رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.
بحث دربارۀ اين آيۀ شريفه بود؛ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ * الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ...
راجع به هُديٍ للمُتّقين و راجع به ايمان به غيب، في الجمله صحبت کردم. صحبت امروز راجع به يُقيمُونَ الصّلاة است که اگر دو سه جلسه روي اين يُقيمون الصلاة صحبت کنيم، جا دارد.
اولاً بايد توجه به اين مطلب داشته باشيم که از نظر قرآن، نماز يک معلم اخلاق است. آن هم نه اخلاق علمي بلکه اخلاق عملي. يعني پا به پاي انسان، اين انسان را به مقام وصول ميرساند و مواظبت کامل از انسان دارد که به اين ايصال الي المطلوب ميگوييم. معلم اخلاق گاهي اراءة الطريق ميکند که به اين معلم اخلاقي علمي ميگوييم. گاهي ايصال الي المطلوب ميکند که به اين معلم اخلاقي عملي ميگوييم. نماز اينگونه است. يک معلم اخلاق است،اما معلم اخلاق عملي است. پا به پاي انسان، اين انسان را در صراط مستقيم نگاه ميدارد و مواظب انسان است که حال انحراف براي او پيدا نشود. مواظب است که رفيق بد و شيطان برون و شيطان درون و شيطان انسي و جني، او را منحرف نکند. و به عبارت ديگر، همينطور که هدايت را عنايت خاصّخدا گرفتيم، اين نماز هم اينگونه ميشود. يعني از عنايات خاص خدا ميشود. هدايت تشريعي و تکويني نه بلکه هدايت عنائيه ميشود. و نماز از همين باب هدايت عنائيه است. و اگر براي نماز هيچ چيز نداشتيم جز همين که نماز انسان را عاقبت بخير ميکند. هرچه اهميت به نماز بيشتر بدهيم، مواظب از ما بيشتر ميشود. اگر کسي بتواند نماز حسابي و نماز مقبول و مبرور و اول وقت و با جماعت بخواند و مواظب کامل از نماز داشته باشد، آن نماز هم مواظب کامل از اين شخص ميکند. لذا عاقبت بخير ميشود.
عاقبت بخيري سه معنا دارد. من بارها به شما سفارش کردم که يکي از اذکار و دعاهاي شما اين باشد که: اللّهم اجعل عاقبة أمورنا خيراً.
يک معنايش اينست که خدايا ذلت بعد عزت نباشد که اين خيلي مشکل است. يکي هم اينکه خدايا! انحراف بعد از بودن در صراط مستقيم نباشد. بعضي اوقات من ديدم که آقا از نظر علمي بالاست، اما تقيّد به نمازش کم بوده است و ناگهان يک مضّلات عجيبي براي اين عالم پيدا شده است. هم ضالّ شده و هم مضلّ شده است. براي من اين تجربه اثبات شده است. يکي هم عاقبت بخيري به معناي اينکه دم مرگ راحت بميرد و سرفراز خدمت اميرالمؤمنين علي «سلاماللهعليه» باشد و با احترام ملک الموت باشد و اول نتيجۀ نماز همين است. ذلت بعد از عزت ندارد و انحراف بعد از هدايت ندارد و سرفراري دم مرگ را دارد. و کم پيدا ميشود کساني که شانس پيدا کردند و معلم اخلاقي خصوصي پيدا کردند و آن کساني که پيدا کردند، به اين معلم خيلي اهميت ميدهند. آنها به اندازۀ نماز هم نميتوانند ايصال الي المطلوب کنند و آن معلم خصوصي يعني ايصال الي المطلوب و اما نماز از آن معلم خصوصي هم خيلي بالاتر است. تقيّد به نماز شب، خيلي کار ميکند. تقيّد به نماز اول وقت، در مسجد و با جماعت. لذا هرکدام از شما که امام جماعت هستيد، بايد خيلي شکر کنيد که الحمدالله ولو مجبور هم باشيد اما بالاخره نماز سه وقت را در اول وقت و با جماعت ميخوانيد. اين نتيجۀ اول اين معلم اخلاق است.
نتيجۀ دوم اين معلم اخلاق عملي يعني نماز اينست که يک زندگي با نشاط و امنيت دل به انسان ميدهد. يک آيهاي در قرآن است که خيلي کوچک است اما خيلي تأکيد دارد: «الا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»؛ و اين ذکرالله مصاديقي از نظر روايات اهل بيت دارد و اگر روايت هم نداشتيم باز ميگفتيم و يکي از مصاديقش نماز است.
