درس خارج فقه شهادات حضرت آیت الله مظاهری
85/06/14
كتاب الشهادات
جلسه:24
اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم. بسم اللَّه الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.
در باب قمار گفته شد كه اگر برد و باخت مالى در كار باشد كه به آن مىگويد رهانه، اين مطلقا حرام است، با آلات قمار باشد باآلات قمار نباشد حتى در روايات ما آمده گردو بازى، تخم مرغ بازى يا دركلمات فقهاء مثل صاحب جواهر آمده انگشتر بازى و امثال اينها اگر رها نه دركار باشد برد و باخت در كار باشد مسلم است حرام است اكل مال به باطل است و عرض كردم روايات صحيح السند هم داريم كه اگر گردو بازى كند كه به شرط اين كه مثلاً اگر برد همه گردوها مال او باشد يا تخم مرغ بازى كند كه بچهها ميكردند كه اگر برد همه تخم مرغها مال او، شكى نيست اين حرام است حالا ولو با آلات قمار هم نباشد.
چنانچه اگر باآلات قمار باشد و رهانه يعنى باز برد و باخت آن هم اشكالى نيست كه حرام است در جايى كه با آلت قمارنباشد حرام باشد اگر با آلات قمار باشد معلوم است به طريق اولى حرام است قدر متيقن روايات است قدر متيقن آيات است فقط شبهه در اين جاست كه برد و باختى نيست اما با آلت قمار است پاسور بازى مىكند براى سرگرمى، آيا اين حرام است يا نه؟ و اما اگربا آلات قمارنباشد و براى سرگرمى مثلاً انگشتر بازى كند تخم مرغ بازى، گردو بازى كند اما بعد هم گردوهاى هر كسى مال خودش، انگشترهاى هركدام مال خودش، اين حرام است يا نه؟ مشهور گفتهاند نه اين حرام ديگرنيست اما چون لغو است مكروه است حالا اگركسى بگويد كه هر لغوى كه حرام نيست اين بالاخره سرگرمى است و سرگرمى خودش يك تفريح است و تفريح كه ديگر حرام نيست بايد بگوييم مكروه هم نيست آن هم خيلى حرف ندارد.
اما آن كه حرف دارد اين است كه با آلت قمار بازى بكند رهانه هم در كار نباشد اين حرام است يا نه؟ كه مشهور در ميان فقهاء گفتهاند حرام است و جواهر را اگر مطالعه كرده باشيد اصلاً حرف محقق را حمل مىكند بر همانجا كه رهانهاى در كار نيست براى اين كه عبارت محقق اين بود كه اللعب بالشطرنج حرام سوائ كان رهانه در كار باشد يا نه براى تقويت فكر باشد يا نه و براى سرگرمى باشد يا نه كه اللعب بالشطرنج را مرحوم صاحب جواهر و ديگران مفروغ عنه گرفتهاند كه حرف مرحوم محقق اصلاً همين جاست و اينجا را گفته حرام است و صاحب جواهر همين طور كه ديدهايد استدلال مىكند به روايات براى حرمت و بالاخره ادعاى اجماع مىكند اين كه اين حرام است.
آيات و روايات را خوانديم و بالاخره ما هم استفاده كرديم اين كه روايات دلالت مىكند با آلات قمار نمىشود بازى كرد حالا مىخواهد رهانه در كار باشد مىخواهد نباشد و بناشد بحث تمام بشود اما اين روايات باب 103 اگر مطالعه كرده باشيد يك روايات صحيح السندى است يك روايات ظاهر الدلالهاى است براى بحث ما براى اين بحثى كه با آلات قمار بازى كند و رهانه برد و باخت در كار نباشد و اين روايتها از نظر سند سندشان خوب است از نظر دلالت دلالتش خيلى بالاست اما يك جملاتى در روايت هست كه اين جملات آدم مىماند در آن كه چه جور معنا بكند يك جملات مجملى است لذا مسلم مطالعه كردهايد براى اينكه از شما استفاده كنم اين روايات باب 103 را مىخوانم ببينيم كه چه جور شما معنا مىكنيد.
روايات باب 103ازابواب ما يكتسب به جلد 12 وسايل.
