رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
اول سورۀ مزمل که بعد از بعثت بر پيغمبر اکرم نازل شده است، يک دستورالعملي است که براي همۀ ما خيلي موفقيت آميز است و من از همۀ شما تقاضا دارم به اين دستورالعمل دهگانه عمل کنيد. به تجربه هم اثبات شده است که موفقيت آميز است و مخصوصاً اگر کسي بتواند به هر ده آيه عمل کند، براي پيشرفت در کارهايش و براي عاقبت بخيري و براي پيدا کردن وجهه در ميان مردم و بالاخره براي رسيدن به مطلوب خيلي تأثير دارد.
ظاهراً وقتي که پيغمبر اکرم در حرا با اول سورۀ علق مبعوث به رسالت شدند و به خانه آمدند؛ بلافاصله همين سورۀ المزمل وارد شده و پيغمبر اکرم هم همان وقت کار را شروع کردند و اين ده آيه از اول سورۀ مزمل است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
يا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ «1» يعني يا رسول الله! اي کسي که عباي نبوت به دوش گرفتي. قُمِ اللَّيْلَ إِلاَّ قَلِيلاً «2» نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلاً «3» أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلاً «4» پيغمبر اکرم وقتي نماز مغرب و عشا را ميخواندند، زود ميخوابيدند و نصف شب به آن طرف تا صبح گاهي خواب و گاهي بيداري و بالاخره ميتوان گفت که خيلي از شبها پيغمبر اکرم از نصف شب به آن طرف بيدار بودند و اين شب بيداري خيلي کار ميکند. و از همۀ شما تقاضا دارم يک ساعت قبل از اذان صبح، در هر صورت بيدار باشيد. حتي دستورالعمل نميگويد نماز شب بلکه نماز شب در آن خوابيده است. همين بيدار بودن قبل از اذان صبح خيلي نتيجه دارد. به قول قرآن ميفرمايد: (إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْءًا وَأَقْوَمُ قِيلًا)، براي تقويت اراده خيلي عاليست و براي نفوذ کلام که ما طلبهها اگر بخواهيم کاري کنيم، بايد نفوذ کلمه داشته باشيم و بتوانيم حرفمان را به کرسي بنشانيم، خيلي تأثير دارد؛ ولي عمده تقويت اراده است. اگر دعاوي ضعيف باشد، کسي نميتواند به جايي برسد. الان هم که ميبينيد که علم در همه جا افت کرده، براي اينست که دعاوي ضعيف است. لذا اگر در همه چيز تقويت اراده بخواهيم و اگر نفوذ کلمه بخواهيم و اگر بخواهيم که جاذبه داشته باشيم و بتوانيم ديگران را تابع خودمان کنيم، (قُمِ اللَّيْلَ إِلاَّ قَلِيلاً).
آخر شب، نفوذ کلمه ميدهد و آخر شب تقويت اراده و جاذبه ميدهد. اينها در روايات هم زياد آمده است. کساني که نماز شب ميخوانند، يک نورانيت خاصي دارند و يک جاذبۀ خاصي دارند. لذا اول دستورالعمل (قُمِ اللَّيْلَ إِلاَّ قَلِيلاً «2» نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلاً «3» أَوْ زِدْ عَلَيْهِ ...) است و همه از باب تأکيد هم هست؛ يعني يا رسول الله! تا ميشود شب بيداري داشته باش. خواب براي اول شب است و عبادت براي آخر شب است. و متأسفانه وضع ما اينطور شده که اول شب با اين فيلمها و راديو و تلويزيون ميگذارد و نصف شب به آن طرف اول خوابمان است. درحالي که پيغمبر اکرم اول خوابشان اول شب بود و نصف شب اول بيداري ايشان بود و ما که امت پيغمبريم برعکس اين هستيم. حال آنچه کار داريم، اينست که اگر ميخواهيد به جايي برسيد، بايد اين شب بيداري باشد. معمولاً بيداري در يک ساعت قبل از اذان صبح که روش بزرگان هم بوده است. به اين اهميت دهيد.
دستور دوم معلوم است که در اين دستورالعمل نيامده اما در آن (وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحمودا) ضميمۀ اينجا شده است؛ يعني نماز شب در بيداري شب. اين نماز شب را ولو اينکه مختصر هم بخوانيد، ولو اينکه يک رکعت آخر را بخوانيد و مستحباتش را هم به جا نياوريد که اگر بياوريد بهتر است. براي اينکه با همۀ مستحبات و گريه و زاري نيم ساعت بيشتر طول نميکشد، مگرنه با ده دقيقه ميتوان نماز شب خواند. اين را هم ميخواهند؛ از هرکسي که نفوذ کلمه بخواهد و از هر کسي که تقويت ارارده بخواند در مقابل شيطان درون و شيطان برون و در مقابل مشکلات که اگر تقويت اراده نباشد، مشکلات ما را حسابي زمين ميزند. درحقيقت بايد بگوييم دستورالعمل به پيغمبر اکرم به (قُمِ اللَّيْلَ إِلاَّ قَلِيلاً)، دو چيز بوده است؛ يکي شب بيداري و يکي هم نماز شب يعني آن يازده رکعت در شب بيداري.
لذا يک ساعت قبل از اذان صبح را بايد بيدار باشيم و بايد اين نماز شب را بخوانيم، و الاّ اگر اين شب بيداري نباشد و اين نماز شب نباشد،به جايي نميرسيم. او نمک آشي است و تحصيل بدون نماز شب و بدون شب بيداري، خشک است. به عبارت ديگر با کمال شهامت بگوييد که تاريک است. لذا در روايات هم آمده که تاريک است. و اين نمک تحصيل ما، اين نماز شب و شب بيداري يک ساعت قبل از اذان ماست. اين روش و اين سيره از همه بوده است؛ و بدون اين سيره و بدون اين دو دستورالعمل، انسان به جايي نميرسد. حال عمده تقويت اراده است و تقويت اراده به واسطۀ علم نميشود، زيرا علم خشک است. شکي نيست که علم اراده را قوي ميکند اما به شرط اينکه آن علم بتواند نفوذ دهد و نفوذش با شب بيداري و با نماز شب است.
دستور سوم، انس با قرآن است؛ (وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلاً). پيغمبر اکرم بلند بلند قرآن ميخواندند. هم سيرۀ ابن هشام نقل ميکند و هم سيرۀ حلبي نقل ميکند و ديگران هم هستند و نقل ميکنند که پيغمبر اکرم در قبل از اذان صبح، بلند بلند قرآن ميخواندند. درحالي که دشمن قانون وضع کرده بود که به قرآن پيغمبر گوش ندهند، اما جاذبۀ پيغمبر اکرم اينها را از خواب بيدار ميکرد و به اطراف خانۀ پيغمبر ميرفتند و به قرآن پيغمبر گوش ميکردند. بعد هم رسوا ميشدند و همديگر را ميديدند و ميگفتند که مگر ما قانون وضع نکرديم که به قرآن گوش ندهيم، پس چرا به اينجا آمدهايم و با هم صحبت ميکردند و تصميم ميگرفتند؛ اما باز فردا به قول سيرۀ ابن هشام، زودتر ميآمدند. اين جاذبۀ پيغمبر اکرم دشمن را از خواب بيدار ميکرد براي اينکه به قرآن پيغمبر اکرم گوش دهند؛ و اين خواندن قرآن و آن هم با ترتيل است. و اين سورۀ مزمل، البته آخر سوره از همۀ ما ميخواهد و جداً هم ميخواهد. يعني بعضي از آيات در قرآن منحصر به فرد است، من جمله خواندن قرآن.
تفسير قرآن و انس با قرآن و برداشت از قرآن و قطره از درياي علم قرآن، چيزهايي جدايي است و اين خواندن قرآن را گفته ولو اينکه معناي آن را هم نفهمد. در همين سورۀ مزمل يک آيه هست که در تأکيد، منحصر به فرد است.
فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَنْ سَيَکُونُ مِنْکُمْ مَرْضى وَ آخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ آخَرُونَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنْهُ ... ما در قرآن تأکيد به اينگونه نداريم. ميگويد تا ميتواني قرآن بخوان و بعد ميفرمايد خدا ميداند که بعضي اوقات مريضي، اما قرآن بخوان. خدا ميداند که بعضي اوقات خيلي کار داري، اما تا ميتواني قرآن بخوان. خدا ميدند که گاهي در خط مقدم جبهه هستي، اما باز در خط مقدم جبهه، فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنْهُ...
اين را از ما ميخواهند. يعني يک طلبه اگر به عنوان مثال در ماه يک ختم قرآن نخواند، نقص بزرگي دارد. يک جزء قرآن را اگر با ترتيل بخواند، نيم ساعت طول ميکشد.
من خيلي از بزرگان را سراغ دارم و خدا رحمت شهيد مطهري را که خيلي مقيّد بود که قبل از مطالعه لاأقل يک حزب قرآن بخواند. قبل و بعد از مطالعه، براي اينکه بماند و خواندن قرآن از نظر اين دستورالعملي که آمده، تقويت اراده و نفوذ کلمه و جاذبۀ اجتماعي ميدهد و اينکه خدا ما را نگاه دارد تا يک دفعه العياذبالله جرقۀ انحرافي براي ما جلو نيايد و براي عاقبت بخيري. لذا اين هم دستورالعمل سوم بود؛ (وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلاً).
بعد هم ميفرمايد يا رسول الله! بار سنگيني به دوشت آمده و بايد با اين دستورالعملها جلو روي، زيرا بار سنگين است؛ (إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْکَ قَوْلاً ثَقِيلاً «5» إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِيلاً «6»). اگر بخواهي اين بار سنگين را به منزل برساني، بايد اراده قوي باشد؛ و اين سه چيز ميخواهد: يکي شب بيداري و يکي نماز شب و يکي هم انس با قرآن.
بعد ميفرمايد: (إِنَّ لَکَ فِي النَّهارِ سَبْحاً طَوِيلاً «7»)، يا رسول الله! در روز بايد فعال باشي. شبانه روز کار و تلاش و کوشش داشته باشي؛ و ما طلبهها تا اين تلاش و کوششها نباشد،به جايي نميرسيم. اگر اين تلاش و کوششها باشد، ممکن است مراجع يک دوره جواهر مطالعه کرده باشند، وگرنه خيلي لنگيم.
چيزي که در آيۀ شريفه با کنايه آمده، همين است که يا رسول الله! ببين ستارهها چگونه در حرکت است و حرکت سرسام آور هميشگي دارند و به اين هفده حرکتي که کرۀ زمين دارد، «سبح طويل» ميگويند. يعني اين حرکت وضعي کرۀ زمين و حرکت انتقالي و بالاخره اين زمين 16 حرکت دارد. ما بايد از اين کرۀ زميني که روي آن زندگي ميکنيم، ياد بگيريم که 16 حرکت مختلف اما با نظم و سرسام آور دارد. نه کند است و نه تند است. ما بايد در زندگي اينگونه باشيم. نظم و تلاش و کوشش و فعاليت هميشگي داشته باشيم. ما مسلّم است که بايد در فقه و اصول مجتهد باشيم، اما بايد خيلي چيزها داشته باشيم تا بتوانيم يک مروج و مبلغ و نگهباني خوبي براي اسلام باشيم. ما اگر فلسفه و عرفان و کلام نداشته باشيم، نميشود و حسابي گير ميکنيم. ما اگر انس با قرآن و تفسير قرآن نداشته باشيم، حسابي گير ميکنيم. ما اگر آشنايي با روايات اهل بيت نداشته باشيم، حسابي گير ميکنيم. ما بايد يک دوره بحار را عالي ببينيم، به طوري که اگر بپرسند، بتوانيم جواب دهيم و در روايات اهل بيت همه چيز هست. اگر انسان يک دوره بحار را مطالعه کند، همه چيز در آن هست. الحمدلله فقط يک دوره بحار هم نيست و کتابهاي که بزرگان در معارف اسلامي نوشتند،زياد است و ما کتابخانه داريم. الحمدلله در ولايت خيلي کار شده و احقاق حق داريم و اين اواخر هم الحمدالله علامه اميني کولاک کرده است و همۀ ما بايد يک دوره الغدير را عالي ببينيم. و بالاخره ما بايد آشنا شويم به احکام و اخلاق و اعتقادات اسلام؛ و اگر چنين نباشد، لنگيم. ما مسئول هستيم و نميشود که يک طلبه راجع به مسائل اسلام بماند و وقتي از او مسئله ميپرسند،نتواند جواب دهد.
