رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
بحث هفتۀ گذشته راجع به نماز بود. الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ...
خلاصۀ بحث هفتۀ گذشته اين بود که نماز يک معلم اخلاق عملي است. دست انسان را ميگيرد و بالاخره به مروز زمان، او را به مقام وصل ميرساند. و بالاخره ايصال الي المطلوب است. معلم اخلاق گاهي اراءة الطريق ميکند که به آن معلم اخلاق علمي ميگويند. گاهي استاد خصوصي است و اراءة الطريق نميکند بلکه ايصال الي المطلوب ميکند. خوشا به حال کسي که بتواند چنين استادي پيدا کند؛ و نماز همين است. معلم اخلاق عملي است و پا به پاي انسان، مواظب کامل از اين انسان در راه مستقيم تا به مطلوب و مقصود برسد. نتايجي را هم براي اين معلم اخلاق ذکر کردم.
بحث امروزمان اينست که نماز، مراتب دارد. همۀ آن معلم اخلاق عملي است اما مراتب دارد.
مرتبۀ اول، نماز صحيح است. الصلاة الصحيحة. اين رفع تکليف ميکند و شخص تارک الصلاة نيست و به اندازه هم تنهي عن الفحشاء و المنکر هست؛ و آن نماز عموم مردم است. صدِ هشتاد مردم نماز ميخوانند و نميتوانيم بگوييم اين نمازها باطل است. نماز تجويدي نيست اما نماز صحيح است. همين مقدار که حمد و سورهاش را متعارف بخواند، ولو مراعات تجويد نشود و عرف پسند باشد و مابقي ارکان هم چنين باشد، يک نماز به نام نماز صحيح خوانده و معلم اخلاقش هم بوده؛ اما به اندازۀ عُرضهاش. که بايد بگوييم صدِ نود مردم، نماز صحيح ميخوانند.
مرتبۀ دوم، صلاة خاشعين است. قد أفلحَ المؤمنونَ * الذينَ هُم في صلاتِهِم خاشعونَ *
که صاحب احقاق الحق ميگويد وقتي اميرالمؤمنين از خانۀ کعبه بيرون آمدند، چشمهاي مبارک هم بود اما به کسي حتي پدر نگاه نميکردند. وقتي پيغمبر اکرم او را گرفت، چشمهاي مبارک را باز کرد و سلام کرد؛ درحالي که آن زمان سلام نبود و به جاي سلام ميگفتند «انعم صَباحا» يعني صبح شما بخير. ايشان سلام کرد و بعد اين آيه را خواند.
بسم الله الرحمن الرحيم
قد أفلحَ المؤمنونَ * الذينَ هُم في صلاتِهِم خاشعونَ *
صلاة خاشع، آن نمازي است که موفق باشد. به قول اميرالمؤمنين «سلاماللهعليه» که ميفرمايند نماز بخوان آنگونه که اگر تو خدا را نميبيني، عقيده داشته باش که خدا تو را ميبيند. توجه به اينکه در محضر خدايي و نماز در محضر خداست و خدا ميبيند که چه ميکني. آنگاه مراعات مستحباب ميشود و مراعات ادب ميشود و خشوع در نماز هست. شمرده شمرده است و رکوع و سجدهاش، رکوع و سجدۀ مؤدبانه است. به اندازۀ وُسعش به مستحبات اهميت ميدهد. و به عبارت ديگر به اين جملۀ اميرالمؤمنين عمل ميشود. اينکه توجه دارد که در محضر خداست.