روايت 1: مرحوم صاحب وسايل عنوان را اين جور آوردهاند به عبارت امروزىها تيتر زدهاند اين جور: باب تحريم الحضور عند اللاعب بالشطرنج و السلام عليه و بيعه و شرائه و اكل ثمنه و اتخاذه و النظر اليه و تقليبه و ان من قبله ينبغى ان يغسل يده قبل ان يصلى. اين تيتر را از روايات گرفته است. حالا يك چيزى در كلام صاحب وسايل است يك تناقضى است اين تناقض را نمىدانيم چه جورى حل بكنيم و اين تناقض در روايات هم هست براى اين كه ايشان اول مىگويند باب تحريم الحضور عند اللاعب بالشطرنج در جلسه قمار نشستن حرام است و السلام عليه سلام كردن بر اين هم جايز نيست حرام است بيع و شرائش هم يعنى شطرنج را بفروشد، بخرد حرام است بسازد اكل ثمنه حرام است و اتخاذه بخرد حرام است و النظر اليه و تقليبه حرام است اما و ان من قلبه كسى كه شطرنج را دست بگيرد زير و رو بكند به آن نگاه كند نظر دقيق كند و ان من قلبه ينبغى ان يغسل يده قبل ان يصلى مستحب است دستش را قبل از اين كه نماز بخواند آب بكشد. خب اگر حرام است ديگر اين روايت كه دارد دستش را آب بكشد خب معلوم است مستحب است اگر مستحب است چرا حرام است اگر حرام است چرا مستحب است لذا اين تيترى كه ايشان زدهاند اين يك نحو تناقضى در كار است براى اين كه تيتر را هم از روايات گرفتهاند حالا روايات را بخوانيم ببينيم كه چه بايد بگوييم.
روايت 1: محمد بن يعقوب عن على بن ابراهيم عن ابيه عن حماد بن عيسى روايت از نظر سند خيلى بالاست و حماد بن عيسى هم كه روايت را نقل مىكند از اصحاب اجماع است دخل رجل من البصريين على ابى الحسن الاولعليه السلام موسى بن جعفرعليه السلام فقال له جعلت فداك انى اقعد مع قوم يلعبون بالشطرنج و لست العب بها و لكن انظر فقال مالك و لمجلس لا ينظر اللَّه الى اهله خب بازى با شطرنج حرام است جلسه جلسه حرام است و تو هم در آن جلسه نبايد بنشينى براى اين كه جلسهاى كه نظر خدا در آن نيست يك وقت غضب خدا كه در روايت ديگر مىگويد غصب خدا آن جلسه را مىگيرد تو را هم مىگيرد. خب اين اولاً يلعبون بالشطرنج اين يعنى چه؟ يعنى رهانه؟ خيلى بعيد است آدم معنا بكند لا اقل هر دو را بگيرد لعب بالشطرنج حالا سواء كان رهانه در كار باشد يا نه اما ما بخواهيم بگوييم مختص به رهانه است، مختص به آنجا كه برد و باخت در كار باشد بعيد است انصافاً لذا ظهور خيلى قوى است در اين كه يلعب بالشطرنج همان چيزى كه مشهور بوده در ميان اهل شطرنج كه بازى مىكردند براى سرگرمى مثل حالا كه در پاركها شطرنج بازى مىكنند براى سرگرمى. گفت من بازى نمىكنم بخواهيم بگوييم كه من بازى نمىكنم يعنى آنها دارند بازى رهانى مىكنند من بازى نمىكنم و همين طور نشستهام بعيد است انسان اين جور معنا بكند اين ظاهراً همين است كه پرسيد كه مجالسى كه شطرنج بازى در آن مىكنند من آيا در آن مجلس مىتوانم بنشينم يا نه؟ حضرت فرمودند نه فقال مالك و لمجلس لا ينظر اللَّه الى اهله؟ اين يك روايت كه خيلى ظهورش قوى است در اين كه اين سؤال مال آنجاست كه شطرنج بازى بدون رهانه. يك مسئله ديگر هم هست اين مسئله را توجه كنيد و آن اين است كه مثل حماد بن عيسى كه از اصحاب اجماع است اين نداند قمار يعنى رهانه برد و باخت پولى اين نداندحرام است يا نه و سؤال بكند اين خيلى بعيد است انسان اين جور بگويد كه حماد بن عيسى سؤال كند آقا قمار حرام است يا نه؟ مىشود گفت؟
اين انما الخمر و الميسر خمر و ميسر در اسلام از ضروريات است كه حرام است يعنى يك كسى مىتواند بگويد كه قمار بازى با آلات قمار رهانه در كار اين شبهه داريم آيا حرام است يا حلال و حالا سؤال مىكنيم خب مسلم است انما الخمر و الميسر قدر متيقنش ضرورت در اسلام اين است كه اگربرد و باخت در كار باشد و آلت قمار هم باشد حرام است حالا رواياتى كه ديروز خوانديم مسعدة بن صدقه روايت را نقل مىكرد يا حالا حمادّ بن عيسى اينها خيلى بعيد است آدم اين جورى معنا بكند.
