوتى بين اين كه محتوى چه باشد محتوى ولو قرآن باشد حرام است.

 مسئله امروز كه بعضى از بزرگان گفته‏اند اين كه غنا در عروسى‏ها طورى نيست و اين فرمايش بعضى از بزرگان كه در ميان مراجع هم ديده مى‏شود چه گذشته چه الان يا نظير محقق و علامه و امثال اينها استنثاء كرده‏اند كه مرحوم شيخ انصارى هم با احتياط از مسئله مى‏گذرد و غير بعيد مى‏فرمايد در مكاسب محرمه اين يك روايت دارد اما روايت دو سه تا سند دارد اما همه‏اش به ابى بصير برمى گردد. مرحوم شيخ انصارى مى‏خواهند خدشه كنند در ابى بصير، و اين از عجايب حرف مرحوم شيخ انصارى است براى اين كه ابى بصير اسدى از اصحاب اجماع است 30 هزار روايت از امام باقرعليه السلام و امام صادق‏عليه السلام دارد. يك ابى بصير ديگر هم داريم كه اين نيست ابى بصير مكفوف است آن هم همه گفته‏اند ثقه است و آن هم از نظر معنويت خيلى بالا بوده اصحاب رمز امام صادق‏عليه السلام بوده علم بلايا و منايا داشته لذا نمى‏دانم كه چه شده كه مرحوم شيخ انصارى مثل اين كه دلالت را نتوانستند كارى كنند رفته‏اند روى سند و گفته‏اند سند خدشه دار است براى خاطر ابى بصير، لذا فرمايش مرحوم شيخ انصارى درست نيست قطعاً خودش شيخ انصارى هم به روايات ابى بصير عمل مى‏كند و من كسى را نديده‏ام كه به روايات ابى بصير اسدى كه 30 هزار روايت نقل كرده خدشه وارد كند لذا روايت از نظر سنند اشكال ندارد از نظر دلالت هم خيلى ظاهر است حالا ببينيم آيا خدشه ديگر دارد يانه؟ روايات را بخوانم روايات را مرحوم شيخ حرّ عاملى در باب 15 از ابواب ما يكتسب به جلد 12 وسائل آنجا نقل كرده‏اند كه مرحوم صاحب وسايل تيتر را عنوان را اين جورى عنوان مى‏كنند باب تحريم كسب المغنية الا لزف العرائس اذا لم يدخل عليها الرجال غناى زنها براى زنها، ديگر مردها را هم نگفته‏اند حالا على كل حال آن عنوانى كه ايشان دارد اين است و در ميان آن كسانى هم كه گفته‏اند جايز است چون كه مسئله خدشه دار بوده پيش آن‏ها بعضى گفته‏اند كه فقط غناو اما مواظب باشند كه معصيت ديگرى با آن نباشد و بعضى‏ها گفته‏اند دف، غنا نه، داريه و آن هم مثلاً فرموده‏اند حلقه دار نباشد و مرحوم محقق در شرايع همين را مى‏فرمايد الاالدّف فى الاملاك و الختان و اين فرمايش محقق را دليل پيدا نكرديم كه دف استثناء شده باشد يعنى آلات موسيقى و اما براى غنا كه گفته‏اند اين روايتهاست كه در باب 15 هست و مرحوم صاحب وسائل هم همين را مى‏فرمايد تحريم كسب المغنية الا لزف العرائس لذا فضلاى جلسه كه تحقيق دارند تفحص دارند ببينند اين دف فى العرائس و الختان را مرحوم محقق از كجا آورده؟ روايت پيدانكرديم ما، آيا روايتى براى دفّ آن هم املاك يعنى عرائس يعنى عروسى را املاك مى‏گويند، اما درختان هم اضافه بشود اين را از كجا ايشان آورده‏اند؟

 حالا فعلاً ما هستيم واين روايتها:

 روايت1:  محمد بن يعقوب عن عده من اصحابنا عن احمد بن محمد عن الحسين بن سعيد عن على بن ابى حمزه عن ابى بصير قال اى كاش مرحوم شيخ انصارى در على بن ابى حمزه اشكال مى‏كردند ولى اور ا قبول دارند چنانچه مشهور در ميان بزرگان هم مى‏گويند على بن ابى حمزه وكيل امام صادق‏عليه السلام بوده اما بعد منحرف شده در وقتى كه منحرف شده معلوم است كسى از او روايت نقل نمى‏كرده كه حتى تشبيه به سگ كه در باران باشد اين جورى تشبيه شده كه نزديكش هم نرويد نزديكش هم نمى‏رفتند بنابراين على بن ابى حمزه از نظر مشهور و مثل شيخ انصارى در جاهاى ديگر مى‏گويند روايتش صحيحه است و در وقت استقامتش اين روايتها نقل شده از امام صادق‏عليه السلام آن وقتى بوده كه وكيل امام صادق‏عليه السلام بوده. قال: سئلت اباعبداللَّه‏عليه السلام عن كسب المغنيات جاريه‏هاى مغنيه دارد با آن كاسبى مى‏كند فقال التى يدخل عليها الرجال حرام اگر در جلسه‏اى باشد كه مرد باشد اين معلوم است حرام است والتى تدعى الى العرائس ليس به بأس خب خيلى دلالتش خوب است اما در عروسى‏ها كه گناه ديگر با آن نباشد اشكال ندارد آن وقت بعدش مى‏فرمايد و هو قول اللَّه عز و جل و من الناس من يشترى لهو الحديث ليضل عن سبيل اللَّه به اولى مى‏خورد يعنى كسب المغنيات فقال التى يدخل عليها الرجال حرام لقوله و من الناس من يشترى لهو الحديث دلالتش خوب است سندش هم خوب است.

 روايت 2: و عنهم عن احمد عن الحسين عن حكم الخياط عن ابى بصير باز همان از ابى بصير، سند فرق كرده و اين را هم باز محمد بن يعقوب عن عده من اصحابنا عن احمد بن محمد عن الحسين بن سعيد اين فرق اين است كه آنجا ابى حمزه بطائنى بوده اينجا ديگر حكم الخياط است كه هيچ اشكال ندارد. عن ابى بصير عن ابى عبداللَّه‏عليه السلام قال المغنية التى تزف العرائس لا بأس بكسبها خب اين هم دلالتش خيلى خوب است جاريه‏اش را بفرستد در يك جلسه عروسى اين بخواند در آن جلسه عروسى اين اشكال ندارد كه بگويد مثلاً 100 هزار تومان بدهيد تا بفرستم يك مغنيه براى شما بخواند اين ديگر تدخل عليها الرجال هم ندارد خودتان بايد به آن بزنيد حالا يا روايت اول تخصيصش مى‏دهد يااين كه نه ديگر معلوم است اگر يدخل عليها الرجال باشد معلوم است حرام است لذا اين را ديگر به وضوح باقى گذاشته‏اند و اين مغنيه هم كه دارد ديگر مسلم است براى مردها نه، زنها براى زنها. لذا گفته‏اند زنها براى زنها مثل حالا كه مغنيه نيست اما خودشان مغنيه‏هاى خوبى هستند حالا كه مغنيه نيست خودشان براى خودشان بزنند يا اين كه نه، حالا مثلاً نوار بگذارند آن خوبها بگويند كه مارك ارشاد دارد و آن بدها هم بگويند در عروسى است و طورى نيست آن نوارهاى خيلى تند بى معنا. على كل حال مى‏گويند طورى نيست.

 روايت 3: و عنهم عن احمد عن الحسين عن النضر بن سويد عن يحيى الحلبى عن ايوب بن الحرّ عن ابى بصير باز روايت از ابى بصير است سندش تفاوت كرده بهتر از سند دوم هم هست احمد و حسين بن سعيد آن وقت بعدش ديگر نضر بن سويد است بالاست حلبى است از اصحاب اجماع است ايوب بن حرّ كه ايوب بن خراز هم مى‏گويند اينها ديگر توثيق شده‏اند اشكال سندى نداريم عرض كردم شيخ بزرگوار ديده‏اند كه دلالت خيلى خوب است رفته‏اند در ابى بصير بى چاره ابى بصير را بى چاره‏اش كرده‏اند بعد هم لا يبعد، بعد هم احتياط و اينها مسئله را تمام كرده‏اند اگر مكاسب محرمه شيخ را يادتان باشد.