حضرت امام«رضواناللهتعاليعليه» در درس، بارها و بارها اين جمله را ميفرمودند که همه جا محضر خداست، چه در خلوت و چه در جلوت؛ ما در محضر خدائيم، ادب حضور بايد مراعات شود. اين جملۀ شيريني است. مثل ايشان از يک لطافت خاصي برخوردار است. نماز خاشعين همين است. به قول اميرالمؤمنين ما خدا را در نماز نميبينيم اما توجه داشته باشيم که او ما را ميبيند و در محضر مقدس خداييم و نماز ميخوانيم. معلوم است که اين نماز خيلي بهتر از قسم اول است. بايد بگوييم که خيلي از بزرگان اين را مراعات ميکنند و مثل شما عزيزان اين را مراعات ميکنيد و لاأقل پنجاه درصد مردم، نماز خاشعين را دارند. و اين نمازي است که جداً از آدمهاي مؤدب ميخواهند.
يک زماني استاد بزرگوار ما آقاي بروجردي در تکتّف يک جمله با آن تبسمهاي مليحشان ميفرمودند. ميخواستند يک خاطره را معنا کنند. ميگفتند به مکتبي رفتم و معلم به من گفت که من امروز يک چيز خاصي از اين بچه ديدم و خيلي خوشم آمد. مادرش آمد و شکايت اين بچه را کرد و بچه فهميد. بعد که مادر رفت، به بچه گفتم بيا. با يک خجالتي آمد. وقتي به رخش کشيدم، اخم کرد. گفتم برو چوب را بياور تا تو را چوب بزنم. خودش رفت و چوب را آورد و مقابل من گذاشت. گفتم دستت را بگير تا تو را چوب بزنم. يک وقت متوجه شدم که اين ميخواهد دست را بالا کند اما از خجالتش ياراي بلندکردن دست را ندارد. آقاي بروجردي ميفرمودند من آن روايت امام سجاد يادم آمد که ميفرمود: «التکتّف عمل و لیس فی الصلاة العَمَل»؛ انسان بايد در مقابل حق، اين طرف و آن طرف نگاه نکند و دستها آنگونه که مستحب است رها کند و رکوع و سجده مؤدبانه و نشست و برخواست مؤدبانه باشد و گفتنها هم شمرده شمرده و مؤدبانه باشد. به عبارت اميرالمؤمنين، خود را بيايد در محضر خدا و ولو آن خدا را نميبيند اما توجه به اين داشته باشد که در محضر خداست و خدا ناظر بر افکار و کردار اين است. اين هم مرتبۀ دوم بود و معلوم است که اين هم معلم اخلاق عملي است اما عُرضۀ اين بيشتر از قسم اول است و بهتر ميتواند ناهي عن الفحشاء و المنکر باشد و بهتر ميتواند انسان را عاقبت بخير کند.
قسم سوم، صلاة مقبول است. آن دو قسم،صحيح است و رفع تکليف ميشود اما خدا قبول نميکند و قسم سوم را قبول ميکند و اينست که علاوه بر ظاهر، دل هم در مقابل خدا خشوع باشد که به اين خضوع ميگويند. قسم دوم نماز خاشعين بود و اين قسم، نماز خاضعين است. اينکه دل با خداست. توجه به اينکه خدا، حاضر و ناظر بر دل ماست. و دل اين طرف و آن طرف رفتن، خدا به آن توجه دارد. همينطور که خدا به ما توجه دارد و بايد مؤدب نماز بخوانيم، خدا به دل ما توجه دارد و دل ما هم بايد خضوع داشته باشد. به عبارت ديگر از اول نماز تا آخر نماز هيچ چيزي در دل ما نيايد و هيچ خطوري در دل نشود، جز نماز. ولي اين کم پيدا ميشود. بعضي از بزرگان گريه ميکردند و ميگفتند ما تا به حال نتوانستيم دو رکعت نماز اينگونه بخوانيم؛ که از اول که ميگويد الله اکبر تا آخر که ميگوييم السّلام عليکم و رحمة الله و برکاته؛ در نماز باشد. لذا در روايات ميخوانيم و روايتها هم صحيحالسند است؛ اينکه گاهي همۀ نماز قبول است و گاهي نصف نماز قبول است و گاهي ثلث و رفع نماز قبول است. به هر اندازه که حضور قلب دارد، خدا هم به همان اندازه قبول ميکند. اگر همۀ نماز حضور قلب بوده، خدا هم همه را قبول ميکند و اگر در نصف حضور قلب بوده، همان نصف را قبول ميکند و همچنين تا آخر.