روايت 2: و عن عدة من اصحابنا عن سهل بن زياد عن على بن سعيد عن سليمان الجعفرى عن ابى الحسن الرضا روايت از نظر سند باز اشكال ندارند عن ابى الحسن الرضاعليه السلام قال المطلع فى الشطرنج كالمطلع فى النار اين يعنى چه؟ تماشا كردن شطرنج مثل تماشا كردن آتش جهنم است بگوييم يعنى آنجا مراد اين است كه در آن مجلسى كه دارند برد و باخت مالى مىكنند با شطرنج به آن نگاه نكن خيلى بعيد است انسان اين جور معنا بكند.
من و اجماع و مرحوم صاحب جواهر و مرحوم محقق كه در آن نماندهايم ما يقين داريم همه كه با شطرنج بازى كردن، با پاسور بازى كردن بدون برد و باخت حرام است عرض مىكنم اصلاً صاحب جواهر حرف مرحوم محقق را كه مرحوم محقق مىفرمايند كه اللعب بآلات القمار حرامٌ ايشان اصلاً فرض مىكند لعب به آلات يعنى برد و باخت نه، قمار نه. و ادعاى اجماع هم روى همين مىكنند كه هر كجا مىگويند اللعب بالشطرنج غير از اين است كه بگويند القمار بالشطرنج. قمار به شطرنج يعنى برد و باخت ظهورش است اما اللعب بالشطرنج يعنى بازى يعنى سرگرمى مرحوم صاحب جواهر اين جور فهميده تا آخر هم كه رفته اگر مطالعه كرده باشيد همين را مفروغ عنه گرفته كه حرام است و تا آخر رفته جلو و خيلى جرأت مىخواهد خيلى مؤونه مىخواهد انسان بگويد اللعب بالشطرنج يعنى القمار بالشطرنج الرهانه بالشطرنج خب اين ديگر شطرنج را نمىخواهد اگر رهانه آمد مثل گردو بازى رهانه آمد باز هم حرام است. حالا على كل حال اين جورى است كه اين روايات كه مىگويد اللعب بالشطرنج انسان بخواهد حملش بكند بر آنجا كه رهانه در كار باشد و الا صرف لعب به شطرنج حرام نيست.
روايت 3: و عنهم عن سهل عن ابن محبوب عن ابن رئاب روايت از نظر سند صحيحه است قال دخلت على ابى عبداللَّه عليه السلام فقلت له جعلت فداك ما تقول فى الشطرنج فقال المقلب لها كالمقلب لحم الخنزير يعنى چه جور مقلب لحم خنزير يعنى خوردنش كه در بعضى از روايات آمده و بعضى از بزرگان هم معنا كردهاند يعنى اكله همين طور كه خوردن گوشت خوك حرام است اين هم همين طورست حالا معنا كنيم بگوييم المقلب بالشطرنج يعنى بازى رهانهاى اين ديگر شطرنج ندارد گردو هم همين طور است. حالا المقلب بالجوز كه در رهانه است اين مثل خوردن گوشت خنزير است.
