درس اخلاق - آیات اخلاقی آیت الله مظاهری

89/11/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 
 رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي‏.
 
 یک روایتی از حضرت رضا (سلام الله علیه) است که این روایت را هم در عیون مرحوم صدوق آوردهاند و هم مرحوم کلینی در کافی نقل کردهاند و هم در تحف العقول و سایر کتابها آمده. گاهی دو فقره از این روایت در روایات آمده. گاهی حضرت رضا (علیه السّلام) نسبت دادند به حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله) و گاهی به حضرت رسول نسبت داده نشده و خودشان فرمودند و اینها در محتوای روایت تفاوتی ندارد. روایت انصافاً یک روایت خوبی است و خیر دنیا و آخرت در این روایت است و اگر دو سه جلسه هم دربارۀ این روایت صحبت کنیم، جا دارد. علی بن موسی الرضا (علیه السّلام) باسناده علی النبی که این اسناده عن النبی مثل همان مسئلۀ سلسلة الذهب است که میفرماید از پدرم و پدرم از پدرش تا میرسد به امیرالمؤمنین (علیه السّلام) و امیرالمؤمنین از پیغمبر اکرم و پیغمبر اکرم از جبرئیل از لوح، از قلم و از عن الله تبارک و تعالی. خیلی از روایات حضرت رضا (علیه السّلام) به این صورت است، مخصوصاً روایاتی که در طوس از ایشان نقل شده. و حالا این باسناده علی النبی یعنی سلسلة الذهب و این روایت را سلسلة الذهب میگویند برای اینکه رُباط ائمۀ طاهرین است پیغمبر اکرم است و جبرئیل است و لوح و قلم است تا عن الله. لذا سند که اینطوری است و به آن سند طلایی میگویند و این سلسلة الذهب را که بعضی گفتهاند وقتی این روایت را در نیشابور خواندند قلم و دواتهای طلا بیرون آورده و نوشتند ظاهراً درست نیست. مخصوصاً که اگر قلم و دوات هم از طلا باشد استعمالش اشکال دارد. علی کل حال مسلّم است که درست نیست و اینکه باسناده علی النبی سلسلة الذهب است و چرا این را سلسلة الذهب گفتند برای اینکه همۀ رباط طلائی هستند و آل العال هستند. که در حقیقت خدا فرموده اذا کان یوم القیامه لایزول العبد قدماً عن قدمٍ . این یک بازپرسی است. هنوز صف محشر نیامده و هنوز حساب و کتابی برپا نشده یک بازپرسی از بندهها میکنند. لایزول العبد قدماً عن قدم حتی یسعل آن بازپرسی چیست؟ ان اربعة اشیاء ان عمره فی ما افنا و ان شبابه فی ما ابلاه و ان ماله من عین اکتسب و فی ماذا عن فقع و عن حبنا اهل البیت علیهم السّلام. یکی عمر و جوانی در چه مصرف شد و در چه از بین رفت و در چه کهنه شد از مال از کجا آوردی و در چه مصرف کردی و یکی هم از حب ما اهل بیت که در قرآن جداً خواسته شده قل لا اسئلکم علیه اجراً الاّ المودة فی القربی. حضرت رضا میفرمایند از این چهار چیز سؤال میشود. همه میدانید که حضرت رضا (علیه السّلام) به طوس آمدند برای اینکه تشیع را زنده کنند. ایشان را به زور آوردند اما به یک احترام خاصی آوردند، و میتوانستند نیایند ولو زندان بروند و زندان برایشان خیلی بهتر و آسانتر از آمدن به طوس بود، با آن همه ظلمها و مشقتها. اما آمدند برای اینکه تشیع را زنده کنند و زنده هم کردند. حضرت رضا (علیه السّلام) از نظر تحلیل سیاسی در تاریخ خیلی کار برای تشیع کردند و آنچه خیلی در مجالس پافشاری داشتند همین ولایت بود، حبّنا اهل البیت. آن حدیث سلسلة الذهب را میدانید که مردم جمع شده بودند و آن جمعیت کذایی از آقا چیزی خواستند و آقا میخواستند آمادگی حسابی پیدا شود و وقتی آمادگی حسابی پیدا شد، کلمة لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی. دوباره برای آمادگی مردم سر را بردند در ؟؟ (7:50) تا یک آمادگی خاصّی پیدا شد و فرمودند: بشروطها و انا من شروطها. آن کلمه لا اله الا الله حصن است اما شرطش ولایت است. از وقتی که هنوز طوس نیامده بودند و آن تعلیم و تعلمهای کذایی و آن کارها بر نفع تشیّع و... هنوزنیامده این روایت سلسلة الذهب که یک نفع تواتر هم دارد را فرمودند. قرآن، اهل بیت و اهل بیت، قرآن. و انصافاً حضرت رضا (علیه السّلام) برای تشیّع خیلی کار کردند. این روایت شریف چهار امر مهم دارد. که معمولاً مردم به این چهار امر مهم عمل نمیکنند. هرچه خدا که این روایت از خداست و پیغمبر اکرم و ائمۀ طاهرین روی آن پافشاری داشتند، اتفاقاً غیرشیعه که سقیفه بنی ساعده آمد و کاسه و کوزهها را بهم زدند. ارتد الناس بعد رسول الله الا صلاة. و اما راجع به شیعه. حالا بگوییم که شیعه فی الجمله نه بالجمله. اما راجع به آن سه جملۀ اول. یکی جوانی و یکی عمر و یکی هم رزق حلال. خیلی کم پیدا میشود در تشیّع که به این روایت عمل کنند. این عمر ما، جوانی ما، معمولاً حتی در میان ما طلبهها به هدر میرود. راجع به عمر هم اسراف داریم و هم تبذیر. برای اینکه جوانی ما اینست که ما میتوانیم با جوانی برسیم به جایی که به جز خدا نداند. اما معمولاً جوانی هدر میرود. عمر طلاست غلط است. عمر از هرچه شما فکر کنید ارزشش بیشتر است برای اینکه یک آنِ عمر میتواند خیلی کار بکند و میتواند ناگهان مثل حر بن یزید ریاحی یک ساعت برسد به آنجا که در زمرۀ شهدای افضل از اولین و آخرین شود. گاهی یک جرقه میتوان انسان را مخترع کند و انسان را میتواند به جاهایی برساند که یک افتخار برای جامعۀ بشریت بشود. و این توجه راجع به عمر. اینکه در چه مصرف شد و در چه مصرف میکنیم؟ معمولاً خیلی کم پیدا میشود یعنی کدام یک از شماها میتوانید بگویید که من هدر کردن عمر ندارم یا من مصرف بجا دارم یا نه؟ این را نمیدانیم . معمولاً در عمرهای ما یک دفعه گناه هست مثل اینکه عمر را صرف در گناه بکند این تبذیر در عمر است. یک دفعه هم گناه نمیکند مالایُعنا. یعنی حرفها نه نتیجۀ دنیا دارد و نه نتیجۀ آخرت و این فشار قرب دارد و نگوییم که اینها حلال است، وقتی انسان به روایت اهل بیت وارد شود مثل همین روایت، میبیند که خیلی چیزها حرام است، مخصوصاً برای خواص. اما گفته نشده است. راستی الان من به شما بگویم که یک ساعت در مجلس مینشیند و او یک چیزی میگوید آن یکی چیزی دیگری میگوید و نتیجۀ دنیا و آخرت ندارد و این اسراف است و اسراف در عمر است و تلف کردن عمر است و این روایت میگوید در روز قیامت حسابی سؤال میکنند. بازپرسی قبل از اینکه حساب و کتابی باشد. اما بخواهیم توجیه کنیم انصافاً مشکل است. مثلاً این آیه را نمیدانم چگونه توجیه کنیم. میفرماید: و هم یسترخون فیها . در جهنم آه و نالۀ جهنمیان بلند است. با خدا درد و دل میکنند و به خدا التماس میکنند. ربنا اخرجنا نعمل غیرالذّی کنا نعمل. خدایا برمان گردان تا حسابی آدمهای خوبی شویم. حال جواب چیست؟ اولم نعمرکم ما یتذکر فیه من تذکر. آیا عمر به تو ندادیم تا بهشتی شوی؟ آیا عمر به تو ندادیم که جهنمی نشوی؟ بعد غضب خدا فذوقوا و ما لکم من نصیب. در آنجا یار و یاور هم نیست و مورد شفاعت نمیشود واقع شویم. حالا این آیه را حمل کنیم بر اینکه عمر را صرف در گناه کرده اما اگر عمر را صرف در مالایُعنا کرده این آیه آن را نمیگیرد. یا این روایت اگر عمر را صرف در چیزهایی کرده که نه نتیجۀ دنیا دارد و نه آخرت، این طوری نیست. این آیه و این روایت با اینها سازگار نیست. وقتی که در روایت دیگر برویم و ببینیم سازگار نیست. یک جوانی مُرد. پیغمبر اکرم (ص) در کفن و دفن شرکت کردند و مادرش گفت برایت گریه نمیکنم و چه خوب شد و دیگر به بهشت رفتی. وقتی مادرش رفت پیغمبر اکرم (ص) به اصحاب گفتند که قبر چنان فشاری به او داد که استخوان سینهاش در هم شکسته شد. گفتند یا رسول الله آدم خوبی بود. فرمود: بله اما مالایُعنا داشت. مالایعنی چیست؟ یعنی چیزهایی که عمر را صرف آنها کرده و نه نتیجۀ دنیا داشته و نه آخرت. شما را به خدا ما طلبهها حرفهایمان و کارهایمان چقدر نتیجۀ دنیا و آخرت دارد دیگر چه رسد به عموم مردم. حالا این را بگویید روایت است. بسم الله الرحمن الرحیم* قد افلح المؤمنون* الذینهم فی صلاتهم خاشعون* والذّینهم علی اللغو معرضون* حال لغو چیست؟ لغو یعنی مالایعنی. یعنی کارهایی کنیم که نه نتیجۀ دنیا دارد و نه آخرت. و انسان باید مواظب این عمر باشد. به اندازه بخوابد. اگر زیادتر بخوابد ابغضب الناس عندالله البطّالون. اینها را که نمیشود ما مرتباً توجیه و تعریف کنیم. ابغضب الناس عندالله البطّالون یعنی لغو. خواب زیادی و عمر را تلف کند یا حرفهای زیادی. مثلاً همین ریه ریاضت است. اگر انسان به اندازه بخوابد ریاضت است. الاّ مجبور شود که راه بیافتد وگرنه میخوابد. بالاتر از این انسان جلوی زبانش را بگیرد. آنچه میگوید یا واجب باشد یا مستحب باشد یا لااقل مباح باشد. این خیلی مشکل است. یادم نمیرود در مکه یک طلبهای که در سیر و سلوکی هم بود و آدم خوبی هم بود، پیش من آمد و گفت یک برنامه به من بده. گفتم برنامه اینکه مواظب زبانت باش. این از من هم نیست. کسی خدمت پیغمبر اکرم (ص) آمد و گفت: یا رسول الله یک نصیحت به من بکن و یک برنامه به من بده. حضرت فرمودند اگر بگویم عمل میکنی؟ گفت: بله. دو مرتبه پیغمبر اکرم (ص) فرمودند: اگر بگویم عمل میکنی؟ گفت: بله. دفعۀ سوم پیغمبر اکرم (ص) فرمودند: اگر بگویم عمل میکنی؟ گفت: بله. سه مرتبه تعهد گرفت. بعد پیغمبر اکرم (ص) فرمودند: مواظب زبانت باش. بعد هم پیغمبر اکرم (ص) فرمودند: این زبان است که تا مِن خَره انسان را در آتش میبرد. من به این طلبه که فاضل و سیر و سلوکی هم بود گفتم مواظب زبانت باش. دو سه روز طول کشید. یک روز به من گفت آقا نمیشود یک دستور دیگر بدهید. به راستی اگر انسان بخواهد مواظب زبانش باشد، چه در کوچه و چه در مباحثه و چه در خانه و امثال اینها، مشکل است. مشکل هست اما لازم است. من تقاضا دارم از شما و من بارها گفتم مخصوصاً طلبهها که گناه در زندگی شما نباشد. حال اگر نمیشنوی و گناه در زندگی شما هست، پس مواظب باشید این گناه عادت نشود. مثل غیبت کردن که برای همۀ ما عادت شده یا مثل دروغ گفتن. دروغ نگو و غیبت نکن. عادت به دروغ و عادت به غیبت خیلی خطرناک است، مثل ماشینی است که ترمزش میبُرد. حال اگر کسی گناه میکند و عادت هم دارد تقاضا دارم که توجیه نکن که این خیلی خطرناک است. انسان منجر به کفر میشود که انسان گناه را توجیه کند. و مرتباً توجیه کردن روی این روایتها خیلی مشکل است. اگر هم مقداری پافشاری کنیم و بگوییم این اخلاقی است و طوری نیست، خیر! اینها فقهی است و اخلاقی نیست. روایتی که الان خواندم اگر بخواهیم بگوییم اخلاقی است، نمیشود. ما باید مواظب زبانمان باشیم. ما باید مواظب عمرمان باشیم. این عمر در چه مصرف شد؟ این عمر در چه از بین میرود؟ بعضی از شماها در بیست و چهار ساعت، دو ساعت فیلم میبینید. خوب این عمامه و فیلم دیدن و این فیلمها که فساد اخلاقی در آنها زیاد است. ما و زن و بچههایمان مینشینیم. اگر نشود جلوی بچهها را گرفت که میشود. خیلی کارها میشود کرد. آن کسی که این فیلم را میگذارد، روز قیامت چه جوابی میخواهد بدهد؟. استاد بزرگوار ما حضرت امام یک وقت یک نصیحتی به ما میکرد، که این نصیحت انصافاً خیلی بالا بود. همان نصیحت حضرت امام را از طرف شاگردشان از طرف حضرت امام به شما میگویم. فرمودند: یک وقت انسان یک ساعت از عمرش را از بین میبرد، مثل حرفهای مالایُعنا حرفهایی که نه استفادۀ دنیا دارد و نه آخرت. اما یک وقت منبر میرود و صد نفر پای این منبر هستند و این صد نفر از این منبر استفاده نکردند. صدساعت عمر اجتماع را از بین برده و این جواب دارد. و چه طور میتوانی جواب دهی؟ انصافاً خیلی حرف خوبی است. منبرهای ما باید محتوا داشته باشد. نشست و برخاستمان با بچههایمان. که این بچهها یاد میگیرند. راستی این فیلمها که شهوت انگیز هم هست. که سابقاً کم بود، اما حالا در فیلمها زیاد شده که زنهای بزک کرده و سر برهنه و اطوار آمدن و اینها که در فیلمها هست. ببینید که با جوان چه میکنند. حالا برای شما حرام است اما اگر هم بگویید حلال، آیا این عمر تلف نمیشود. باید مواظب این عمر باشیم. باید مالایعنا نداشته باشیم. این عمر ما صرف شود یا در دنیا یا در آخرت. دنیای حلال. این جوانی. مگر این جوانی چند سال است اگر روی هم حساب کنیم و خوابها و خورد و خوراک را کنار بگذاریم، ده سال میشود و این ده سال را صد نود و پنج مردم به هدر میدهند. این عمر، اگر صد سال هم عمر کند، بالاخره ده بیست سال است. مابقی را یا خواب است یا خورد و خوراک است. خیلی باید مواظب این ده بیست سال باشیم. و این ده بیست سال را اگر بیفتد در سیر و سلوک میتواند به مقام عنداللهی برسد. اگر هم بیفتد در دنیا میتواند دنیای آبادی درست کند. متأسفانه غربیها از ما جلو افتادند. غربیها میدانید آدمهای نکبتی هستند و خیلی بدند اما در یک چیزیهایی خیلی خوبند. آمارگیری کردند ژاپن، شش ساعت مطالعه دارد. ایران دو دقیقه. این چقدر ننگ است که این آمار در دنیا و آنهم بینالمللی پخش کنند که ژاپن چندین برابر عمرش را در فرهنگ مصرف میکند اما ایرانیان دو دقیقه. کتابخانهها خلوت است و سینماها شلوغ است. ترافیک موقع نماز. خوب این حرام است. حالا هرچقدر ما این را درست کنیم با فویلٌ للمصلّین * الذینهم عن صلاتهم ساعون * نمیشود درست کرد. این ترافیکها موقع نمازحرام است. این بازارها حرام است موقع نماز باز باشند. اینها را که حالا نمیشود و فقها میترسند و مجبورند در رسالهها ننویسند. اما وقتی در روایات رویم. مرحوم صدوق در خصال، هیجده عقوبت درست میکند برای کسی که نماز اول وقت نخواند یا نماز در مسجد نخواند و نماز به جماعت نخواند. فویلٌ للمصلّین * الذینهم عن صلاتهم ساعون میگوید مسلمان نیست وای بر این نامسلمان که در وقت نماز غافل از نماز است. حال یا خواب است یا در بازار است یا در ماشین در ترافیک است. و این طور صرف کردن عمر. و حالا مردم که صرف میکنند در غیر آنچه خدا میپسندد، ما طلبه ها هم در وقتی که مثلاً جلسهای داریم یا میخواهید عقدی بخوانید. شما را بردند آنجا یا موقع شام یا نهار است و میخواهد شام دهد و یک ساعت معطل میکند. شما چه کار میکنید؟ ما طلبهها باید یک مسئلهای بیرون بکشیم که هم خودمان استفاده کنیم و هم مردم. اما میبینیم که دوتادو تا یا چهارتاچهارتا حرف میزنند و حرفها هم غیبت، تهمت و شایعه پراکنی. چنین گفتند آقا حال شما چطور است؟ الحمدالله! چه خبر؟ و شروع میکند و اینها چه فایدهای دارد. باید نتیجه باشد. خبر داریم که امروز در روزنامه چنین نوشته و تکرار مکررّات. عمر همۀ ما هدر میشود. کم پیدا میشود که به راستی اسراف و تبذیر در عمر نباشد. اگر مالایعنی باشد اسراف است و اگر العیاذبالله فیلم و تهمت و غیبت باشد، تبذیر است. اسرافش وامصیبتا و تبذیرش هم جهنم است. ان المبذرین کانو اخوانا الشیاطین. خوب روایتی است. اما یک توجه میخواهد. توجه توجه توجه.
 و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد