درس اخلاق - آیات اخلاقی آیت الله مظاهری

89/12/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي‏.
 
 یک روایتی مرحوم علاّمه مجلسی (رضوان الله تعالی علیه) در بحار نقل فرمودند. روایت، روایت خوبی است از نظر اخلاقی. میفرماید: اذا کان یوم القیامة ؟؟ الله تعالی لطائة اجنحه. وقتی روز قیامت شود یک طائفهای بالدار میشود. دو بال که این دو تا بال را در دنیا تهیه کردهاند. و یطیرونه الی الجنه من قبورهم . از قبرهایشان پرواز میکنند به بهشت. و یتنعمون فیها کیف یشاء و در بهشت متنعمند به هرچه بخواهند، چه مادی و چه معنوی. خیلی مقام بالاست. بدون حساب و کتاب از قبر به بهشت آنهم بهشت یطعموم فیها کیف یشاء. و تقول الملائکه هل رأیت الحساب والصراط قالوا مارأینا شینا. از آنهاسؤال میکنند که آیا حساب و کتابی و آن پل و روی جهنم و اینها قالوا مارأینا شینا فقالوا ما کان اعمالهم فی الدنیا. در دنیا چه کردید که این دو بال را پیدا کردید و اجازه داده شد که بیایید به بهشت آنهم بهشت اینطوری. شاید این یتنعمون فیها کیف یشاء یعنی بهشت عوام، بهشت خواص، بهشت خصّ الخواص. که آن بهشت عمومی برای عموم مردم و بهشت عدن برای خواص و بهشت رضوان الله برای اخصّ الخواص. که قرآن همان بهشت رضوان را مقام عنداللّهی میگوید. یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک. نه ارجعی الی جنّتک. راضیة مرضیة* فادخلی فی عبادی وادخلی جنّتی. که این وادخلی جنّتی یعنی مقام عنداللّهی. اینها میگویند که چه کردی در دنیا که به این مقام رسیدی. و اینها دو چیز جواب میدهند: اذا خلونا نستحیی عن توصیه ما برایمان خلوت و جلوت نداشت، همینطور که در میان مردم گناه نمیکردیم در خلوت هم از خدا حیا میکردیم که گناه کنیم. یکی هم نرضا بما قسّم لنا. توانسته بودیم مقام تسلیم و رضا را بدست آوریم. فقال الملائکه بحقٍ لکم هذا. خوب مقامی است اما حقش هم شما دارید. از این روایت استفاده میشود که دو چیز موجب میشود که در روز قیامت ما بالدار باشیم. یکی توجه به این مطلب که همه جا محضر خداست و ما در محضر خداییم و ادب حضور باید مراعات شود. این مشکل است اما خیلی لازم است. حتی اگر نباشد نفاق اخلاقی است. مثلاً ما طلبهها در میان مردم خیلی از کارها را باید نکنیم و نمیکنیم. برای اینکه مردم برایمان دست میگیرند. اما وقتی به خلوت رویم کار دیگری میکنیم. یعنی آن تقیّدی که در میان مردم داریم، این تقیّد را در خلوت نداریم و این نفاق است. باید ما نه خلوت داشته باشیم راجع به گناه و نه جلوتاً. یکی از علمای علم اخلاق چه خوش میگوید. میفرماید که متقی کیست؟ آن کسی که بتواند اعمالش را در طبقی بگذارد و آن طبق را روی سرش بگذارد و دور بگردد. این را میگویند متّقی. یعنی ما ظاهر و باطن نداشته باشیم. ما همینطور که گناه در میان مردم نمیکنیم، در خلوت هم گناه نکنیم. خیلی اوقات اتفاق میافتد که انسان پیش از زن و بچه کارهایی میکند و ابهت روحانیت را از دل این زن و بچه میبرد که گناهش در سرحد کفر است. با یک عقیدهای آمده به خانۀ این طلبه ناگهان میبیند که آنکه میخواهد نبوده است. یکی از بزرگان علمای علم اخلاق میگفت که این بچه طلبهها آن ابّهتی که دیگران راجع به روحانیت دارند را ندارند. برای اینکه خلوت و جلوت این آقا تفاوت میکند. و ما باید مواظب باشیم که خلوتمان با جلوتمان تفاوت نداشته باشد. مشکل است اما واجب است. گفتم علمای علم اخلاق اگر تفاوت داشته باشد به آن میگویند نفاق. و باید منافق نباشیم. نفاق که همه این نیست که العیاذبالله ایمان به قلب ندارد و تظاهر به ایمان میکند و این گناهش به اندازهای بزرگ است که قرآن در اول سوره بقره پنج آیه یا چهارتا مربوط به مؤمن است و دوسه تا آیه مربوط به کافر است و بیش از بیست آیه مربوط به منافق است. قرآن خیلی داغ راجع به منافق صحبت کرده. این منافق اما یک نفاق دیگر هم داریم زیر و رو و ظاهر و باطن و همینطور که