روايت 4: محمد بن ادريس فى آخر السرائر نقلاً من كتاب جامع البزنطى عن ابى بصير عن ابى عبداللَّه عليه السلام روايت بسيار سندش خوب است از همين جهت هم چون كه تخيل مىشود مثلاً روايت مرسله است صاحب جواهر مىفرمايند كه روايت معتبر است سببش هم اين است كه ابن ادريس خبر واحد را حجت نمىداند ولو صحيح السند هم باشد اما در آخر سرائر از كتب اربع مأة پيش او بوده و حالا چطور هم شده اين كتابها؟ نمىدانم. كه پيش شيخ طوسى نبوده بعضى از اين كتابها و پيش ايشان بوده لذا چون كه خيلى مهم بوده در آخر سرائر ايشان از كتب اربع مأة بعضى روايت نقل كردهاند آن وقت حرف شده كه آقاى صاحب سرائر تو كه خبر واحد را حجت نمىدانى بزنطى كتابش كه پيش تو نبايد حجت باشد چه جورى است؟ آن وقت مىگويند مراد صاحب سرائر كه مىگويد خبر واحد حجت نيست يعنى خبر ضعيف يا سيد مرتضى كه مىگويند خبر واحد حجت نيست آن وقت اصطلاح اين جور بوده كه به خبر ضعيف مىگفتند خبر واحد. بنابراين روايات آخر سرائر از كتب اربع مأة گرفته شده از آن 400 كتابى كه طلبههاى امام صادقعليه السلام نوشته بودند اين كتابها بعضى از بين رفته حالا كه همه از بين رفته و بعضى پيش كلينى بوده بعضى پيش صدوق بوده بعضى پيش شيخ طوسى بوده حتى بعضى هم پيش شهيد اول لذا مرحوم شهيد اول در ذكرى بعضى اوقات از اصول اربع مأة روايت نقل مىكند حتى يك جملهاى كه اين جمله براى ما خيلى سرمشق است يا حسرت است شهيد اول وقتى مرد ارثش را مىخواستند قسمت بكنند دختر شهيد اول چون كه مجتهده بود گفت من حاضرم اين كتاب كه از اصول اربع مأة است كتاب بزنطى بود اين كتاب را بدهيد به من، من ديگر هيچ ارث نمىخواهم ارث همه مال شما كتاب مال من، معلوم مىشود پيش شهيد اول پيش شهيد دوم اصول اربع مأة بوده حالا اين سند روايت پيش سند روايت اشكال ندارد: قال بيع الشطرنج حرام اگربيع شطرنج يك آلت مشترك باشد چرا حرام باشد؟ براى اين كه اگر شما بگوييد كه بازى با شطرنج اگر رهانه نباشد حلال است خب مىشود آلت مشترك وقتى آلت مشترك شد خريد و فروشش طورى نيست در حالى كه مسلم پيش اصحاب است كه آلات قمار مثل آلات موسيقى است كه معدّ براى موسيقى باشد حتماً بايد شكست حتماً بايد نابودش كرد حالا اين مىگويد بيع و شرائش حرام است حتماً بايد نابودش كرد معلوم مىشود كه اين مختص است آلتى است كه مختص به لعب بالشطرنج سواء كان اين كه رهانهاى در كار باشد يا رهانه در كار نباشد و الا اگر آن وقتها اين جور بود شطرنج 80درصد جاها رهانه در كار نبود الان هم همين طور است الان هم شطرنج و نرد و اينها معمولاً براى سرگرمى است يا براى حذاقت است براى استعداد و تقويت فكراست آلت مشترك است حالا آلت مشترك است آن وقت آلت مشتركه بوده است لذا حالا خصوص اين شطرنج كه آلت قمار بوده حضرت مىفرمايد بيع و شرائش حرام است معلوم مىشود كه دست زدن به اين شطرنج حرام است صاحب شطرنج بودن سرو كار با شطرنج داشتن حرام است سواء كان براى تقويت فكر باشد يا براى برد و باخت باشد.