دنيا، يک دنياي شبهه شده و بيش از پانصد رسانه شبانه روز عليه تشيّع کار ميکند و ما بايد آشنا به اشکالات باشيم و آشنا به جواب اشکالات باشيم و حسابي بتوانيم در مقابل دشمن و در مقابل شبهه قد علم کنيم. نبايد بر سر مردم کلاه بگذاريم بله درست جواب دهيم و البته جواب قانع کننده علمي دهيم. لذا همۀ ما بايد مجتهد باشيم، هم در احکام و هم در اخلاق و هم در اعتقادات. به اين طلبه ميگويند.
حيف است که انسان در اول شب نماز مغرب و عشا را بخواند و بعد هم پاي تلويزيون بنشيند. حال اگر فايدهاي داشت، خوب بود اما اين فيلمها ذرهاي فايده ندارد. اسمش را سرگرمي هم نميشود گذاشت بلکه مزخرف است. نميشود که طلبه به جاي خواندن الغدير، فيلم ببيند و يا به جاي خواندن بحار علامه مجلسي سريال ببيند. اينها نميشود و اشکال دارد و ديدن سريال براي بچههاست که اين را هم من قبول ندارم. بالاخره براي بچههاست و نه براي شما. سريال چه ربطي به ما دارد، با اين همه دامنهاي که در علم تشيع هست. ما علاوه بر اينکه بايد خودمان مهذب باشيم، معلم اخلاق هم باشيم. ما بايد در تاريخ اسلام حسابي کار کنيم و الحمدلله تاريخ در اسلام خوب نوشته شده و متأسفانه سنّيها بيش از ما نوشتند اما بالاخره نوشته شده و تاريخ اسلام زياد هست. اگر به راستي انسان بخواهد لذت ببرد و مشغول باشد، بهترين فيلمها و سريالها تاريخ اسلام است، و اينها چيزهايي است که بايد ما طلبهها لاأقل اگر مجتهد نيستيم، آشنايي کامل به آنها داشته باشيم. نگوييد که نميشود بلکه ميشود. مرحوم صاحب جواهر به قول حضرت امام که ميفرمودند کرامت کرده؛ مگر مرحوم صاحب جواهر، اين جواهر را به تنهايي ننوشته است. حال ميبينيم اگر کسي بخواهد يک کار جزئي کند، چه لجنهها ميگيرند و چه جمعيتها و اين طرف و آن طرف، تا اينکه بخواهد يک کتاب بنويسند؛ اما مرحوم صاحب جواهر به تنهايي يک دوره جواهر نوشته و در چهل جلد به تنهايي يک دوره فقه نوشته است و احدي به او کمک نکرده است.
حضرت امام براي نقل ميکردند که صاحب جواهر يک پسري داشت که عصاي دستش بود و مُرد. در يک خانۀ پنجاه متري زندگي ميکرد و کولر و سرداب هم در آنجا نبود. يک اطاق بود که دو در داشت و اين کولان ميشد و اين کولر صاحب جواهر بود. در هواي 54 درجه به بالا، جواهر مينوشت. وقتي پسرش مُرد، او را تشييع جنازه کردند و غسل و کفنش کردند و اما براي اينکه ديگران از اطراف بيايند و به تشييع جنازه نائل شوند، قرار شد فردا صبح او را دفن کنند. لذا مرده را به خانۀ صاحب جواهر آوردند و خانه دو اطاق داشت که يکي براي زن و بچه و ديگري کتابخانۀ خودش بود. مرده را در کتابخانه گذاشتند. صاحب جواهر نماز مغرب و عشا را خواند و وقتي موقع نوشتن جواهر شد، بالاي سر بچهاش نوشت و جواهر را نوشت. بعد هم ميفرمودند که ثواب اين نوشته را هديه براي پسرش کرد و گفته است که بالاي سر پسرم اين جواهر را نوشتم. پس ميتوان جواهر نوشت اما در اين فيلم ديدنها و تنبل بازيها و بيکاريهايمان نميشود جواهر نوشت. (إِنَّ لَکَ فِي النَّهارِ سَبْحاً طَوِيلاً «7»)؛ بايد پروانه وار به دور علم، صد در صد حرکت داشته باشيم.
خدا را قسم ميدهيم به حق صاحب جواهرها، يک لطفي به همۀ ما و يک تنبهي در اين گونه مطالب به همۀ ما عنايت بفرمايد.
و صلّي الله علي محمد و آل محمد