 روايت 4: و عن ابى على الاشعرى عن الحسن بن على عن اسحاق بن ابراهيم عن نضر بن قابوس اين روايت از نظر سند اشكال نضر بن قابوس را دارد اما بعضى توثيق كرده‏اند و على كل حال مى‏گويند روايت موثقه است اما ضد آن روايتها ست ولى خيلى هم نمى‏تواند ضد باشد قال سمعت اباعبداللَّه‏عليه السلام يقول المغنية ملعونة ملعونة من اكل كسبها. آن مى‏گفت جايز است اين مى‏گويد ملعون است خب طورى نيست آن خاص است اين عام است تخصيص مى‏دهيم اين روايت را مى‏گوييم ملعونة ملعونة آنجا كه در عروسى‏ها نباشد، تا اينجاها هم باز طورى نيست خوب است.

 روايت 5: عبداللَّه بن جعفر فى قرب الاسناد عن عبداللَّه بن الحسن عن على بن جعفر عن اخيه، ما سند اين روايت را قرب الاسناد است درست مى‏دانيم اما آقايان درعبداللَّه بن الحسن اشكال مى‏كنند مى‏گويند عبداللَّه بن الحسن كه معلوم نيست كيست و ما مى‏گوييم قرب الاسناد على ابن جعفر كه از اجلاء است قرب الاسنادش مى‏گردد روى اين عبداللَّه بن الحسن يعنى اگر اين روايات عبداللَّه بن الحسن را از قرب الاسناد برداريد ديگر چيز باقى نمى‏ماند، باز معلوم مى‏شود على بن جعفر عبداللَّه بن الحسن را موثق مى‏داند كه يك كتاب از او نقل مى‏كند بنابراين از نظر آقايان سند ضعيف است، از نظر ما سند صحيح است صحتش هم خيلى بالاست قال سئلته عن الغنا هل يصلح فى الفطر و الاضحى و الفرح قال لا بأس به ما لم يعص به اين ديگر يك دفعه همه چيز را گفته خب اين روايت معرض عنها عند الاصحاب است يعنى احدى نگفته چه قدماء چه متأخرين چه متأخر متأخرين اگر هم گفته باشند ختان است و امااينها كه ايشان اين جور كرده فطر واضحى و فرح هيچ كس نگفته، بنابراين اين روايت هم هيچ، چون معرض عنها عند الاصحاب است و احدى از قدماء متأخرين، متأخر متأخرين به مضمونش نگفته‏اند.

 غنا گرچه از نظر لغت بگوييم دو تامعنا دارد يكى غناى حلال يكى غناى حرام چنانچه ديروز در روايت على بن الحسين خوانديم اما عرفاً استعمال مى‏شود در غناى حرام و گاهى در غناى حلال استعمال مى‏شود صوت خوش و ما بخواهيم روايت را حمل كنيم بر غناى حلال حمل بر فرد نادر است و نمى‏شود بنابراين معرض عنهاست كسى تا حال نگفته كه در عيد فطر واضحى و در هر جلسه خوش خب اصلاً غنا در جلسه خوش است در عزاها كه نيست تازه در عزا پيدا شده و الا معمولاً در جلسات خوش است كه غنا هست بنابراين اين روايت هم هيچ. روايت 4 هيچ روايت 5 هيچ باقى مى‏ماند آن سه تا روايت. و آن سه تا روايت هم همين جور كه شيخ بزرگوار فرمودند برمى گردد به يك روايت. گفتم اگر كسى به روايت 4 عمل بكند عام است آن خاص است تخصيصش مى‏دهند. گفتم اين روايت 4 هيچ، چرا؟ براى اين كه عام است آن سه تا روايت تخصيصش مى‏زند روايت 5 هم هيچ براى اين كه سندش از نظر ما خوب است از نظر آقايان خوب نيست اما عمده اين است كه معرض عنها عند الاصحاب است و هيچ كسى غير ازعروسى را ديگر نگفته است، اين برمى‏گردد به اين كه همه جا غنا حلال است بله اين فرمايش ايشان خوب است ما روايت را حمل بر فرد نادر بكنيم و بگوييم كه غنايى كه صوت خوش است و مطرب نيست اما بالاخره در بحث ما هيچ، حالااگرهم اين حمل آقا را بتوانيم بكنيم كه حمل بر فرد نادر هم نباشد بالاخره كسى عمل به روايت على بن جعفر نكرده.

 آن سه تا روايت هم يك روايت است يعنى روايت 1 و 2 و3 هر سه برمى گردد به ابى بصير بنابراين ابى بصير است كه گاهى براى آن و گاهى براى آن نقل كرده.

 يك اشكال هست اگر بتوانيد اين اشكال را جواب بدهيد ديگر عمل به آن روايت ابى بصير اشكال ندارد كه اين را شيخ متعرض نشده كسى متعرض نشده آن كسانى كه يااحتياط كرده‏اند و اصلاً اسم نياورده‏اند يا اگر فتوى داده‏اند احتياط كرده‏اند احتياط مستحبى و امثال اينها عمل به روايت كرده‏اند و آن اشكال اين است كه روى روايت ابى بصير مغنيه از چيزهاى مشترك بين حلال و حرام است از روايت ابى بصير اين را مى‏فهميم لذا مى‏شود خريد مى‏شود فروخت براى اين كه اگراين مغنيه را بخرد براى اين كه درعروسى‏ها بفرستد خب اشكال ندارد اما اگر مغنيه را بخرد براى اين كه در مجالس غير عروسى بفرستد اشكال دارد مى‏شود از آلات مشترك و آلات مشترك خريد و فروشش اشكال ندارد همين طور كه الان اين روايت ابى بصير همين را مى‏گويد آلات مشترك قرار داده و مثلاً مثل چاقو خب از آلات مشترك است گاهى براى آشپزخانه مى‏خواهند گاهى هم براى سينه يك كسى، خب اگر آن ضامن دار و مختص نباشد خريد و فروش چاقو طورى نيست يا خريد و فروش مثلاً آن وقتها شمشير يا حالا خريد و فروش مثلاً تفنگ كه آلات مشترك است مگر اين كه دولتى در كشور خودش منع بكند كه حق هم با دولت ايران است كه در كشور خودش منع كرده است اسلحه‏اى باشد و امااسلحه من حيث هو هو چون از آلات مشترك است اشكال ندارد اين قاعده كلى است مسلم پيش اصحاب هم هست اما اگر از آلات مختص باشد مختص به حرام خريد و فروشش اشكال دارد خب اين مغنيه اگر مختص به عروسى‏ها بود اشكال نداشت مختص به مجالس غير عروسى بود اشكال داشت پس بنابراين چون كه از آلات مشترك است خريد و فروشش اشكال ندارد و اين دو روايت ابى بصير مى‏گويد از آلات مشترك است اما از آن طرف هم روايات صحيح السند ظاهر الدلاله مى‏گويد از آلات مختص است و مغنيه خريد و فروشش جايز نيست خيلى داغ مى‏گويد جايز نيست.

 روايات را مرحوم صاحب وسايل خيلى جاها من جمله در باب 16. روايت 2 را ديروز خوانديم يعنى روز چهارشنبه براى اين كه حضرت فرموده بودند غنا اگر در قرآن باشد و قرآن را با غنا بخواند حرام است.