در روايات داريم که اين، يک دعاي مستجاب هم دارد. ميگويند يک طلبه گرفتار بود. اين روايت را خواند که هرکسي دو رکعت نماز مستحبي بخواند و يک حاجت از خدا بخواهد، خدا حاجتش را ميدهد. بلکه در بعضي از روايات هست که يَجبُ علي الله؛ يعني بستانکار از خدا ميشود. اين آقا قبل از ظهر به مسجد آمد تا هيچکس نباشد و شروع به نماز خواندن کرد. در نماز، شيطان آمد. گفت اين مسجد گلدسته ندارد و چرا بايد مسجد ما گلدسته نداشته باشد و ما ميتوانيم گلدسته درست کنيم. و فکر اين را مي کرد که بنا و عمله چه کسي باشد و مصالح از کجا تهيه شود و همينطور به هم بافت تا رسيد به السلام عليکم و رحمة الله و برکاته. دستش را بالا کرد و گفت خدايا حاجتم را بده و ناگهان متوجه شد و گفت روايتي که تو خواندي گفته بود اگر کسي دو رکعت بخواند نه اينکه گلدسته بخواند و تو گلدسته ميساختي و نماز نميخواندي. معمولاً همۀ ما گلدسته ميسازيم. به قول استاد بزرگوار ما آقاي بروجردي که گاهي به ما احترام ميکردند و ميفرمودند که مباحثه و فکر درسمان در نماز است. بعضي اوقات هم که يک افکار شيطاني و افکار خرافي است و اگر هيچکدام از اينها نباشد، دنيا است. از اول که ميگويد الله اکبر به فکر دنياست تا وقتي که بگويد السلام عليکم و رحمة الله و برکاته. ممکن است خشوع هم باشد. الحمدالله خيليها، مخصوصاً ما طلبهها اين خشوع در نماز را داريم؛ اما خضوع در نماز نيست. اين را هم بگويم که نميشود آن را بياوريد. گرچه با مبارزهها و با تصميمها و توجهها ميشود کاري کرد اما اينکه اين ملکه شود، نميشود و اين را خدا بايد بدهد. با اجتناب از گناه و با توجه به مستحبات و مخصوصاً نماز شب. بايد اين را از خدا بگيريد. خيلي از چيزها مانند خلوص را خدا بايد بدهد و حضور قلب را خدا بايد بدهد و مقام عبوديت را خدا بدهد و اگر با خدا رفيق شديم، خدا هم با ما رفيق است و اگر يک قدم رفتيم، خدا ده قدم ميآيد. بالاخره مرتبۀ سوم اين نماز خاضعين است که خيلي کم است.
نماز خيلي خوب است و يک معلم اخلاق است و به راستي انسان را از مضلاّت نجات ميدهد و به راستي جرقههاي انحراف را هنوز به دل نرسيده، خاموش ميکند. به راستي، اَلا اِنَّ اَوْلِيَاءَ اللهِ لا خَوْفٌ عليهِمْ ولا هم َيحزَنون، مصداق پيدا ميکند. از گذشتهها غم و غصه ندارد و از آينده ترس و دلهره و اضطراب خاطر ندارد. يک دل مطمئن دارد که علي بذکرالله تطمئن القلوب؛ بعضي از بزرگان ذکرالله در اينجا را همين نماز خاضعين معنا کردند. خيلي لذت دارد. از خدا بخواهيد. مخصوصاً در منبرها و عزاداريهايتان و خدا را قسم دهيد به اهل بيت و مخصوصاً حضرت زينب و آن تقيّدش به نماز؛ که ميگويند نماز شب ايشان در مسافرت ترک نشد. حتي در شام عاشورا و حتي پشت دروازۀ کوفه و در خرابۀ شام. در وقتي که حال پيدا کرديد، اينگونه دعاها را جداً از خدا بخواهيد. با يک حال خجالتزده بگوييد خدايا تو ميداني که من نماز ميخوانم، اما دلم نماز نميخواند. قدري بالاتر بگوييد، خدايا دل من تارک الصلاة است. خدايا! دل من خضوع ندارد. خدايا نميتوانم آن را بياورم و تو بياور. تا خدا دست ما را به واسطۀ نماز بگيرد و نماز خاضعين نصيب ما شود.