اين كه مىگوييم آلت مشتركه يا آلت مختصه يعنى اين جورى يعنى شطرنج دو كار از آن مىآيد اما براى زينت مثلاً بگذارند آنجا كه مراد نيست. يكى بازى رهانهاى يعنى پول در كاراست يكى هم بازى لعبى،يكى هم بازى حذاقتى. خب اگر آن دو قمسش اشكال نداشته باشد مىشود آلت مشتركه خريد و فروشش اشكال ندارد قال بيع الشطرنج حرام و اكل ثمنه سحت و اتخاذها كفر يعنى آن را نگه بدارد يعنى صاحب شطرنج بشود به عبارت روايات و اللعب بها شرك كه اين لعب بها ظهور در بازى است يعنى سرگرمى، نه رهانه حالا لااقل يك معناى عامى دارد لعب بها يعنى بازى كه رهانه باشد يا بازى بدون رهانه و السلام على اللاهى بها معصية اين يك دوسه تا اينجاست كه يك قدرى مشكل مىشود سلام به قمار باز گناه است خب اين را بايد مثل رواياتى كه راجع به تارك الصلوة داريم كه اگر لقمهاى به تارك الصلوة بدهند جهنم است گناهش چقدر بزرگ است بايد معنا بكنيم اين كه به عنوان اين كه نماز نمىخواند و الا پدر مثلاً مخارج پسرش را بدهد به پسر بى نمازش چون كه پسرش است اين كه ظاهراً اشكال ندارد نمىشود نمىتوانيم بگوييم حرام است اينجا هم بايد همين جورها معنا كنيم يعنى چون اين قمار باز است به او احترام مىكند ببردش مثلاً در جلسه قمار، سلام بر او مىكند گرم مىگيرد به عنوان اين كه اهل قمار است و خوب معلوم است ديگر هر كه اهل معصيتى باشد و كسى احترام به او بكند به عنوان اين كه اهل معصيت است معلوم است گناه است حالا يك دفعه راضى به فعلش است يك دفعه راضى به فعلش هم نيست همين احترام مىگذارد به او چون قمار باز است احترام به او مىگذارد چون ظالم است احترام به او مىگذارد چون كه شراب خوار است احترام به او مىگذارد چون كه نماز جماعت نمىرود خب اينها همهاش معلوم است حرام است خب تا اينجا همه مىشود معنا كرد خوب است والسلام على اللاهى بها معصية كبيرة موبقة و الخائض فيها يده كالخائض يده فى لحم الخنزير آدم دست به شطرنج بگذارد اما نه فقط دستش بخورد به قول روايات تقليب و تقلبش بكند دست بگذارد به اين معنا كه مىخواهد با آن بازى بكند مثلاً اين مثل كسى است كه با دستش گوشت خنزير را زير و رو بكند خب حالا گوشت خنزير را زير و رو كردن معلوم است اشكال ندارد هر نجسى را زير و رو كردن اشكال ندارد. لذا معنا كنيم كه معنا كردهاند بعضى از روايات هم مرحوم نورى صاحب مستدرك بجاى اين گفته كه اكله كه اين كنايه از اين است كه چه جور خوردن گوشت خوك حرام است سرو كار داشتن با شطرنج هم حرام است اين را هم ظاهراً اين جور مىشود معنا كرد كه معنا بكنيم و الخائض فيها يده يعنى الآكل به كالآكل لحم الخنزير اما اين معناى قبلى كه لاصلاة له حتى يغسل يده اينجا ديگر مىمانيم اين نمازش درست نيست بايد دستش را آب بكشد همين طور كه به گوشت خوك تر اگر دست بگذارد بايد دستش را آب بكشد اين هم بايد دستش را آب بكشد خب اين جور كه نمىشود معنا كرد اين را هم بگوييم كنايه است چون روايت صحيح السند است آن هم بزنطى كتاب بزنطى خيلى بالاست از اصحاب اجماع است از آن شش نفرى هاست و چندين هزار روايت هم ايشان نقل كردهاند كه در كتب اربعه روايات آمده بگوييم روايت را چون مثل بزنطى معنا مىكند اين هم كنايه است اگر معناى كنايى برايش درست بگيريم درست است و الا يك مزخرف است براى اين كه دست گذاشتن به خود خنزير خب چه اشكال دارد؟ بله اگرتر باشد براى نجاستش است دستش را بايد آب بكشد حالا دست گذاشتن به آلات قمار چه چيز دارد كه دستش را بايد آب بكشد نمىشود كه. بنابراين بايد معنا بكنيم همان اكلش، خوردنش خب دست را نجس مىكند دهان را نجس مىكند اگر بخواهد نماز بخواند بايد دست و صورتش را اب بكشد اينجا هم يعنى بايد اين آقا اگر مىخواهد نمازش درست بشود بايد توبه كند انما يتقبل اللَّه من المتقين اگر بپسنديد حرف مرا خب اين روايت اين جور معنا مىشود خوب است اگر نپسنديد مجمل است اما مجملى نيست كه صدر و ذيل را از بين ببرد ما خيلى از روايات داريم كه اين روايت مثلاً ذيلش اجمال دارد خب همه فقهاء مىگويند ذيلش اگر مربوط به صدر نباشد چرا به هم بخورد ذيلش را ول كن روايت را بگير يا مثلاً در وسط روايت يك اجمال در كار است اگر به صدر و ذيل ضرر نزند مىگويند آن وسط را بگو نمىدانم به آن عمل نكن چون مجمل است به صدر و ذيلش عمل بكن حالا اگر اين حرف من را نپسنديد ديگر بيشتر از اين كه نيست بگوييد كه اين را نمىدانيم معنايش چيست و اصلاً معنا ندارد كه بگوييم دست به شطرنج بگذار و برو دستت را آب بكش مثل همان است كه بعضى ازخشكها دشمن سر سخت عرفان و فلسفه و اينها هستند مىگويند كه مثنوى را با انبر بايد برداشت اگر مثنوى را با دست برداريد حرام است در بعضى از مجالس هم اتفاق افتاده كه مثنوى را كه مىخواهد بردارد با انبر برمى دارد ورق با انبر مىزند اشكالهايش را پيدا مىكند و به مريدها مىگويد دست به مثنوى نبايد زد خب اينها معلوم است خيلى خرافت است ديگر نمىشود كه آدم اين جورى معنا بكند روايت را. لذا اگر معناى كنايى معنا كرديد خوب است يعنى همين جور كه گوشت خنزير را اگر كسى بخورد اگر بخواهد نماز بخواند بايد حتماً دستش را آب بكشد دهانش را آب بكشد اگر هم شطرنج بازى كند بايد حتماً توبه كند آب توبه انما يتقبل اللَّه من المتقين بشود تا خدا اعمالش را قبول كند اگر اين را قبول كنيد قبول كنيد اگر قبول نكنيد بگوييد مجمل است و نمىدانم معنايش چيست.
حالا اين جمله و الناظر اليها كالنظر فى فرج امه، خب معلوم است يعنى در جلسه قمار نشسته دارد نگاه مىكند ببيند اينها چكار مىكنند حالا يا ياد بگيرد يا طرز عمل را ببيند كه كدام مىخواهد ببازد كدام مىخواهد ببرد خب حرام است آن وقت آنجا مىگفت كبيرة موبقة اينجا مىگويند كه كالناظر فى فرج امه و اللاهى بها والناظر اليها فى حال ما يلهى بها اين نظراين جورى مثل نظر فى فرج امه و السلام على اللاهى بها فى حالته تلك فى الاثم سواء آن كه شطرنج بازى مىكند آن كه نگاه مىكند گناهش مثل هم است مثل اين كه اين غيبت مىكند و او هم غيبت مىشنود.
و من جلس على اللعب بها فقد تبوء مقعده من النار و كان عيشه ذلك حسرة عليه فى القيامة و اياك و مجالسة اللاهى و المغرور بلعبها فانها من المجالس التى باع اهلها بسخط من اللَّه يتوقعونه فى كل ساعة فيؤمك معهم. اين طمطراق براى خاطر اين است كه خلفاى بنى العباس اينها شطرنج بازى در بين آنها زياد بود هميشه اين وزرايشان وكلايشان اطرافيانشان شطرنج بازى مىكردند قمار بازى مىكردند رهانه هم هيچ وقت در كار نبود الا شاذاً رهانهاش هم مسخره بازى بود مثل همان قضيه زبيده و قضيه هارون، از اين بازىها در مىآوردند كه اگر رهانه هم بود بازى بود و اين بازى با اين آلات قمار حرام بود اين مجالس مجالس حسرت يوم القيامة بود لذا ائمه طاهرين پافشارى داشتند روى آن كه شطرنج بازى ولو اين كه رهانه هم در كار نباشد اگر رهانه باشد اكل مال به باطل است و اگر رهانه در كار نباشد حرام است حرمتش هم بالاست بپسنديد كه همين است كه مشهور مىگويند كه بازى با شطرنج و نرد و پاسور و امثال اينها اينها همه همه حرام است اكل مال به باطل است اگرهم رهانه در كار نباشد اصل اين كار محرم من المحرمات همين جورى كه مرحوم محقق گفتهاند اللعب بآلات القمار كلها حرام كالشطرنج و النرد و الاربعة عشر و غير ذلك سواء قصد اللهو او الحذق او القمار .رحمةاللَّه عليه. محقق گفته است عالى گفته است.
بحث فردا ديگر بحث شراب است آن چيزى ندارد خب معلوم است شراب حرام است.
اما بحث بعدش بحث غنا و موسيقى است آن است كه خيلى حرف دارد و معركه آرا در زمان ماست لذا اين بحث غنا را مطالعه كنيد بعد هم بحث موسيقى را بحث می كنيم.
وصلى اللَّه على محمد و آل محمد.