درس اخلاق - آیات اخلاقی آیت الله مظاهری

90/03/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي‏.
 
 راجع به ماه رجب که میدانید روی آن خیلی سفارش شده است. راجع به دعا و راز و نیاز با خدا و اعتکاف و بالاخره رابطه با خدا. به عبارت دیگر انسان بتواند رابطۀ عاطفی با خدا پیدا کند و این رابطۀ عاطفی با خدا باید باشد. همۀ ترقّیها، همۀ رسیدن به مقامهای عالی در اثر همین رابطۀ عاطفی با خدا بوده است. البته ما طلبهها باید علم داشته باشیم و باید روی علممان کار کنیم و باید علم فقه و اصول و اعتقادات و اخلاق را ریشهدار کنیم و بالاخره ما طلبهها باید جواهر جدید پیدا بکنیم و باید اعتقاداتمان را که الحمدلله داریم، مثل احقاق الحق را الغدیر بعدش بیاید. روی الغدیر هم ما باز الغدیر جدید داشته باشیم. راجع به اخلاق مرحوم نراقی، جامع السعاداتش و بعد هم معراج السعاداتش و اخلاقهای جدید که روی آن اخلاقها را بگیرد، باید داشته باشیم. به عبارت دیگر از نظر احکام و اخلاق و اعتقادات. دین یعنی همین. دین برای عموم مردم احکام است، تسلّط بر رساله، اخلاق است، بتوانند تهذیب نفس بکنند، اعتقادات است، یقین داشته باشند به آن چهل اصلی که شیعه در اعتقادات دارند. این برای عموم مردم است و باید هم باشد. به این میگویند متدیّن. اما برای ما طلبهها علاوه بر این باید از نظر اعتقادات، نه نسل بعد نسل، بلکه هرسال اعتقادات جدید داشته باشیم. اعتقاداتی که بشود عرضه بداریم به دانشگاهها و عرضه بداریم به دنیا. شما را به خدا قسم روی این فکر کردید یا نه، که الان دنیا بیش از پانصد برنامۀ شبانه روزی علیه تشیّع دارد. با سنّیها خیلی کار ندارد. ولو اینکه علیه اسلام است ولی روی تشیّع. بیش از پانصد رسانه، شبانه روز علیه تشیّع کار میکند. خیلی هم میبرد. اما حالا بردنهایش الحمدلله اینطور نیست که به راستی ریشه را بکند اما بالاخره جوانهای ما را خیلی میبرد. ما در مقابل این پانصد رسانه، حوزه علمیه اصفهان هرسال باید کتاب جدید داشته باشد. کتاب پرمحتوا، کتاب جوان پسند، کتاب لُجنه ای و مباحثهای و مطالعهای. این راجع به اعتقاداتمان. راجع به احکاممان هم همینطور. نه اینکه فقط مراجع رساله بنویسند و به مردم بدهند. آن رسالهها هم همینطور است. رسالهها هم باید سال به سال جوان پسند و مردم پسند و دنیاپسند و مسائل به درد نخور و به دردنخور به معنای رسالۀ جوان نپسند و دنیای علم نپسند، و بالاخره رسالۀ جدید باشد. حال کار به آن نداریم و مراجع هرچه بکنند بجاست. ولی ما طلبهها در احکام، هر چند سال یک مرتبه دورۀ فقه ما باید عوض شود. در این دویست سال صاحب جواهر، اقلاً باید جواهرها روی جواهرها تا الان ما الان در این سی و دو سالۀ نظام ما، اقلاً دو سه دوره جواهر جدید داشته باشیم. آنوقت میشود گفت که افت علم نداریم. از جواهر استفاده کردن خوب است و آنهم مرد است، اما به راستی مرد حسابی چه کسی است؟ الکَمالُکُلُّالکَمالِاَلتَفَقَّهُفيالدّين. این هم باید در میان ما طلبهها باشد. این راجع به احکام و اعتقادات.
