درس اخلاق - آیات اخلاقی آیت الله مظاهری

90/03/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي‏.
 
 به تناسب فردا که مولود پربرکت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است یک مقداری دربارۀ امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) صحبت بکنیم. بنابر آنچه گفته شده و سنّیها هم گفتند، بیش از سیصد آیه دربارۀ امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نازل شده. حال یا مختص و یا به عنوان شأن نزول. و این در صحاح ستّۀ سنیها هم آمده است. و مشهورتر و روشنتر از همۀ این سیصد آیه این آیۀ ولایت است. یک جمله یادم آمد و این را برای حقّی که به حوزه دارد عرض کنم که ما پیش مرحوم آقای ادیب (رحمة الله علیه) متوّل میخواندیم و ایشان هم چنین روزی که فردایش عید بود و آمدند که درس بگویند یک جمله گفتند، همین جملهای که الان عرض کردم را گفتند که آیات فراوانی از نظر سنّی و شیعه دربارۀ امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) هست اما روشنتر و بهتر از همۀ این سیصد آیه این آیۀ ولایت است. و حتی سنّیها نقل میکنند که عمر بارها میگفت دلم میخواست همۀ دنیا مال من باشد و من به جای آن انگشتر امیرالمؤمنین که در راه خدا داد، دنیا را بدهم و مثل این آیۀ ولایت دربارۀ من نازل شود. و بالاخره آیۀ ولایت انصافاً آیۀ بالایی است و هم شیعه و هم سنّی دربارۀ این خیلی حرف زده است. یک کسی را هم پیدا کنیم که بگوید آیۀ ولایت مربوط به امیرالمؤمنین نیست، آنهم خیلی لجبازی و بیسوادی و بالاخره پاگذاشتن روی حق است و الاّ مرحوم امینی در الغدیر از شصت و چهار سنّی نقل میکند که آیۀ ولایت دربارۀ امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است و حتی از فخررازی نقل شده و نه اینکه نقل شده بلکه الان در همین تفسیر فخررازی هست که آن یک حرفی میزند که شیعهها هم الاّ خواصشان نگفتند. میگوید: انّما ولیّکم الله والرسولُ والذین یؤمنون بالله و یقیمون الصلاة، میگوید این وحدت نسق دارد و این وحدت به ما میگوید آنچه خدا، آن طرز ولایت خدا و آن طرز ولایت پیغمبر، همان طرز برای امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) هم هست. هم ولایت تشریعی و هم ولایت تکوینی. و این از عجائب هم هست. چون که فخرالمحققین معمولاً تشکیک میکند در این آیاتی که مربوط به امیرالمؤمنین است و یک لجاجت عجیبی با شیعه دارد، لذا ما شیعهها به او میگوییم فخرالمشککین و این فخرالمشککین بعضی اوقات از دستش در میرود من جمله اینجا میگوید همان ولایتی که برای خداست برای پیغمبر است و همان ولایتی که برای پیغمبر است برای امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) هم هست. یعنی قرآن میگوید که امیرالمؤمنین هم ولایت تکوینی مطلق و هم ولایت تشریعی مطلق دارد. انصافاً حرف خوبی است و از دستش در رفته و یک واقعیت را این فخرالمشککین در تفسیر در همین ذیل این آیه و در همین تفسیر