مرتبۀ چهارم، الرَّكْعَتانِ فى جَوْفِ اللَّيْلِ اَحَبُّ اِلَى اللَّهِ مِنَ الدُّنْيا وَ ما فيها؛ نماز مکالمهاي و نماز معاشقهاي است. يعني در وقتي که ميگويد الله اکبر، خدا را مييابد. نظير آدم تشنه که تشنگي را مييابد. از اميرالمؤمنين «سلاماللهعليه» پرسيدند که آقا شما که نماز ميخواني، خدا را ميبيني. فرمودند من اگر خدا را نبينم، اصلاً نماز نميخوانم. که در نهجالبلاغه گاهي ميفرمايد: أم يتعين ما تري ما رأيت الله الاّ رأيت قبله و بَعده و معه؛ که امام حسين هم در دعاي عرفه ميفرمايند: أم يتعين ما تري؛ اين يک معناست و يکي هم در خصوص نماز که از اميرالمؤمنين سؤال ميکنند و اميرالمومنين ميفرمايند من اگر خدا را نبينم، نماز نميخوانم. لَمْ أَعْبُدُ رباً لَمْ أَرَهُ؛ من اصلاً خدايي را که نبينم، عبادت نميکنم. اين ديدن با چشم دل است و با آن دلي که چشم دارد و عرش خداست. لذا در وقتي که حمد و سوره يعني کلامالله را ميخواند؛ مييابد که خدا با زبان اين، با اين حرف مي زند يعني مييابد کلام الله را. در وقتي که ميگويد سُبحان ربيّ العظيم و بحمده و سُبحان ربيّ الاعلي و بحمده؛ توجه حق را مييابد و اين يک مکالمه ميشود. از اول نماز تا آخر نماز يک مکالمه است.
خدا رحمتش کند، يک بزرگي به من ميگفت که وقتي ميگويم السّلام عليک أيها النَبي؛ تا پيغمبر جوابم را ندهد به السلام علينا و علي عباده الصالحين نميروم. در السلام علينا و علي عباده الصالحين، تا آقا امام زمان جواب من را ندهد و نگويد عليکم السلام و رحمة السلام، من به السلام عليکم نميروم. و در السلام عليکم، عالم وجود جواب من را ميدهد. خيال نکنيد که اينها حرف است بلکه اينها اسرار است. اينها ادعا نيست و قرآن همۀ اينها را به ما ياد داده است. اين عالم وجود، جان دارد و به اندازۀ سعي وجودي، تسبيح دارد. وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ؛ اين وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ، ميخواهد بگويد که چرا نميفهمي. بايد بفهمي. يعني وقتي ميگويي که السلام عليکم و رحمة الله و برکاته؛ بشنوي که اطراف تو و در و ديوار و فرش و عالم وجود به تو گفتند و عليکم السلام و رحمة الله؛ بارک الله با نمازت و آفرين بر اين نمازت. اين چقدر عالي و لذتبخش است. اين همان است که امام صادق «سلاماللهعليه» ميفرمايند: الرَّكْعَتانِ فى جَوْفِ اللَّيْلِ اَحَبُّ اِلَى اللَّهِ مِنَ الدُّنْيا وَ ما فيها.
خدا را به حق امام صادق «سلاماللهعليه» قسم ميدهم که يک نظر لطفي به ما شاگردان بکند تا بتوانيم از اينگونه نمازها ولو گاهي، انجام دهيم. ان شاء الله.
و صلّي الله علي محمد و آل محمد