 راجع به اخلاق. ما اخلاق جدید نداریم. هنوز جامع السعادات است که کار میکند. درجاتش عالی عالیتر، خوب نوشته و خیلی عالیست اما ما طلبهها باید همه ساله و یا لاأقل چند سال یک مرتبه، لُجنهای و اگر فردی هم هست، یک فردی که معلم اخلاق است و یک فردی که یک عمر در اخلاق کار کرده، اخلاق بنویسد. آن برای عموم مردم و این هم برای ما طلبهها و میشود دین. در احکام و در اخلاق و در اعتقادات، دین را رواج بدهیم. این باید باشد و نیست. باید برایش گریه کنیم. باید برایش دق کنیم که نیست. حال چیزی که بحث امروزمان است، اینست که این کار کردن در احکام و اخلاق و اعتقادات باید رنگ داشته باشد. رنگ خدا داشته باشد. صِبْغَةَاللَّهِوَمَنْأَحْسَنُمِنَاللَّهِصِبْغَة. رنگ خدا و این رنگ خدا یعنی رابطۀ عاطفی با خدا. لذا وقتی برویم در بزرگان، میبینیم که این رابطۀ عاطفی با خدایشان خیلی بالا بوده. مسجد سهله رفتنشان و شب در آنجا ماندن و گریهها و زاریها و پای پیاده کربلا و توسل و با شاگردها پای پیاده رفتن و دو سه روز کربلا ماندن در ایام زیارت و تعطیلی و بالاخره رابطه با خدا. این جملۀ آقا امام زمان که فرمودند ننگ برای طلبه است که نماز شب نخواند، این یک واقعیت در اهل علم بوده است. نمیشود که طلبه قبل از اذان صبح خواب باشد. به قول امام عسکری (ع) میفرماید این مسافرت را سیر الی الله. بدون نماز شب ممکن است و بُراقش نماز شب است. نمیشود که ما نماز شب نداشته باشیم. نمیشود که ما روزههای مستحبی نداشته باشیم. خود پیغمبر اکرم و ائمۀ طاهرین (ع) اعتکاف داشتند و آنهم چندین مرتبه در سال. خود پیغمبر اکرم (ص) دهۀ آخر ماه رمضان را در روایت دارد که کمر را میبستند برای عبادت و رختخواب را جمع میکردند و اینها همه از باب مثال است، برای اعتکاف دههای. آن روایت شریف را همه نقل کردید که یک کسی کار داشت و آمد خدمت امام حسن (علیه السلام) که حاجتش را بربیاورد. امام حسن (علیه السلام) به دنبالش راه افتاد تا گرهاش را باز کند. رسیدند به مسجد، امام حسین (ع) در مسجد معتکف بودند، آقا امام حسن به این آقا گفت چرا به حسینم مراجعه نکردی تا گرهات را باز کند. گفت آقا امام حسین مُعتکف بود و من نخواستم مزاحمشان بشوم. فرمود: قضاءُ حاجت المؤمن أفضل من اعتکاف شهرٍ. انسان بتواند گره از کار یک مسلمان بگشاید، ثوابش از اعتکاف بیشتر است. مرادم اینجاست که امام حسین (ع) مُعتکف بود. ائمۀ طاهرین این اعتکال و رابطۀ عاطفی با خدا را در سال چندین مرتبه داشتند. اصلاً در میان بزرگان کم پیدا میشد که نوافلشان را نخوانند. مجبور بود که نماز جماعت بخواند، نوافلش را در راه که مجبور بود به خانه برود، در راه نوافل را میخواند. خود من، مرحوم آیت الله آقا سید احمد زنجانی را که خانۀ ما در راه خانۀ ایشان بودند و من خیلی اوقات با ایشان میرفتم و میدیدم که نافله میخواند. تقیّد به ظواهر شرع، تقیّد به مستحبات. این انس با قرآن. نمیشود که طلبه در ماه یک ختم قرآن نداشته باشد. همین روایاتی که داریم و همین دعاهایی که هست باید قبل از اینکه بخواهد مطالعه کند، قرآن بخواند، چه صبحش و چه شبش، هر وقت یک مقدار قرآن بخواند تا آن مطالعه پربرکت بشود و آن مباحثه پربرکت بشود. و وقتی برویم در سیرۀ پیامبر اکرم (ع) و ائمۀ طاهرین و بعدش علما و بزرگان، نگذرید از این جمله و این جمله یادم آمد که جملۀ خیلی شیرینی است. استاد بزرگوار ما آقای بروجردی خیلی ارادت به مرحوم شیخ طوسی داشتند. لذا سخت بود برای ایشان که شیخ طوسی را رد بکنند. اما بعضی اوقات که میخواستند رد بکنند، یک مقدمه هم درست میکردند. این را میگویند عالم و این را میگویند به جای اینکه العیاذبالله توهین بکند یا بی احترامی بکند، ایشان یک مقدمه برای ما درست میکردند و میگفتند شیخ طوسی علاوه بر اینکه عالم بود، عابد بود. و این کتابها که نوشته شده اگر بخواهند عمرشان را قسمت کنند، پنج دقیقه بیشتر به مسئله نمیرسد و پنج دقیقه برای مطالعه کردن یک مسئله، گاهی اشتباه میشود. بعد یک مثال میزدند و میگفتند این مصباح المتهجدی که ایشان نوشته، اول خودشان یک دوره به آن عمل کردند. مصباح المتهجد را نمیدانم دیدید یا نه که قرار مفاتیح است و خیلی بزرگ است و یک دوره به آن عمل کردند و بعد هم دیدند که کم است. انذر عشیرتک أقربین داریم. اطرافیانشان را هم واداشتند که یک دوره به آن عمل کردند و بعد از آن اجازۀ انتشار دادند و اینها بوده است. سر و کار با دعا و راز و نیاز با خدا. همۀ شما در این تلویزیونهای مداربسته آن عمر چند روز مانده به حضرت امام را دید که نشان میداد. دو سه تا سرم در دست ایشان، اما نماز شب میخواند. همان شبهای قبل از فوت ایشان دو سه تا عمل روی هم، ایشان را خیلی دردناک کرده بود اما میدیدیم که قبل از اذان صبح و بعد از نماز شب، مفاتیح دستشان است و مفاتیح میخواند. همان مفاتیحی که بارها به ما میگفت این مفاتیح یعنی کتاب دعا، یک کارخانۀ آدم سازی است. این تقیّد به دعا و راز و نیاز با خدا و آنهم در دل شب. به قول امام عسکری(ع) نمیشود آدم این راه را بپیماید بدون نماز شب. نماز شب بُراق این راه است. ما طلبهها اگر به راستی بخواهیم از نظر دین مروّج اسلام باشیم. نه فقط گفتن، آن خوب است.الَّذِينَيُبَلِّغُونَرِسالاتِاللَّهِوَيَخْشَوْنَهُوَلايَخْشَوْنَأَحَداًإِلَّااللَّه‏. اما ترویج دین به اینست که گفتم ما همه ساله باید فقه جدید داشته باشیم، آنهم دورهای و اخلاق جدید داشته باشیم، آنهم دورهای. احکام جدیدو اعتقادات جدید دورهای باید داشته باشیم. ولی در حالی که اینها باید باشد، نماز شب باید باشد. راز و نیاز با خدا و سر و کار داشتن با دعا و سر و کار داشتن با قرآن و خواندن قرآن زیاد، به هر اندازه که بشود. تا آنچه داریم رنگ خدا پیدا کند. صِبْغَةَاللَّهِوَمَنْأَحْسَنُمِنَاللَّهِصِبْغَة. و این هم متأسفانه فراموش شده است. یعنی آن وقتی که ما طلبه بودیم، میدیدیم که این طلبهها و بزرگان و علما، من بارها و بارها وقتی از مدرسۀ حجتیه به حرم میآمدم قبل از اذان صبح، قبل از من میدیدم که مرحوم آیت الله آقا نجفی در آن هوای سرد آمده و در بسته بوده و یک گوشهای کز کرده بود تا در را باز کنند و قبل از اذان صبح به حرم بروند. وقتی وارد حرم حضرت معصومه میشدیم، غوغایی بود از طلبهها برای نماز شب خواندن. در مدرسۀ حجتیه همۀ چراغها قبل از اذان صبح میسوخت. یک دعا ندبهای در کتابخانۀ مدرسه حجتیه بود، از فضلای بزرگ بزرگ و بعضی از فضلا اصلاً تشکیل