1400/07/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: معاد در قرآن/آیه 257 بقره /ولایت خدا و طاغوت
سوره بقره آیه 257
﴿اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يُحيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِما شاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا يَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظيمُ * لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ * اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ﴾[1]
آیهی مورد بحث آیهی 257 است بخاطر «أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ» که اشاره به معاد دارد؛ آیات مورد بحث، اگر بحث معاد داشته باشد، همان بیان میشود و الّا محتوای آیه فی الجمله در حدّ توان بررسی میشود.
نکته اوّل
میدانیم آیات این سه آیه (255، 256 و 257 از بقره) معروف به آیت الکرسی هستند با اینکه آیت الکرسی علی التحقیق یک آیه است؛ آیة یعنی یک آیه؛ سه آیه میشود آیات الکرسی؛ در مواردی از شریعت که آیت الکرسی وارد شده مثل نماز لیلة الدفن، آیه 255 است؛ البتّه بعضی احتیاطاً یا رجاءً یا بعنوان تلاوت قرآن سه آیه را میخوانند.
نکته دوّم
آیت الکرسی بیان دقیق توحید است؛ در روایات فراوان آمده که بزرگترین آیه قرآن آیت الکرسی است؛ و رمز بزرگی این آیه بحث توحید است؛ در مقابل پندارهای غلط مشرکین و جاهلین که برای خدا جسم و کرسی و میز و صندلی و امثال اینها تصوّر میکردند؛ و بعد از توحید، بحث ولایت است؛ شاید به همین خاطر بعضی از بزرگان فرمودهاند خوب است بعد از آیت الکرسی دو آیهی بعد نیز خوانده شود.
نکته سوّم
در بحث ولایتمداری اگر سلسلهی ولایات در عالم وجود را دقیق بررسی نکنیم گرفتار شرک میشویم اینکه بعد از توحید، ولایت آمده، یک جهتش این است که برای مطرح کردن بحث ولایت باید بدانیم ولایت مختصّ خدا نیست بلکه هرکسی در خود احساس ضعفی میکند نیاز به ولی و بزرگتری دارد مثلاً در خانواده زن به شوهر خودش خیلی وابسته است از این باب که سایهی بالای سر اوست؛ در یک محلّه یک شخص باعظمتی اگر باشد مردم به او مراجعه میکنند؛ در یک شهرستان مشکلاتشان را به مرکز اطلاع می دهند؛ مرکز زیر نظر کشور و همینطور تا میرسد به امام جامعه؛ ائمهی مختلف تا امام معصوم؛ امام به پیامبر و پیامبر متّصل میشود به خدا.
اگر این سلسله را در نظر نگیریم و ولایت را طولی نبینیم، گرفتار شرک میشویم؛ در حالیکه خود ائمه هم با همهی عظمت از خودشان چیزی ندارند و هرچه دارند از خداست؛ فرمودند: إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَقْدَرَنَا عَلَى مَا نُرِيدُ.[2]
بنابراین در آیت الکرسی بحث ولایت در قالب توحید بیان میشود؛ ولایت با محوریّت توحید؛ باید همهی مراحل توحید را با نگاه به قلّه بپذیریم؛ و چقدر از درونش ثواب بدست میآید مثلاً کسی که به پدرش احترام میگذارد برای خدا؛ ولایت پدر، استاد یا رئیس یک منطقهای را میپذیرد برای خدا که در جامعه نظم ایجاد شود.
نکته چهارم: اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا
الوَلی: بمعنای قرب بلافصل است.
وَلِی: یعنی نزدیکترین شخص به هر کسی برای ادارهی امور زندگی او.
به والی هم که ولی گفته میشود از همین باب است که امور زندگی مردم را بعهده میگیرد و کارهای آنها را انجام میدهد.
نکته پنجم: يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ
خداوند ولی مؤمنین است به سه صورت:
اوّل: امر هدایت آنها بدست اوست.
البتّه خدا هدایت بدوی به کسی نمیدهد بلکه به کسی میدهد که از او بخواهد و قدمی بردارد؛ ﴿وَ الَّذينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ﴾[3]
دوّم: نصرت و یاری در برابر دشمنان دین.
این نیز در صورتی است که انسان بخواهد و تلاش کند؛ ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُم﴾[4]
سوّم: ولایت در امر حسابرسی و ثواب و عقاب.
شخصی از پیامبر پرسید روز قیامت چه کسی حساب کتاب میکند؟ فرمودند: خود خدا! گفت نجات یافتیم چون شخص کریم وقتی قدرت داشته باشد میبخشد.
قَالَ أَعْرَابِيٌّ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ يُحَاسِبُ الْخَلْقَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؟ قَالَ: اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ! قَالَ: نَجَوْنَا وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ؛ قَالَ: وَ كَيْفَ ذَاكَ يَا أَعْرَابِيُّ؟ قَالَ: لِأَنَّ الْكَرِيمَ إِذَا قَدَرَ عَفَا.[5]
نکته ششم: يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ
جملهی حالیه یا عاطفه (عطف جملهی فعلیّه به اسمیّه) یا خبر بعد الخبر البتّه با فصل نه وصل بخاطر اهمّیّت مطلب مثلاً.
نکته هفتم
خداوند متعال انسهای طالب فضیلت و حقیقت را از تاریکی گهراهی و ضلالت هدایت می کند به نور هدایت و ایمان و حق
نکته هشتم: وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ
این قسمت از آیه تشبیه معقول به محسوس است؛ کفر و معصیت تشبیه به ظلمت شده است و ایمان و واطاعت و تقوی تشبیه به نور.
وجه شبه: همانطور که ظلمت و تاریکی مانع دیدن امور مادی میشود، کفر و معصیت مانع فهمیدن امور معنوی میشود؛ و همانطور که نور باعث دیدن امور اشیاء میشود، ایمان و تقوی باعث دیدن حقائق میشود.
نهم: الطَّاغُوتُ
اصل کلمهی طاغوت چه بوده است؟ احتمالاتی وجود دارد:
احتمال اوّل: طغووت مثل جبروت و ملکوت.
احتمال دوّم: لام الفعل یعنی واو تبدیل به الف و سپس جابجا شده است.
لذا طاغوت با طاغی فرق دارد؛ کثرة المؤونة تدلّ علی کثرة المعونة؛ بنابراین طاغوت مبالغهی در طغیان است؛ شاهد مطلب آنکه طاغوت در مقابل خدا قرار گرفته است: اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا ... وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ ... ؛ همانطور که خداوند در عظمت لایقاس به شیئ، طغیان در مقابل آن نیز باید در اوج باشد؛ یکی اوج نور و دیگری اوج ظلمت.
طاغوت مفرد است ولی معنای جمع از آن اراده شده است زیرا اولیاؤهم جمع است.
مطلب دهم: يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ
طاغوت چه میکند؟ اخراج از نور به ظلمت، اخراج از ایمان به کفر و اخراج از هدایت به ضل