نماز، امنيت دل ميدهد. به راستي اين معلم اخلاق ميتواند انسان را به اينجا برساند که: أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ.
از گذشتهها غم و غصه ندارد و از آينده دلهره و اضطراب خاطر و نگراني ندارد؛ و اين نعمت، بالاترين نعمتهاي الهي است.
امنيت دو قسم است. يکي امنيت ظاهر که در روايات آمده، (نعمتان مجهولتان: الصحة، والأمان)؛ به راستي امنيت ظاهر خيلي مهم است. اما مهمتر از اين امنيت ظاهر، امنيت دل است؛ «الا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ».
مصداق کامل اين «الا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»، نماز است. نماز، يک زندگي منهاي غم و غصه و منهاي دلهره و اضطراب خاطر و نگراني و منهاي سرگرداني و چه کنم چه کنم و بالاخره يک دل مطمئن ميآورد. اين نتيجۀ دوم از اين معلم اخلاق است. يکي از کارهاي معلم اخلاق عملي همين است. در وقتي هم در حالات آن معلمهاي خصوصي و شاگردها برويم، ميبينيم که روي اين امنيت دل خيلي پافشاري دارند و ميتوانند و توانستند که به شاگردشان امنيت و اطمينان دل دهند و دل را مهيا کنند براي فقط خدا؛ و از تمام غم و غصهها و نگرانيها و اضطراب خاطرها و تخيلها و وسوسهها بيرون کنند. اين هم نتيجۀ دوم نماز،يعني اين معلم اخلاق است.
نتيجۀ سوم اين معلم اخلاق، اينست که به انسان سعه صدر ميدهد که در جزر و مد روزگار، خودش را نميبازد. نمازهاي زينب مظلومه او را به اينجا ميرسند که در مقابل ابن زياد ميگويد: «ثکلتک امّک يابن مرجانة ما رأیت الا جمیلاً »؛ و ميدانيم علت مُبقيه براي تشيّع،شهادت امام حسين و اسارت زينب بود؛ و اين سعه صدر ميخواهد.
زينب مظلوم در آنجايي که بايد نماز بخواند، شام عاشوراست و نماز شبش را ميخواند و يا در پشت دروازۀ کوفه است و نماز شبش را ميخواند. در مسافرت کربلا و خرابۀ شام است اما نماز شب حضرت زينب ترک نميشود. آن نماز به حضرت زينب سعۀ صدر ميدهد به طوري که ميفرمايد: «ثکلتک امّک يابن مرجانة ما رأیت الا جمیلاً ».
ادعا هم نميکند و اين زينب است و معصوم است و معصوم به مرتبهاي که اصلاً و ابدا گناه نکرده است و دروغ نگفته است و اقرار نگفته است و ميتواند ادعا کند که «ما رأيت الاّ جميلا». حسين هست و پنج برادر ديگر اما «ما رأيت الاّ جميلا». جلسۀ ابن زياد است و آن همه مصيبت اما «ما رأيت الاّ جميلا»؛ آنگاه ميشود خطبۀ زينب و يک دفعه دستگاه بني اميه را در مجلس يزيد، زير و رو کردن. اين سعه صدر و دريادل و اينکه بتواند از فرصتها استفاده کند.
قرآن در اين باره خيلي عالي ميفرمايد: بسم الله الرحمن الرحيم** إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً** إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً ** وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً ** إِلا الْمُصَلِّينَ ** الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلاتِهِمْ دَائِمُونَ.
خيلي عالي به ما ميفهماند که نماز معلم اخلاقي است که زينب را درست ميکند. معلم اخلاقي است که از هيچ کس جز خدا نميترسد. هيچ چيز نميتواند او را گول بزند. جزع و فزع، مثل تخمۀ روي تابه نيست. تمام دنيا هم مال او باشد اما ذرهاي دلبستگي نيست. إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً ** وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً. قرآن ميفرمايد انسان همين است و طبع انسان، إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً. سبُکسر است و به قول عوام به يک کشمش گرمياش ميشود و با يک قوره سردياش ميشود. وقتي يک ناراحتي جلو بيايد، جزع و فزع او بالا ميرود، حتي با خدا و حتي با زن مظلومهاش در خانه و اگر هم يک آبي زير پوستش بيايد، چه تکبرها و چه غرورها و چه منيّتها. اينها بايد نباشد و الاّ انسان را بيچاره ميکند. قرآن ميفرمايد اگر ميخواهي اينها نباشد، سعه صدر داشته باش و اگر ميخواهي باشد، إِلا الْمُصَلِّينَ ** الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلاتِهِمْ دَائِمُونَ. تقيّد به نماز و تقيّد به نماز شب و تقيّد به نماز اول وقت و اينکه به راستي در وقت نماز، هيچ کاري نداشته باشد جز نماز. به راستي برسد به اينجا که همه چيز فداي نماز شود.
