1400/10/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: معاد در قرآن/آیه 275 بقره /ربا
﴿الَّذينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إِلاَّ كَما يَقُومُ الَّذي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِّ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا فَمَنْ جاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهى فَلَهُ ما سَلَفَ وَ أَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَ مَنْ عادَ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ﴾[1]
لا يَقُومُونَ إِلاَّ كَما يَقُومُ الَّذي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِّ
لا يَقُومُونَ: خبر برای الذین.
حرکت رباخواران در دنیا و قیامت مانند حرکت انسان مصروع یا مجنون است که حواسش جمع نیست و نمیداند چه میکند؛ این حالت بخاطر فشاری است که شیطان بر او وارد میکند البتّه با انتخاب خودش؛ کسی که ربا را انتخاب میکند در معرض فشارهای شیطانی قرار میگیرد؛ اکثر مفسّرین فرمودهاند این مخصوص قیامت است؛ لکن برخی مثل علّامه در مقابل این قول اکثر فرمودهاند این مخصوص قیامت نیست بلکه در همین دنیا نیز اعمالش تحت تأثیر رباست و متعادل نیست؛ حسن را قبیح میشمارد و قبیح را حسن میشمارد؛ نگاهش در زندگی عوض میشود؛ عاطفه و رحم و مروّت ندارد؛ گرفتار قساوت قلب میشود.
انسان در زندگی انسانی حرکاتش باید حرکات انسانی و متعادل باشد؛ ربا حرکات انسان را مثل حرکات یک مجنون می کند.
الَّذي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ: کسی که شیطان به او آسیب وارد کرده و احساست حقیقیاش را گرفته است.
خبط: یعنی نیروهای انسانیش نابود شده و نیروهای حیوانیش اوج گرفته است.
تخبّط شیطان: یعنی تزریق خبط به انسان توسّط شیطان.
من المس: یعنی ارتباطی که شیطان با انسان رباخوار پیدا میکند؛ این حاکی از آن است که ربا ارتباط شیطان با انسان را قوی میکند در حد مسّ؛ گرفتار بیعقلی میشود و به جایی میرسد که احکام را بالعکس تشخیص میدهد؛ حسن را قبیح و قبیح را حسن میداند؛ هم ربادادن و هم رباگرفتن هردو انسان را از حالت تعادل خارج میکند.
لا يَقُومُونَ را باید بمعنای لایستوون بدانیم تا شامل دنیا و قیامت هردو شود؛ کسانی که مخصوص آخرت میدانند قیام در لایقومون را بمعنای قیامت میدانند و میگویند یعنی در قیامت که سر از خاک برمیدارند مانند دیوانهها به این طرف و آن طرف میروند؛ لکن طبق نگاه جامع علّامه و دیگران شامل دنیا نیز میباشد؛ در تمام احکام همینطور است که عاملین به احکام الهی هم دنیای خوبی دارند هم آخرت خوبی؛ و تارکین احکام و مخالفین با شرائع آسمانی هم دنیای خرابی دارند هم آخرت خرابی؛ بتعبیر دیگر انسان باید در دنیا انسان باشد و در آخرت انسان محشور شود؛ در دنیا عادل باشد و در آخرت عادل محشور شود؛ رباخواران و ربادِهان هم در دنیا هم در آخرت از حالت تعادل خارج میشوند؛ در آیات دیگری نیز قیام آمده که بمعنای قیامت نیست مانند:
﴿وَ أَنْ تَقُومُوا لِلْيَتامى بِالْقِسْطِ﴾[2]
﴿لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط﴾[3]
﴿أَنْ تَقُومَ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ بِأَمْرِه﴾[4]
ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبا
قالوا: قول دو معنا دارد: اظهار یا اعتقاد.
این تزلزل و عدم تعادل بخاطر آن است که معتقد شدهاند بیع مانند رباست زیرا داد و ستد است؛ این تشبیه معکوس است؛ باید بگویند ربا مانند بیع است؛ یعنی در اعتقاد نیز بالعکس هستند.
وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا
واو: حالیه یا استینافیه؛ اگر حالیه باشد باید قد داشته باشد که با حال تناسب دارد؛ اگر استیناف باشد یک ضرب القاعده است؛ از این قاعدهی کلّی، معتدلین عدالت را میفهمند و اهل ربا عدم عدالت را؛ بعضی هم گفتهاند واو حالیه است و قد در تقدیر میباشد؛ و جملهی حالیه بیانگر قاعدهی کلّی نیز میتواند باشد؛ یعنی در حالیکه قاعده این است که بیع حلال و ربا حرام است؛ اوّلاً تشبیه آنها را توبیخ میکند و ثانیاً قاعدهی کلی را بیان میکند؛ ظاهراً اگر حالیه باشد از نظر فصاحت و بلاغت نیز بهتر است.
امّا آیا این بیان تکلیف است بصورت جملهی خبریّه یعنی خبر در مقام انشاست یا خبر محض است؟ علّامه فرموده این خبر محض است و در مقام انشاء نیست.
اگر انشاء را بمعنای زجر و بعث معنا کنیم این فرمایش صحیح است امّا اگر بمعنای جعل حکم باشد، فقط خبر نیست بلکه انشاء نیز هست؛ بله این جمله خبر است لکن خبر از جعل یک حکم؛ شاید منظور علّامه همین باشد؛ در عالم اثبات، امرونهی نیست ولی در عالم ثبوت، جعل حکم است.
نکتهی بعد اینکه آیا احلّ و حرّم حکم تکلیفی است یا وضعی؟ خداوند بیع را حلال کرده است یعنی اثر نقل و انتقال را بر او مترتّب کرده است و ربا را حرام کرده یعنی باعث نقل و انتقال نیست؛ در اینصورت حکم وضعی است؛ عدّهای قائلند که حرّم حکم تکلیفی است یعنی مرتکب ربا گرفتار عقوبت میشود؛ لکن احلّ و حرّم تناظر دارند؛ گرچه در حرّم میتوان تکلیفی معنا کرد لکن در احلّ نمیشود چون بیع واجب نداریم؛ لذا خیلی از محقّقین میگویند حکم وضعی است؛ احلّ یعنی اصحّ و حرّم یعنی ابطل؛ تفصیل این مطلب سیأتی انشاءالله.