 روايت 3: و فى كتاب اكمال الدين عن محمد بن محمد بن حسام الكلينى عن محمد بن يعقوب الكلينى عن اسحاق بن يعقوب فى التوقيعات التى وردت عليه من محمد بن عثمان العمرى بخط صاحب الزمان «عجل اللَّه تعالى فرجه الشريف» روايت سندش خيلى عالى است و از اسرار شيعه هم هست اما ما سئلت عنه ارشدك اللَّه و ثبتك من امرالمنكرين لى تا آخر مى‏فرمايد و ثمن المغنية حرام ملعوم مى‏شود از آلات مشترك نيست حالا بخواهيم بگوييم ثمن المغنيه‏اى كه مختص به مجالس غير زنها باشد نداريم اين چنين چيزى يا اگر داريم كم است لذا از آلات مشترك است ديگر يعنى مغنيه را آن كسى كه مى‏خريد مغنيه راگاهى مى‏فرستاد براى مجالس حرام گاهى مى‏فرستاد براى مجالس حلال.

 روايت؛: محمد بن جعفر فى قرب الاسناد عن محمد بن الحسين عن ابراهيم بن ابى الولاد روايت صحيح السند است سندش هم خوب است قال قلت لابى الحسن الاول عليه السلام جعلت فداك ان رجلاً من مواليك عنده جوار مغنيات قيمتهن اربعة عشر الف دينار خيلى است پول و قد جعل لك ثلثها در وصيت گفته است كه ثلث اينها را بدهيد به حضرت موسى بن جعفرعليه السلام فقال لا حاجة لى فيها ان ثمن الكلب و المغنية سحت خب چندين ميليون تومان را درهم را حضرت قبول نكردند گفتند ثمن المغنية كثمن الكلب سحت لذا نمى‏شود بگوييم كه مى‏شود خريد و فروش كرد براى اين كه بفرستيم به عروسى‏ها. استفاده كرديم كه پول مغنيه را قبول نكرد و گفت اصلاً ثمن الكلب سحت، پس معلوم مى‏شود از آلات مختص است نه از آلات مشترك، مغنيه بودن حرام است از همين جهت هم مثلاً در تحف العقول كه شيخ انصارى روايتش را اول مكاسب نقل مى‏كند مى‏فرمايد بيعه و شرائه و تقلبه و هديته مطلقا سحت اين هم موسى بن جعفرعليه السلام هفت هشت ميليون را قبول نكرد در حالى كه مال مختص هم بود براى حضرت موسى بن جعفرعليه السلام هم بود گفت نه ثمن المغنيه به درد ما نمى‏خورد.

 روايت 5: محمد بن يعقوب عن محمد بن يحيى عن بعض اصحابه عن محمد بن اسماعيل عن ابراهيم ابن ابى الولاد قال اوصى اسحق بن عمر بجوار له مغنيات ان تبيعهنّ و يحمل ثمنهن الى ابى الحسن‏عليه السلام قال ابراهيم فبعت الجوارى بثلاث مأة الف درهم، 300 هزار درهم و حملت الثمن الى موسى بن جعفرعليه السلام 300 هزار درهم آوردم پيش حضرت موسى بن جعفرعليه السلام از بيت المال هم نبود يعنى خمس هم نبود يك هديه‏اى بود براى آقا فقلت له انّ مولا لك يقال له اسحق بن عمر يكى از شيعيان تو كه اسمش اين است اوصى عند وفاته ببيع جوار له مغنيات و حمل الثمن اليك و قد بعتهنّ و هذاالثمن ثلاث مأة الف درهم فقال لا حاجة لى فيه ان هذا سحت و تعليمهن كفر و الاستماع منهن نفاق و ثمنهن سحت. خب اين چون آلات مشترك بوده حضرت فرمودند نه، اين آلات مختص است همين مغنيه بودنش حرام است حالا مى‏خواهيد براى آن بفرستيد براى آن بفرستيد ما مى‏گوييم حرام بوده لذا معلوم مى‏شود از آلات مشترك نيست و چون از آلات مشترك نيست از آلات مختص است غنا من حيث هو غنا حرام است درعرائس باشد يا در مجالس تفريح باشد در مجالس گناه باشد هرچه اين زن كه اين جورى است ثمنش مثل ثمن كلب است بيع و شراء و تعليم و تعلم و همه همه حرام است خب منافات پيدا مى‏كند با روايت ابى بصير و چون كه اين دو تا روايتى كه من خواندم خيلى روايت داريم كه ثمن المغنية سحت شايد اگر بتوانيم بگوييم اين جمله يك تواتر معنوى روايت روى آن داريم و روايتش را هم بعضى را چند روز قبل هم خوانديم كه من مى‏خواستم جاريه را بخرم من را مى‏شناخت گفت كه اين به درد تو نمى‏خورد گفتم چرا؟ گفت براى اين كه مغنيه است يعنى همان لاابالى كه اصلاً اين كاره بود براى فروش مغنيه گفت اين به درد تو نمى‏خورد آن يكى را هم گفت به درد تو نمى‏خورد چون نى زن است خب معلوم مى‏شود آن مغنياتى كه نى زن و داريه و تنبك بزن و غنا خوان و اينهاست اينها نمى‏شود خريد و فروش نمى‏شود. آن مى‏گويد كه جايزاست چون از آلات مشترك است اين مى‏گويد جايز نيست چون از آلات مختص است يعنى هيچ كارش نمى‏شود كرد هيچ كارش نمى‏توانيد بكنيد لذا ما اول مى‏گفتيم حرام است در رساله‏ها هم نوشته‏ايم حرام است وگفتيم چه در عرائس باشد چه درتفريح باشد چه اختلاط زن و مرد باشد هر چه، من رقص را هم اين اشكال را دارم براى اين كه روايتش را قبلاً نمى‏دانم خوانديم يا نه؟ بود در باب 99 فرموده بود كه رقص و داريه زدن و تنبك زدن اينها همه حرام است. اقايان معمولاً مى‏گويند زن براى شوهر، شوهر براى زن برقصد طورى نيست من مى‏گويم نه، نمى‏شود. يا زن براى شوهرش غنا بخواند خب لذت هم دارد يك زنى پيدا بشود صداى خوش قبل از آن خاك به سرى‏ها يك غنايى بخواند و حسابى حالش بيايد اين معلوم است حرام است لذا ما در زن براى شوهر شوهر براى زن مطلق اين طربها را خواندنش رقصيدنش داريه و تنبك زدنش هر چه مى‏گوييم حرام است آقايان را نديدم راجع به داريه و تنبك و غنا بگويند اما راجع به رقص مثلاً از مثل حضرت امام سؤال كرده‏اند حضرت امام فرموده‏اند طورى نيست لذا بعضى از مراجع فعلى هم گفته‏اند طورى نيست ولى از نظر من هم رقص و هم تنبك و هم غنا هر سه از آلات مختص است و حرام است. بعضى‏ها از من سؤال كرده‏اند گفته‏اند اين كه تو مى‏گويى رقص حرام است زن براى شوهر خب بالاتر از رقص برايش حلال است ثواب هم دارد شما در رقصش گير هستيد؟ مى‏گويم آرى آن كه حرام است ميمون بازى است آن كه حلال است آدم بازى است بنابراين خيلى تفاوت با هم دارد در همانجا هم مثلاً خب كراهت دارد حالا حرفهاى نامربوط زدن و امثال اينها و هر كدام العياذباللَّه به فكر ديگرى باشند و اينها خب خيلى اشكال دارد.

 و راجع به اين كه بخواهند به طريق اولى بگويند چون جماع حلال است پس رقص او براى او حلال است اين اولويت را من قبول ندارم ديگر حالا اگر شما قبول داريد همان است كه حالا همه‏اش را بگوييد، بگوييد اين خانم شوهر هر كار بكند با او يااو هر كار بكند با شوهر اشكال ندارد و اين كلى را ما قبول نداريم ديگر حالا ظاهراً چيزى در مسئله نداريم ديگر مسئله فردا يك مسئله بغرنجى است تقاضا دارم روى آن يك قدرى فكر كنيد و درستش بكنيد مرحوم محقق مى‏فرمايند الحسد معصية و الاظهار به قادح للعدالة اين يعنى چه؟

وصلى اللَّه على محمد و آل محمد.