این جلسه را میدادند. خدا رحمت کند آقای پهلوانی را که میآمد اتاق اتاق میگشت و پول میگرفت. یک مجتهد و یک عارف و آنهم آبرودار و با شخصیت، ولی خودش که نداشت جلسه را اداره کند. از این اتاق به آن اتاق پول میگرفت برای اینکه این دعا ندبه از بین نرود. یک معلم اخلاق هم مرحوم آقا شیخ عباس که خدا رحمتش کند، خیلی عالی بود و او را هم دعوت میکرد و التماس میکرد، وضعش خیل بد بود و برونشیت داشت اما او را میآوردند. ولی اینجا مرادم است که شاید در این کتابخانۀ مدرسۀ حجتیه بیش از صد تا مجتهد بود، ولی نه فقط دعا ندبه بخوانند، بلکه شیونها و گریهها و زاریها در دعای ندبه، برای ما طلبهها و این بدون این رنگ نمیشود. اگر علمش باشد و این رنگ نباشد، همان حرف قرآن که این علم بی رنگ است و بی رنگ خداست. برکت هم خیلی ندارد. و اما اگر آن علم هم نباشد که وامصیبتا. نمیدانم ما روز قیامت چطور میخواهیم جواب بدهیم، اگر خدا بپرسد، تشیع را از نسلی به نسلی به شما طلبهها دادم، برای این تشیّع چه کردید؟ چه کتاب جدیدی نوشتید؟ خوب اگر گیر باشیم، سعادتمان مشکل است. دو تا باید با هم باشد. هم باید علم باشد و هم باید تقوا باشد. مهمتر از این دو تا رنگ هم باشد داشته باشد. هم باید حسابی متقّی باشیم. زبان ما، چشم ما، گوش ما حسابی کنترل باشد. نمیشود که طلبه چشمش کنترل نباشد. حالا چشم شما کنترل است اما زبانتان چه؟. یک وقت خطکشی کنید در لباستان و ببینید چند تا غیبت شده، یا نه از ما که معلوم است نباید غیبت باشد. چند تا مالایُعنی گفته شده. ما طلبهها نباید مالایُعنی داشته باشیم. چشم ما نباید مالایُعنی داشته باشد و گوش ما نباید مالایُعنی داشته باشد. این تلویزیون مالایُعنی خیلی دارد. آن ور ور میکند و ما هم گوش میدهیم و این فیلمها را طلبهها گوش میدهند و همهاش سرگرمی است. سرگرمی برای اینکه ما را از کار بیندازد و نتوانیم کتاب جدید و جواهر جدید بنویسیم. این وسیلۀ مرحوم سیّد، مرتب باید تکرار شود و نگویید که نمیشود. حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) در ترکیه یک دوره فقه نوشتند. خیلی عجیب است. این تحریرالوسیله در ترکیه نوشته شده است و یک دوره فقه است. در زندان است و زیر شکنجه است و آنهمه صدمه و آنهمه نگرانی برای ایران، اما یک دوره فقه به نام تحریرالوسیله نوشتند. نمیشود و نمیتوانم و نمیدانم و اینها غلط است، مخصوصاً در قاموس طلبه. طلبه بگوید نمیشود، نه، حضرت امام کردند و شد و حضرت امام میخواستند دنیا را تکان بدهند، کردند و شد. نگویید که نمیشود بلکه نمیخواهیم. نگویید نمیدانم، نه، ما طلبهها اگر بخواهیم میدانیم ولو استعداد خیلی کم باشد. این سکاکی، خیلی گنده بود، مثلاً چهل ساله بود و زن و بچه داشت اما تصمیم گرفت که بشود و استعداد هم اصلاً نداشت. یک فرمول به او داده بودند که این فرمول را تحویل بدهد تا در مدرسه راهش بدهند و سیصد مرتبه گفت و صبح که از خواب بیدار شده بود یادش رفته بود، به عکس یک واقعیت یادش آمد و وقتی آمد گفت یک کتک حسابی به او زدند و خیال کردند که مسخره میکند و بیرونش کردند. اما بالاخره دست برنداشت و همین مفتاح العلوم را نوشته که چهارده علم ادبیّت در آن است که ابتکار هم هست. نگویید نمیشود. آنها خواستند و مفتاح العلوم نوشتند و آنها خواستند و جواهر نوشتند. این جواهری که صاحب جواهر نوشته، آنوقتی که پسرش مُرده بود، آمد سر جنازۀ پسرش نشست و جواهر را نوشت و این میشود یک دوره جواهر. و اینها معمولاً هم به قول استاد بزرگوار ما آقای بروجردی که به ما نصیحت میکردند که آقا نبوغ و اینها نه، بلکه اینها معمولاً نبوغ نداشتند. انیشتین بارها در دبستان رفوزه شده بود و به او میگفتند نبوغ چیست؟ میگفت یبوغ و نبوغ سرم نمیشود. هرکس جداً کار کند به هرجا که بخواهد میرسد و اتم شکست. ما طلبهها خیلی گیریم. ولی حالا خوب است که بیتفاوتیم و خیلی غمش را نخوریم. خیلی گیریم و میگویند آقا! جواهر جدید کو؟ دورۀ فقه دنیاپسند کو؟ اخلاق دنیاپسند که بتواند آدم بسازد کو؟ چرا جامع السعادات؟ چرا معراج السعاده؟ معراج السعاده کتاب خوبی است اما برای کجا و برای چه کسی؟. باید از ما سؤال نشود که معراج السعاده زمان شما کو؟ که بشود در تلویزیون پیاده کنیم و بشود در دنیا و در رسانهها و سایتها پیاده کنیم؟. اگر بگویید که نمیدانم چرا؟ اگر بگویید نمیتوانم، دروغ میگویید. اگر بگویید نمیتوانم و نمیشود. چرا نشود؟. اما مهمتر از همۀ اینها، این رابطۀ عاطفی با خدا که این رابطۀ عاطفی با خداست که همۀ غم و غصّهها میبرد و اصلاً ریشهکن میکند. الا انّ اولیاء الله لا خوفٌ علیهم و لاهم یحزنون. آنهایی که رابطۀ عاطفی با خدا دارند، از گذشته اصلاً غم و غصه ندارند. از آینده اصلاً ترسی ندارند. الا بذکرالله تطمئن القلوب. یک دنیا اطمینان، یک دنیا پشتکار، یک دنیا فعالیت، نه غمی و نه غصّهای. و غم و غصّهاش اینست که چرا نماز شبش را نخوانده. به شما میگفتم که حاج میرزا علی آقای شیرازی از علمای بزرگ اصفهان بود و خدا رحمتش کند، در مدرسۀ حجتیه در اتاق آقای مطهری یک نماز شبش تعطیل شده بود، مثل زن بچه مُرده گریه میکرد. این از باب نمونه است. معمولاً، همین آقای مطهری مقیّد بود به نماز شب و حتی آب پیدا کردن آنوقت خیلی مشکل بود و رفتن سر رودخانه خیلی مشکل بود اما میرفت سر رودخانه وضو میگرفت و نماز شبش را میخواند. آب هم برای همسایه و هم حجرهاش میآورد و بیدارش میکرد و میگفت آب برایت آوردم بلند شو وضو بگیر و نماز شبت را بخوان. نگوییم که نمیشود. این رابطۀ عاطفی بایدباشد. انصافاً آقای مطهری خیلی کار کرده و خیلی زحمت کشیده است. البته خدا هم پاداشش را داد. اما این پاداشها خیلی کم است. همۀ ما مثل آقای مطهری باید نسل یک دورۀ جدید بشود در همه چیز. جداً آقای مطهری را اگر گذاشته بودند و اگر به او پشتوانه داده بودند و اگر ما طلبهها برایش لُجنه شده بودیم و پشتوانه شده بودیم، میتوانست از نظر علوم اسلامی، یک تحول بدهد و این تحول را همۀ ما باید داشته باشیم و أقلاً اگر همه ساله نه، چند سال یک بار حوزهها یک تحول صد در صد اساسی پیدا کند. ولی متأسفانه در خیلی چیزها گم هستیم.
 خدایا اینها دردهاست و دوا دارد و ما دوایش را گم کردیم.
 خدایا به حق آن کسانی که مقیّد بودند به این حرفها و تشیّع را توانستند تا اینجا بیاورند.خدایا یک حال تنبّهی در اینگونه چیزها به همۀ حوزهها و مخصوصاً حوزۀ اصفهان عنایت بفرما.
 و صلّی الله علی محمد و آل محمّد