1403/09/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اصول عملیه/برائت /تنبیهات برائت
بعد ما تم البحث فی التنبیه الثانی وانجر البحث الی امکان التعبد فی العمل و اخبار الاحتیاط بالنسبه الی العبادات یناسب البحث عن احادیث من بلغ حیث وردت روایات تدل علی انه من بلغه ثواب من الله علی عمل فعمل التماس الذلک الثواب اوتیه و ان لم یکن الحدیث کما بلغه و هی روایاتٌ معتبرة سنداً و لا یحتاج الی البحث عنه
تنبیه دوم ما را به سمت بحث احتیاط در باب عبادات برد که بعد از بررسی به جای واضحی نرسید لذا یک نقطه امیدی باقی ماند که گویا مشکل را حل می نماید و آن احادیث من بلغ است؛ احادیث من بلغ یا قاعده تسامح در ادله سنن بر سر زبان ها است این دو را بسیار در کلمات محققین حوزه می بینیم این سنت الهی است که در برداشت از این نظام هستی باید محقق باشیم
تنبیه سوم: اخبار من بلغ از یک جهت تکمیل بحث تنبیه دوم است و از جهت دیگر بحثی مستقل که ببینیم واقعیت آن چیست آیا اگر خبری به ما رسید که پیامبر صلی الله علیه و اله فرموده عملی ثواب دارد با انجام آن ولو پیامبر چنین حرفی نفرموده باشد خدا به ما ثواب می دهد ؟
نکته ای که ما فعلا دنبال آن هستیم احتیاط در عبادات است که آخرین مرز آن این شد مکلف عبادتی را انجام داده و در صحت آن شک می کند قاعده فراق می گوید نماز خوانده شده صحیح است اما مکلف می خواهد آن را اعاده نماید به احتمال امر که شاید الله تبارک و تعالی گفته است دوباره انجام بده "صل مرةً اُخری" احادیث من بلغ امر احتمالی است "من بلغه امرٌ احتمالیٌ" و گویا این روایات احتیاط چراغ سبزی در ذهن ما روشن می کند که شاید خداوند می فرماید "صل مرةً اخری" احادیث من بلغ می گویند دوباره خواندن نماز ثواب دارد مکلف نماز را اعاده می کند و طبق این احادیث ثواب را می برد و اینکه ثواب بر آن مترتب می شود یعنی امر دارد و با داشتن امر می شود عبادت و همان طور که می دانیم ثواب داشتن از لوازم عبادت است و طبق برهان اِنّی کشف می کنیم امر استحبابی را
این روایت فراوان هستند و از جهت سندی نیاز به بحث ندارند زیرا در بین شان روایت صحیحه نیز هست و محتوای آنها تقریبا یکی است و آنچه مهم است بررسی محتوای این روایات است
نکته ای که در این روایات است برای ما نحن فیه بحث ثواب است از مرکزیت ذکر ثواب در احادیث من بلغ منتقل شویم به امر و در ما نحن فیه مشکل مان حل شود که امر مستحبی نسبت به عبادت معاده وجود دارد بر اساس آیات شریفه ای که گاهی از اثر پی به موثر می بریم ﴿وَمَن يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ ﴾ [1] از عقاب منتقل به حرمت و نهی می شویم و یا در حدیث شریفه « من بنا مسجدا بنی الله له بیتا فی الجنه » [2] از ثواب منتقل به استحباب می شویم از این کانال می خواهیم استفاده کنیم و احتیاط در عبادات را رفع مشکل نماییم بنابراین مهم بحث ما این است که برویم سراغ محتوای احادیث من بلغ در محتوای این احادیث چند احتمال قابل تصور است:
احتمال اول: مقصود از این روایات بیان ترتب ثواب بر عملی باشد که حجت شرعی دارد (شرعی منقول یا شرعی معقول) یعنی دلیل بر وجوب یا استحباب دارد لذا مکلف می رود سراغ عملی مانند نماز شب و برای آن دلیل و حجت شرعی دارد و آن را انجام می دهد به نیت رسیدن به ثواب؛ حال یا در عالم واقع این روایات مطابق با واقع هست و یا نیست اگر مطابق باشد مطیع است و ثواب را از باب اطاعت می گیرد و اگر مطابق نباشد منقاد است و ثواب را از باب انقیاد می برد
احتمال دوم: اینکه منظور از روایات من بلغ این باشد که جابر خبر ضعیف است، نسبت به مستحبات خبری ضعیف داریم مثلا "دعا عند رویت الهلال" می خواهیم مستحب بودن مخبر به را اثبات نماییم احادیث من بلغ می گوید خبر ضعیف است اما ثواب دارد پس این را واقع بدان در نتیجه خبر ضعیف به کمک اخبار من بلغ قوی می شود و اسم آن را می گذاریم تسامح در ادله سنن یعنی لازم نیست ادله مستحبات قوی باشد شارع مسامحه کرده به دلیل احادیث من بلغ که می گویند اگر استحبابی به تو رسید تو آن را مستحب بدان اگر مطابقت داشت مطیع و اگر نداشت منقاد هستی و در هر صورت استحقاق ثواب را دارا می شوی این روایات اخبار ضعیف را در باب مستحبات جبران می کند کانه حجت
احتمال سوم: فرمایش صاحب کفایه است که می فرماید این روایات در مقام بیان استحباب نفسی هستند که هر چه شنیدید از استحباب دارای ثواب است « لکل ما بلغه ثواب حتی یکون البلوغ عنوانا ثانویا یغیر الحکم الواقعی کما فی امر الوالد ولده بصلاة الجماعه و یثبت الاستحباب بالنفس الترتب الثواب کما تثبت الحرمة بنفس الترتب العقاب فی کلام الله عز و جل ﴿من یقتل مومنا متعمدا فجزائه جهنم﴾ » این احادیث می گویند بلوغ ثواب خود موضوعیت دارد و عنوان ثانوی عملی است که انجام می دهید مانند نماز جماعتی که پدر به فرزند می گوید انجام بده همین که پدر او می گوید از باب اطاعت ولی می شود مستحب ثانوی در اینجا بلوغ ثواب می شود عنوان ثانوی برای تولید استحباب یعنی خود رسیدن ثواب به گوش مکلف موضوع است برای اینکه بگوید این عمل مستحب است وقتی شارع گفت "دعا عند رویت الهلال له ثوابٌ" خود برهان إنّ است برای اینکه این عمل مستحب است و خود این بلوغ ثواب موضوع است برای استحباب به تعبیر دیگر "دعا عند رؤیت الهلال" وقتی متلبس شد به لباس ثواب داشتن معنایش این است که مستحب نفسی است مانند داستان خودمان در بحث احتیاط که گفتیم نمازی که متلبس می شود به لباس احتیاطِ مستحبِ نفسی، خود نماز هم می شود مستحب نفسی یا از باب مقدمه و یا از باب سرایت
احتمال چهارم سیاتی..