موجود گفتند و به راستی آیه بالاست. اینهم که بعضیها و البته بیسوادها و البته یک روایات ضعیف السند اسرائیلی هم روی آن است که بعضیها گفتند آن انگشتری که امیرالمؤمنین (ع) داده خیلی قیمت داشت و سراج شامات و بعضی از همین روایتها میگوید اصلاً انگشتر نبوده و یک حوله بوده که از یمن آوردند به عنوان هدیه برای پیغمبر اکرم (ص) و پیغمبر اکرم به امیرالمؤمنین (ع) هدیه داد و امیرالمؤمنین به دوش گرفتند و به مسجد آمدند و در حال رکوع به آن فقیر دادند. این بند و بارها و این جزئیات و بعد هم این خرافات را کنار بگذاریم و آنچه یک امر مسلّمی است اینست که انگشتر امیرالمؤمنین معلوم است که مثل پیراهن امیرالمؤمنین ارزش نداشته و یک انگشتر معمولی و یک انگشتری که همۀ مسلمانها انگشتر عقیق دست میکردند و همۀ مسلمانها داشتند، الاّ اینکه خلوص امیرالمؤمنین به آن خورده و به اندازهای ارزش پیدا کرده که آیۀ ولایت دربارهاش آمده است. آنچه مهم است و یک اخلاق و یک سرمشق برای ماست، اینست که اگر به راستی به چیزی خلوص بخورد، قیمتش از دنیا و آنچه در دنیاست، ارزشش بیشتر است. خیلی وقتها یعنی این مدتی که ما در خدمت استاد بزرگوارمان علامۀ طباطبائی (رضوان الله تعالی علیه) بودیم در شبهای پنجشنبه و جمعه، ایشان خیلی اوقات این نصیحت را به ما میکردند و میفرمودند که این علم کیمیا که یک چیزی به مس میزنند و طلا میشود، ایشان میفرمودند من نمیدانم چنین چیزی هست یا نیست. ردش نمیکردند اما اثباتش هم نمیکردند. میگفتند اما میدانم یک کیمیایی هست بالاتر از آنکه اهل جفر میگویند و آن اینست که اگر خلوص به چیزی بخورد ولو آن چیز خیلی کم ارزش باشد، از دنیا و آنچه در دنیاست ارزشش بیشتر میشود و آنوقت به همین انگشتر مثال میزدند و میگفتند آن انگشتر یک درهم هم قیمتش نبوده اما خلوص علی به آن خورد. آن عواطف و آن احساسات امیرالمؤمنین (ع) نسبت به آن فقیر که اینها هم خیلی اهمیت ندارد و آن خلوص به اندازهای شد که آیه حق پیدا کرد که آیۀ ولایت دربارۀ امیرالمؤمنین (ع) نازل شود. بعد ایشان میفرمودند برعکسش اگر خلوص نباشد و به چیزی نخورد، آن چیز ولو از دنیا و آنچه در دنیاست، ارزشش بالاتر باشد، به پر کاهی هم ارزش ندارد. بعد مثال میزدند و میفرمودند یک کسی را میآورند صف محشر، این روایت را مرحوم شهید در مُنیة نقل میکنند. یک کسی را میآورند در صف محشر و میگویند چه کار بودی؟ میگوید یک عمر قال الباقر و قال الصادق. خدمت به دین و تبلیغ و خدمت به تشیّع. میگویند به عملت نگاه کن وقتی نگاه میکند، میبیند که پوچ است و اصلاً و ابداً ارزش ندارد. میگویند بله، طلبگی کردی اما نه برای خدا بلکه برای جا و مقام و دنیا و خطاب میشود که این نه عمل ندارد بلکه گناه دارد. برای اینکه گناه ریا در سرحد کفر است.
 لاَتُبْطِلُواْصَدَقَاتِكُمبِالْمَنِّوَالأَذَىكَالَّذِييُنفِقُمَالَهُرِئَاءالنَّاسِوَلاَيُؤْمِنُبِاللَّهِوَالْيَوْمِالآخِرِ(سوره مبارکه بقرة، آیه 264).
 گناه ریا در سرحد کفر است. نه ثواب ندارد بلکه عمل هم باطل است و نه باطل است بلکه یک زرق و برقی است و باطن ندارد. لذا میشود جهنم. دومی را میآورند و میپرسند چه کاره بودی؟ میگوید رفتم جبهه و شهید شدم. میگویند فی سبیل الله نبوده و ریاکاری بوده. سومی را میآورند که چه کار بودی؟ میگوید یک عمر خدمت به خلق خدا. خطاب میشود که تظاهر بوده و فی سبیل الله نبوده و خدمت به خلق خدا برای این بوده که به تو بگویند بارک الله، و این هم جهنمی میشود. علامۀ طباطبائی میفرمودند که انسان نفس خودش را بدهد و جان خودش را بدهد، این خیلی ارزش دارد و از دنیا و آنچه در دنیاست ارزشش بیشتر است. انسان یک دنیا و یک عمر خدمت به خلق خدا بکند، یکی از آن خدمتها بعضی اوقات ثواب یک حج و یک عمره مقبول و مبرور دارد تا میرسد به بیست حج و بیست عمره مقبول و مبرور. نه بالاتر از این دو، مدادٌ علماء أفضل من دماء الشهداء، ما طلبهها اگر بتوانیم یک نفر را بسازیم، من أحیاها فکانّما احیالناس جمیعا. مثل اینکه دنیا را زنده کرده باشیم. اما اگر رنگ نداشته باشد، به پر کاهی هم ارزش ندارد. لذا این فرمایش علامۀ طباطبایی که استشهاد میکردند به این آیۀ شریفه و من از همۀ شما تقاضا دارم این فرمایش ایشان همیشه در نظر شما باشد که روی خلوص کار بکنید. البته خیلی مشکل است اما باید کار کرد. این خلوص چهارده مرتبه دارد و چهارده منزل دارد. لاأقل منزل اولش را باید طی کنیم. رنگ بدهیم تا بشود، صبغة الله و من أحسن من الله صبغه. رنگ خدا چه رنگ خوبی است. روی این کار کنیم. مشکل است اما لازم است. خیلی دقیق هم هست. لذا در روایات ما آمده که مورچه شب تار، روی یک سنگ سیاه راه برود، شما مورچه را میبینید؟ نه. آیا صدای پای مورچه را میشنوید؟ نه. پس ریا را بدان که اینقدر مخفی است. و انسان بتواند تحویل بدهد گفتار و کردار و اعمال و کم کم دل را بتواند رنگ خدا بدهد، خیلی ارزش دارد اما خیلی هم مشکل است. روی این کار کنید. در این ایام البیض که فوق العاده اهمیت دارد، مخصوصاً شبهایش و قبل از اذان صبح کار بکنید. همیشه نروید در دنیا. اهل دل اصلاً راجع به غیر خدا هیچ دعا و راز و نیاز و اینها را ندارند. من جمله روی این خلوص کار بکنید. از خدا بخواهید یک دلی به شما بدهد که آن دل شما را به آنجا برساند که گفتارتان و اعمالتان، تا کم کم برسد به افکارتان و هیچ چیز در نظر نباشد جز خدا. و مصداق این صبغة الله و من أحسن من الله صبغه باشیم. تا اینجا این شد که این آیۀ ولایت خیلی آیۀ خوبی است اما یک ذیل دارد و این به ما مربوط است. و من یتوّل الله و رسوله والذّین آمنوا فان حزب الله هم الغالبون. یعنی شیعه، یعنی آنکه این ولایت را بپذیرد. آنکه این ولایت را قبول داشته باشد. به قول فخررازی هم ولایت تکوینی را و هم ولایت تشریعی را. آنکه مثل یک شیعه امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را بپذیرد. اول خدا و بعد پیغمبر و بعد هم علی را در همه چیز بپذیرد. و بالاخره هم ولایت تکوین و هم ولایت تشریعی و همین حرفهایی که ما شیعهها میزنیم و الحمدلله باید شکر بکنیم از علما و از اجداد که این چیزها را به ما گفتند و یاد دادند و حالا میخواهند این چیزها را از ما بگیرند. دارند علیه ولایت تکوینی صحبت میکنند و علیه ولایت تشریعی که پانصد رسانه به بالا علیه ما، علیه شیعه صحبت میکند. این آبا و اجداد ما و علمای بزرگ این ولایت را به ما دادند. لذا قرآن میگوید که این حزب الله است و آنوقت یک نکته دارد که حزب الله هم الغالبون، ظاهراً معنایش اینست که بالاخره به دست ما و به رهبری امام زمان پرچم اسلام روی کرۀ زمین افراشته خواهد شد. علی انَّ حزب الله هم الغالبون، الا اِنّ حزب الله هم المفلحون. قطع نظر از این حرف من، روایات هم زیاد داریم که این حزب الله هم الغالبون و هم المفلحون، همین شیعه است که به دست این شیعه و به رهبری امام زمان (عج) پرچم اسلام روی کرۀ زمین افراشته میشود. لذا بعد این آیۀ ولایت، میفرماید هرکه این ولایتی که از امیرالمؤمنین است قبول کند و این ولایتی که از خداست و به پیغمبر و پیغمبر به امیرالمؤمنین داده است، و من یتوّل الله و رسوله والذّین آمنوا، که این والذّین آمنوا همان حرف قبلی است انّما ولیّکم الله والرسولُ والذین آمنوا، هرکه این ولایت را قبول بکند، حزب الله است و این حزب الله هم الغالبون است، فان حزب الله هم الغالبون. اشاره به آن آیه که الا انَّ حزب الله هم الغالبون، الا انّ حزب الله هم المفلحون، اگر روایت هم نداشتیم، خود این قرآن میگفت بالاخره به دست این شیعه و به رهبری امام زمان، پرچم اسلام روی کرۀ زمین افراشته میشود و حکومت اسلامی سرتاسر جهان را میگیرد. یک نکتۀ دقیق دیگری هم در این آیه هست و قبل از این آیه که: و من یرتدُّ عن دینه. این آیه هم انصافاً برای شیعه خیلی عالیست. و من یرتدُّ عن دینه يَاأَيُّهَاالَّذِينَآمَنُواْمَنيَرْتَدَّمِنكُمْعَندِينِهِفَسَوْفَ...، که مراد همین شیعه است. میآید یک افرادی، که پیغمبر اکرم همان وقت دست زدند روی شانۀ سلمان و گفتند شما. يَاأَيُّهَاالَّذِينَآمَنُواْمَنيَرْتَدَّمِنكُمْعَندِينِهِفَسَوْفَيَأْتِياللّهُبِقَوْمٍيُحِبُّهُمْوَيُحِبُّونَهُأَذِلَّةٍعَلَىالْمُؤْمِنِينَأَعِزَّةٍعَلَىالْكَافِرِينَيُجَاهِدُونَفِيسَبِيلِاللّهِوَلاَيَخَافُونَلَوْمَةَلآئِمٍذَلِكَفَضْلُاللّهِيُؤْتِيهِمَنيَشَاءُوَاللّهُوَاسِعٌعَلِيمٌ. این آیه هم خیلی واضح، مربوط به سقیفۀ بنیساعده است. و اینکه اگر سقیفۀ بنی ساعده را جلو آوردید، اما بدانید که این ولایت امیرالمؤمنین(ع) از بین رفتنی نیست. بالاخره یک دسته پیدا میشود و این ولایت را قبول دارد و آن شیعه است، البته شیعۀ متّقی و شیعۀ متقی کیست؟ آنکه با هم صد در صد سازگاری دارند و صد در صد در مقابل کافر سختگیر هستند و از شیعه گریشان ملامت ملامت کننده در آنها تأثیر ندارد و بالاخره شیعۀ متّقی. اینها اگر سقیفۀ بنی ساعده هم تشکیل شود، بدانند اینکه بالاخره این ولایت صاحب پیدا میکند و این سوف یأتیهم را هم اگر روایت نداشتیم به همین شیعۀ ایرانی مثال میزدیم. روایت هم داریم که مراد از این آیه یعنی شیعۀ ایرانی. پیغمبر اکرم (ص) دست زدند روی شانۀ سلمان و گفتند شما. که این هم یک افتخار برای ما ایرانیهاست که بالاخره به دست ما و به رهبری امام زمان(ع) پرچم اسلام روی کرۀ زمین افراشته میشود. سقیفۀ بنی ساعده جلو آمد، مرحوم کاشف الغطاء میگوید صد و چهار نفر که حالا کمتر یا بیشتر اما بالاخره یک حزبی که پیغمبر اکرم (ص) بارها میفرمودند: یا علی أنت و شیعتک هم الفائزون، أنت و شیعتک هم الغالبون. این را هم سنّیها نقل میکنند و شیعه که پیغمبر اکرم بارها در میان مردم این را میفرمود. مخصوصاً وقتی آیۀ، الا انَّ حزب الله هم المفلحون، الا انّ حزب الله هم الغالبون، نازل شد، سنّی و شیعه نقل میکند که پیغمبر اکرم فرمودند یا علی و شیعیان تو. این اسم شیعه گری در زمان پیغمبر اکرم بوده است اما چه وقت این حزب الله تشکّل پیدا کرد؟ بعد از پیغمبر اکرم (ص) وقتی سقیفۀ بنی ساعده پیدا شد و همۀ کاسه و کوزهها را به هم ریخت، یک حزب الله پیدا شد. مرحوم کاشف الغطاء میگوید صد و چهارده تا بودند. زنهایشان مثل زهرا، فضّۀ خادمه و اسامه بنت عمیر، مردهایشان مثل مالک بن نویره، مثل سلمان و مثل ابی ذر، صد و چهارده نفر اینطوری. و از همان وقت تا الان هم همیشه دشمن تصمیم گرفته بوده که این را نابود کند و حتی قمعش بکند. هم در زمان خود امیرالمؤمنین و هم بعد بنی امیه و بنی عباس، همۀ اینها را میدانستند، اما در مقابل خدا همیشه تصمیم میگرفتند که این شیعه قمع بشود. براندازی به طور کامل. اما معلوم است که خدا نمیخواهد و خدا نخواسته و این آیۀ من یرتدَّ ان دینه فسوف یأتی الله با آن آیۀ ولایت و با آن آیۀ بعدی، و من یتوّل الله و رسوله والذّین آمنوا فان حزب الله هم الغالبون، این سه آیه، برفرض هم که روایت نداشتیم به ما هم سقیفۀ بنی ساعده را میگوید و هم تشکّل شیعه را میگوید و هم بالاخره به دست این شیعه و به رهبری ولایت و به رهبری امام زمان (عج) پرچم اسلام روی کرۀ زمین افراشته میشود. فلاح و غلبه صد در صد از این شیعه است. امیدواریم که در زمان ما باشد. حال اگر چنین توفیقی نباشد، باز یک نکتهای را عرض کنم که به راستی اگر کسی با این مطالب سر و کار داشته باشد، و اگر کسی به راستی انتظار فرج داشته باشد، نمیشود این آرزو از بین برود، برفرض هم که بمیرد، آقا امام زمان که آمدند و حکومت جهانی پیدا کردند، بعد از حکومت جهانی، اینها را زنده میکند، حال یا برای اینکه اینها جزء همان حزب الله باشند یا بعدش، بالاخره زنده میشود و هزارها سال در حکومت اهل بیت زندگی کند. من خیال میکنم و همۀ شما تصدیق بکنید که چه خوب است به دست ما و به رهبری امام زمان پرچم اسلام روی کرۀ زمین افراشته شود اما اگر مردیم و این توفیق نبود، باید این را بدانیم از آیات و روایات و از عقل، اینکه بالاخره ما باید در حکومت اهل بیت (علیهم السلام) باشیم و هزارها سال در حکومت امام زمان زندگی بکنیم. هرکس هم به اندازۀ جربُزهاش پستی پیدا کند. هرکس به اندازۀ عُرضه و علمش یک پست حساسی پیدا کند. آقا امام زمان یا ائمۀ طاهرین وقتی آمدند، اینها همه استاندار میخواهند و فرماندار میخواهند و رئیس اداره میخواهند و اینها که خرق عادت نیست بلکه به طور طبیعت دنیا را باید اداره کنند. ان شاء الله همۀ شما از اداره کنندگان زمان ظهور بشوید. ان شاء الله. این حرف آخرم عیدی برای همۀ شما.
 خدا را قسم میدهم به حق مولا و امیرالمؤمنین علی علیه السلام که آنچه گفتم برای همۀ ما جامۀ عمل بپوشد. ان شاء الله.
 و صلّی الله علی محمد و آل محمّد