حضرت امام «رضواناللهتعاليعليه» در فرانسه در پيش دوست و دشمن که همه براي مصاحبه با ايشان آمده بودند و دنيا جمع شده بود دنيا حرف ايشان را ميگرفت و بالاخره حضرت امام با دنيا حرف ميزند و تا ظهر شد گفت السّلام عليکم و رحمة الله. هرچه خوديها اصرار کردند و گفتند نيم ساعت ديگر ادامه دهيد، فرمودند موقع نماز است. اين تقيّد به ظواهر شرع، همين است که گفت والله تا حال نترسيدم و آن موقع که آنها من را ميبردند، آنها ميترسيدند و ميلرزيدند و من به آنها آرامش و دلگرمي ميدادم. و من زياد ديدم افراد متقيّد به نماز و افراد متقيّد به نوافل و مخصوصاًنماز شب که اينها مانند کوه هستند. «المؤمن کالجبل الراسخ لاتحرکه العواصف»؛ مانند کوه است، نه دنيا ميتواند او را گول بزند و نه شيطان درون و برون ميتواند او را عصباني کند و هيچ چيز نميتواند او را ببرد جز همين نماز. او را ميبرد و نگاه ميدارد.
چهارم اينکه اين معلم اخلاق نميگذارد ما گناه کنيم. ما را مصون ميکند؛ إنَّ الصَّلاة تنهى عن الفحشاء والمنكر و لذکرالله أکبر.
اين و لذکرالله اکبر را معمولاً مفسرين معنا کردند که يعني ياد خدا؛ و من خيال ميکنم که اين و لذکر الله أکبر من الصلاة نيست بلکه و لذکرالله أکبر من أن يوصف است و عطف بيان براي إنَّ الصَّلاة تنهى عن الفحشاء والمنكر است. يعني نماز بالاترين ذکرالله است و بزرگتر از اينست که توصيف شود و کارش اينست که انسان را به سرحد عصمت ميرساند. معناي عصمتي که ميگويم اين نيست که عصمت انبيا يا عصمت چهارده معصوم که آن به معناي اينست که خطا ندارد و نسيان و توهم و تخيل ندارد و الاّ خيليها گناه ندارند. حضرت زينب و حضرت علي اکبر هم مسلم معصوم بودند و يا خيلي از بزرگان و يا مراجع تقليد بايد معصوم باشند و الاّ نميشود از آنها تقليد کرد و امام جماعت هم بايد عادل باشد يعني معصوم باشد. بالاخره عصمت مراتب دارد و ده ـ چهارده مرتبه دارد و بالاخره نماز انسان را به آنجا ميرساند که ملکۀ عدالت به طور ناخودآگاه گناه نميکند. چشم و گوش و زبان و دل، گناه ندارد. چشم او و گوش او و زبان او به طور ناخودآگاه کنترل ميشود. و ديديم که خيليها به طور ناخودآگاه گناه ندارند؛ نه گناه صغيره و نه گناه کبيره. و شايد فحشاء و منکر هم همين گناه صغيره و کبيره و يا گناه علني و گناه مخفي ندارد. بالاخره اين معلم اخلاق به انسان مصونيت ميدهد از اينکه گناه کند. و باز اگر هيچ چيز براي تقيّد به نماز نداشتيم جز همين نتيجۀ چهارم؛ آنگاه بس بود به اينکه بگوييم نماز خيلي اهميت دارد. لذا همين جا از امام صادق «سلاماللهعليه» سوال ميکنند که يابن رسول الله! ما أفضل الأعمال؟ ميفرمايند چيزي بالاتر از نماز نميدانم. بعد المعرفة؛ قال الله تبارک و تعالى: الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ؛ أفضل الأعمال الصلاة.
شما در مباحثۀ امروز بگوييد أفضل معلمهاي خصوصي يعني معلمهاي عملي، نماز است. انسان ميتواند به گونهاي باشد که اين معلم اخلاق عملي هميشه با او باشد؛ خصوصاً در دل شب.
خدايا! تو خيلي نماز را دوست داري. خدايا! توفيق تقيّد به نماز اول وقت و توفيق تقيّد به نماز شب و توفيق تقيّد به نماز با ادب و با حضور، توفيق تقيّد به نماز با حضور قلب و خشوع؛ به همۀ ما عنايت بفرما.
و صلّي الله علي محمد و آل محمد