کاسب گاهی ظاهر و باطن دارد، مثلاً الان شما نمیتوانی در بازار یک صندوق میوه پیدا کنی که زیر و وسط و رویش یکی باشد، خوب این نفاق است. ما طلبهها هم باید اینطور باشیم که زیر و وسط و رو نداشته باشید و همه یک طور باشد. برای همه لازم است اما برای ما طلبهها خیلی لازمتر است. و مشاعره البته میخواهد ما را هو کند اما میگوید. یک طلبهای اعتراض کرد به یک فاحشه و گفت چرا اینطوری، فاحشه جواب داد هرچه بگویی هستم اما تو آنچه مینمایانی، هستی. این شاعر از قول یک شاعر خوب گفته. ما باید آنچه مینمایانیم همان باشیم. آنچه میگوییم خود عمل کنیم. از اینها نگذرید. شیخ عباس قمی که کتابهایش رنگ خاصی دارد، مخصوصاً مفاتیح، که خیلی مفاتیح نوشته شده که این کتاب از مد بیفتد اما نشده و نمیشود مثل لمعه و شرح لمعه یک رنگی دارد که این رنگ را ادامه میدهد. شیخ عباس قمی میگوید من یک دوره به این مفاتیح عمل کردم و بعد به مفاتیح اجازۀ چاپ دادم. اگر آقا شیخ عباس نبود میگفتیم العیاذبالله دروغ میگوید. استاد بزرگوار ما آقای بروجردی از مرحوم شیخ طوسی که ایشان یک علاقهای خاص نسبت به شیخ طوسی داشتند چون خیلی بالا بود و رد کردن شیخ طوسی برای ایشان خیلی مشکل بود. و بعضی اوقات که میخواستند شیخ طوسی را رد کنند، میگفتند که روی این یک دقیقه فکر بوده. برای اینکه دویست جلد کتاب کسی بنویسد آنهم در مدت شصت و چند سال و آنهم در آن مضیقهها، ایراد به آنها وارد است. بعد این را که میگفتند شاهد میآورند و میگفتند که این مصباح المتحده که ایشان نوشت و مصباح المتحده یک کتاب دعاست، اول خودشان یک دوره عمل کرد و بعد هم به قاعدۀ انذر عشیرة الاقربین، زن و بچه را هم واداشت که یک دوره بخوانند و عمل کنند و بعد اجازۀ چاپ دادند. اینها در ما هست. الحمدلله در روحانیت از این حرفها زیاد داریم و ما باید به آنها شباهت داشته باشیم و مثل آنها باشیم. نمیشود و نمیتوانم و نمیدانم و اینها در قاموس طلبه باید نباشد. اگر جداً بخواهد، میتواند. اگر جداً بخواهد، میشود و هر گرۀ کوری را باز میکند. و اگر جداً بخواهد، میداند. ولو اصلاً ذهن و حافظه نداشته باشد و ما خیلیها را سراغ داریم. معمولاً مراجع بزرگوار، نبوغ در استعداد و ذهن و حافظه ندارند بلکه کار و تلاش و کوشش و رابطه با خدا دارند. میگویند به آنشتین گفتند نابغه کیست؟ گفت نبوغ و اینها سرم نمیشود اما اگر کسی تلاش و کوشش کند به هرکجا بخواهد، میتواند برسد. لذا ما نگوییم که نمیشود و نمیتوانم و وضع بد است بلکه ما باید صددرصد خالص باشیم. ما باید صفا و صمیمیت را از دست ندهیم. دروغ گفتن یعنی نفاق یعنی ظاهر مان با باطلمان دوتاست. و نمیشود گفت که در میان ما دروغ نیست. خدا رحمت کند مرحوم بهاءالدینی که آدم خیلی بالایی بود و ایشان به من لطف داشتند و خیلی بالا و خوب بود. یک طلبهای پیش ایشان آمد و گفت آقا یک نصیحتی به من بکنید. مرحوم آیت الله آقای بهاءالدینی گفتند دروغ نگو. و بعد برای این توجیه نکند، گفتند که من نمیگویم دروغ نگو یعنی آن دروغهای خیلی بالا و توحید افعالی و اینها مرادم نیست، بلکه همین دروغهای معمولی و دروغهای محاوراتی را نگو. دروغ یعنی آنکه ظاهر و باطنش دوتاست. چون در خلوت رود کار دیگر کند و چون در میان مردم باشد دروغ میگوید و تظاهر میکند. بعضی اوقات همین طلبهها از من سؤال میکنند و زیاد هم هست و از دیگران هم سؤال میکنند و میگویند آقا نماز خواندن در خانه و نماز خواندن در جماعت برای ما دونوع است، این نماز من باطل است یا نه؟ خوب میگویند نه. اما این روایتها و آن علم اخلاق میگوید، بله. مگر میشود نماز یک طلبه در خانه و مسجد دوتا باشد، معلوم است که باید یکی باشد. باید حیا کند از خدا و نماز اول وقت بخواند با خضوع قلب و با ترتیل و علاوه بر آن ادب و علاوه بر آن حسابی تعقیب. والاّ کار انصافاً مشکل میشود. برای آن کسانی که در راهند کار خیلی آسان است. کسی خدمت امام صادق (سلام الله علیه) آمد و گفت یابن رسول الله این پل صراط . فرمودند از مو باریکتر است و از شمشیر برندهتر و ازآتش سوزاندهتر است. این خیلی ناراحت شد. حضرت فرمودند اما برای مؤمن مابین مشرق والمغرب است. علم اخلاق همین است، مشکل است اما اگر انسان به راستی مبارزه کرد و به آن رسید خیلی آسان میشود. و به راستی میرسد به اینجا که یک کسی همیشه صف اول بود و مقیّد بود و یک روز نرسید و صف دوم ایستاد و این یک مقدار ناراحت شد که ما نتوانستیم در صف اول بایستیم. بعد که آمد به خانه گفت معلوم میشود که همۀ نمازها بیخود بوده، اینها اخلاق است و فقه نیست و بالاخره دوباره نماز خواند. اینها را باید شوخی نپنداریم. باید حسابی باصفا و باصمیمیت و با صداقت، طلبهای که صفا و صمیمیت و صداقت نداشته باشد، طلبه نیست و آقا نیست. ما مریدبازی نداشته باشیم. والاّ این شرک است و این را نمیشود گفت طلبه یا امام جماعت و آقا. این صفا و صمیمیت و صداقت را باید بچههای ما از کار ما و از عمل ما بدون اینکه بگوییم، یاد بگیرند. کونوا دعاة الی الله بغیر السنتکم. یک پسر باصفا و با صداقتی، دخترمان و پسرمان. و بهترین جهیزیه و بهترین ارثها اینست. یک دختر آقا برود در یک طایفه و آن طایفه را حسابی مخلّق به اخلاق الله کند. بودند بعضی از دخترها که به راستی نه اینکه شوهرش را عوض کرد بلکه طایفه را هم عوض کرد. اما نه اینکه مرتب بگوید و بخواند که آن بدتر میشود.
 به عمل کاربرآید به سخنرانی نیست
 ما باید روی این جمله کار کنیم و بزرگان گفتند و حضرت امام هم گفتند و این جمله خیلی شیرین است.
 همه جا محضر خداست، در محضرخدائیم، ادب حضور باید مراعات شود.
 و این جملۀ اخلاقی را قرآن دو سه جا میفرماید. أعملوا ستیّرالله عملکم و رسولکم و المؤمنون. مفسرین این سین ستیرالله را استغفاری گرفتند و گفتند روز قیامت. اما یکی از آیات تفسیر میکند که نه، در همین دنیا، أعملوا ستیّرالله عملکم و رسولکم و المؤمنون ثم تردّون الی عالی الغیب والشهاده فینبئکم بما کنتم تعملون. لذا اول أعملوا ستیّرالله مربوط به عالم آخرت نیست، ما طلبه هستیم قرآن میگوید همه جا محضر مقدس امام زمان است. ما در محضر آقا امام زمانیم. ادب حضور باید مراعات شود. توجه به اینکه آقا امام زمان از عبادت و رابطه با خدا خیلی خوشحال میشود و از گناه خیلی ناراحت میشود. اما بله کرمش نفرینمان نمیکند اما گریهها را میکند و ناراحتیها را دارد.
 یک اهل دلی شب پانزدهم شعبانی گفت که آقا امام زمان را دیدم، حال عالم کشف شهود یا خواب یا بیداری و گفت دیدم که صورت ایشان سیاه است و گفتند آمدم در جشنهایم، اما از بس کشیده به صورتم زدند، صورتم را سیاه کردند و فرار کردم. را کسی نگوید خواب است یا کسی گفته و بیخود گفته. أعملوا ستیّرالله عملکم و رسولکم و المؤمنون. همه جا محضر مقدس ائمۀ طاهرین است من جمله واسطۀ فیض الان، امام زمان. خوشا به حال آن کسی که ظاهر و باطنش یکی است. به قول آن بزرگ همۀ اعمال از گفتار و کردار و حتی نیّات را میتواند در طبقی بگذارد و بیاید در مدرسه و بعد از مدرسه به خانه برود. خوشا به حال اینها. و باید چنین باشیم و غیر از این نمیشود. ما همه با این حرفها که اینها اخلاق است و اینها مربوط به فقه نیست و اینها واجب نیست، دنبال اینها نباید رفت. اسلام عزیز پکیده شده از سه چیز است. احکام یعنی فقه اخلاق یعنی اینها و اعتقادات یعنی همین که ما آقا امام زمان را واسطۀ فیض عالم بدانیم. همه جا محضر آقا امام زمان و ادب حضور را در مقابل آقا امام زمان حفظ کنیم. اینها پکیده به هم است. ما خیال میکنیم که فقط واجبات و محرمات، بلکه اخلاق و اعتقادات هم هست. این از جملۀ اول.
 میخواستم راجع به جملۀ دوم یعنی تسلیم و رضا صحبت کنم ولی وقت گذشت، آنهم ان شاء الله اگر خدا عمر و توفیق دهد بحث هفتۀ آینده راجع به جملۀ دوم این روایت مقام تسلیم و رضاست.
 و صلّی الله علی محمد و آل محمد