1400/09/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: معاد در قرآن/آیه 264 بقره /ابطال صدقه با منت و اذیت
آیه 264 بقره
﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى كَالَّذي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَيْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْداً لا يَقْدِرُونَ عَلى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ﴾[1]
این آیه در رابطه با ریاء بود؛ فرمود کسانی که صدقاتشان را با اذیّت و منّت باطل میکنند، مانند کسی است که اعمالش را با ریاء از بین میبرد یعنی اذیت خلق خدا و منتگذاری در صدقه، در رتبهی ریاء و شرک است؛ سپس میفرماید ریاکاران و منّتگذاران و اذیتکنندگان، ایمان به خدا و قیامت ندارند؛ یادآوری قیامت عنصر عامل تربیت انسان و توجهدادن او بسوی فضائل و دوری از رذائل است.
سپس ریاکاری و عمل توأم با اذیّت و منّت را تشبیه میکند به سنگ سختی است که بر او خاکی باشد و باران آن خاک را از بین ببرد؛ این خاک قابل برگرداندن نیست؛ ریا و اذیّت و منّت عمل را از بین میبرد و قابل برگشت نیست و باید دوباره آن را انجام داد.
صفوان: از مادهی صفی، اسم جنس برای سنگ صاف سخت؛ مفردش صفوانه (مثل مرجان و مرجانه؛ سعدان و سعدانه) ؛ وجه تسمیهی کوه صفا در مکّه نیز این است که همهاش سنگ صاف و سخت است؛ گرچه وجه دیگری هم دارد و آن اشاره به لقب حضرت آدم است.
ریاکاری و منّت و اذیّت تشبیه شده به سنگی که روی آن تراب نشسته؛ تُراب، تَرب و تُرب به یک معناست؛ ترب الرجل إذا افتقر؛ از باب اینکه خاکنشین و متّصل به خاک میشود؛ ﴿مِسْكيناً ذا مَتْرَبَة﴾[2] لأنه قعد علی التراب؛ امّا در باب افعال، ضدّ معنای ثلاثی مجرّد است؛ اترب الرجل إذا استغنی؛ مال او زیاد شد از باب اینکه خاک خیلی زیاد است؛ مانند عَرِبَ که در ثلاثی مجرد بمعنای ابهام است ولی اعرب یعنی روشن شد.
تَرب: الذی ینشأ معک؛ چیزی که همراه تو تولید میشود و با تو میماند؛ ﴿عُرُباً أَتْرابا﴾[3] اتراب أی اشباه و امثال؛
﴿يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِب﴾[4] : ترائب: استخوانهای سینه که شبیه هم هستند؛ جمع تریبه؛ اتراب یعنی متشابهات از باب اینکه أجزاء خاک شبیه هم هستند.
فَأَصابَهُ وابِلٌ
وابل: باران شدید؛ وبل یبل وبلا؛ وبل السماء إذا اشتدّ؛ ﴿فَأَخَذْناهُ أَخْذاً وَبيلا﴾[5] وبیل: شدید؛ وبال: دارای عاقبت بد و شدید؛ موبِل: فظا غلیظ القلب.
فَتَرَكَهُ صَلْداً
صَلد: خالص و پاک؛ بدون خاک و بدون زمینهی رویش و رشد؛ به بخیل نیز صلد گفته میشود؛ وجود انسان با اذیّت و منّت و شرک، تبدیل میشود به یک وجود بیخاصیت و بیبرکت.
قرآن میفرماید ما این مثالها را میزنیم تا صاحبان خرد تدبّر کنند و حقائق عالم را بفهمند؛ انفاق با منّت و اذیّت را تشبیه میکند به شرک؛ و گریزی میزند به بحث توحید و معاد؛ سپس شرک و منّت و اذیّت را تشبیه میکند به این صحنهی طبیعت که اثر اینها در وجود انسان اینطور است که تمام وجود انسان را از خیر پاک میکند و در نتیجه اعتقاد به مبدأ و معاد نیز نابود میشود.
این آیه رابطهی بین عرفان نظری و عملی را نیز بخوبی بیان میکند؛ معرفت نظری سالم به مبدأ و معاد، مرهون عملکرد صحیح است در وادی فروع دین؛ رفتار و اعمال انسان و افعال قلبی که اخلاق است، اگر مدیریت شوند به این معنا که رذائل از آن برطرف شود و فضائل ایجاد شود در عالم عمل، اعتقاد انسان که عرفان نظری است تقویت میشود و اگر اعتقاد قوی شد شرک و منّت و اذیّت از انسان و عمل او دور میشوند.
صدر و ذیل این آیه مسألهی عرفان عملی است و وسط آیه عرفان نظری است؛ این آیه این جملهی مکرّر قرآن را یادآوری میکند: ﴿إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّة﴾[6] شیعه و پیروان مکتب اهل بیت و خیرالبریة کسانی هستند که عرفان نظری و عرفان عملی که رابطهی متقابل با هم دارند، در وجودشان جاری و ساری است)