درس خارج اصول استاد محسن ملکی

1403/08/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اصول عملیه/برائت /تنبیهات برائت

دو سوال در رابطه با عوامل احتیاط که در روایات اخباریین موج میزد ذکر شد سوال اول این بود که آیا اوامر احتیاط ارشادی هستند یا مولوی؟ مرحوم محقق نائینی فرمود این اوامر ارشادی هستند چون ناظر به عالم معالیل و امتثال می باشند محتوای اوامر احتیاط شاید قاعده اشتغال باشد اشتغال یقینی یستدعی الفراق الیقینی عالم اشتغال نظر به عالم امتثال دارد وقتی یقین پیدا کردی ذمه تو مشغول شده پس هرچه را احتمال می دهی انجام بده یا ترک کن تا ذمه تو فارق گردد؛ فعل و ترک عالم معالیل است یعنی فرزندانی که خدا تولید کرده و به عنوان حکم بر سر مکلفین است.

ضمن همین فرمایش مطلبی را چاشنی نمود به این مضمون که ممکن است این اوامری که در باب احتیاط ارشادی هستند و موکد حکم عقل اند در بحث این اوامر احتیاط آمر شبیه امر به اطاعت نباشند، امر به اطاعت در قرآن ارشادی خالص هستند مانند ﴿اطیعو الله و اطیعو الرسول﴾ اما اوامر در اینجا امر به احتیاط هستند نتیجتا می توانید مصلحتی را در خود احتیاط در نظر بگیرید که این اوامر ثانیا و بالعرض بشوند مولوی این برداشت بنده است از کلام محقق نائینی و می خواهم بین ایشان و مرحوم خوئی تصالح بر قرار کنم

احتیاط تقویت نفس است بر اطاعت، کسی که اهل احتیاط گردد قدرت پیدا می کند بندگی خدا را راحت تر انجام دهد پس اوامر احتیاط اولا و بالذات چون ناظر به واقع و عالم معالیل هستند ارشادی و ثانیا و بالعرض چون ناظر به یک مصحلت در خود متعلق امر یعنی احتیاط هستند که بر می گردد به عالم علت و مولوی می شوند (اگر اوامر شریعت ناظر به عالم جعل باشد مولوی و اگر ناظر به عالم امتثال باشد ارشادی) مرحوم خوئی رضوان الله تعالی علیه این فرمایش را قبول ندارد و می فرماید حرف اخیر ایشان یعنی تصور مصلحت خوب است اما حرف اول ایشان را قبول ندارم که فرمود اوامر چون ناظر به عالم امتثال هستند نمی توانند مولوی باشند؛ به نظر محقق خویی اوامر ولو ناظر به عالم امتثال باشند می توانند مولوی هم باشند مثال اینکه استاد من روی اطاعت رفته است نمی تواند ارشادی باشد زیرا دور و تسلسل پیش می آید جایی که عقل خود اطاعت را می فهمد بخواهیم مولویت را پیاده کنیم می شود تسلسل به این صورت که اطیعوا الله و اطیعو الرسول تا بیان شد اطیعوا نیاز پیدا می کند به یک امر دیگر و همان طور تا بی انتها که دور و تسلسل باطل است اما در احتیاط با اینکه اوامر ناظر به معالیل هستند، خود احتیاط مانند اطاعت نیست اطاعت عنوان فانی است ولی احتیاط فانی نیست و می تواند مستقل باشد احتیاط قوت نفس است با این بیان و توضیح اشکال مشخص می شود که نزاع جدی بین مرحوم نائینی و مرحوم خوئی نیست یقینا حرف اول مرحوم نائینی ناظر به مثالی همچون اطاعت بود که دور و تسلسل پدید می آرود و همه قبول دارند اما اوامر باب احتیاط دو جهتی هستند این مقدار را مرحوم نائینی توجه دارد که امر به اطاعت با امر به احتیاط فرق دارد امر به اطاعت ممحض در ارشاد و ممحض در معالیل است اطاعت یعنی وجوب و حرمت شارع را اطاعت کردن اما امر به احتیاط دو زاویه دارد یک زاویه ناظر به معالیل است که وجوب و حرمت ها را پاسداری کنید و زاویه دیگر اینکه احتیاط خودش حسن است این احتیاط حالت ورع و دغدغه مندی می تواند امر نفسی و مولوی داشته باشد و مطلوب نفسی واقع شود و برای آن مصلحت در نظر گرفت اما اطاعت مصلحتی ندارد جز در امتثال همان طور که احتیاط پل واقع می شود تا مکلف را به سمت احکام واقعی ببرد خودش نیز فی نفسه مطلوبیت دارد

بنابراین اختلافی بین شاگرد و استاد وجود ندارد «انما افاده المحقق النائینی من قوله ان اخبار الاحتیاط ناظره الی مرحلة الامتثال و الاطاعه و ذلک یتصور بوجهین: بلا واسطةٍ و مع واسطة الاحتیاط و ذلک لایرد علیه ما افاده المحقق الخوئی» بنده گفتم اخبار احتیاط ناظر به مرحله امتثال و اطاعت است و این نظارت به دو شکل است:

شکل اول: بلا واسطه مانند امر به اطاعت اطیعوا الله و اطیعوا الرسول زیرا اطاعت فانی است

شکل دوم: مع الواسطه "الاحتیاط واسطةٌ" واسطه می تواند در خود مصلحت داشته باشد که حداقل مطلوبیت در آن باقی می ماند وجوب را با ادله برائت برداشتیم اما مطلوبیت برایش باقی می ماند بخاطر مصلحتی که خود احتیاط بما هو احتیاط

دارد تقوی نفس الی طاعة الله

جمله آخر را بنده اینگونه تلخیص کردم « فکیف کان ان الامر بالاحتیاط مع انسلاخه عن الوجوب بالادله البرائه یبقی علی قدر الاستحباب بعنوان النفس الاحتیاط الذی هو من کمالات العبد » امر به احتیاط که در روایت آمده وقتی لباس وجوب را با ادله برائت بیرون آوردیم استحباب برایش باقی می ماند که مولوی است اینچنین جمع بین فرمایش محقق نائینی و مرحوم خوئی صورت می گیرد

پاسخ سوال دوم: سوال این بود که اوامر احتیاط در طول اوامر واقعیه هستند یا در عرض اوامر واقعیه؟

معنا این است که اوامر احتیاط تعلق می گیرند به خود عمل با قطع نظر از اینکه این اعمال در عالم واقع حکمی دارند یا اوامر احتیاط تعلق می گیرد به عمل با توجه به امر اولی که دارد مثلا کسی که نماز خوانده بعد از نماز شک می کند نمازش درست بود یا نه، اوامر احتیاط می گویند احتیاط کن و دوباره بخوان حال آیا اعاده به قصد امتثال امر واقعی باشد یعنی در طول اوامر واقعی است و یا با قطع نظر از امر واقعی و به قصد احتیاط باید خواند یعنی در عرض ؟

این بحث نیاز به واکاوی و دقت دارد که سیاتی ان شاالله..

و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین