1403/08/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اصول عملیه/برائت /تنبیهات برائت
تنبیه دوم: حُسن احتیاط "الاحتیاط حسن علی کل حال عقلا و شرعا" پیش زمینه بحث در جلسه گذشته فراهم آمد و گفته شد علاوه بر حکم عقل فی الجمله از روایات استفاده می شود که احتیاط حسن است
و کیف کان ان رجحان فی الاحتیاط لا اشکال فیه والحکم به عقلا و شرعا واضحٌ در ادامه بحث و اشاره به کلام صاحب کفایه عرض می کنیم که مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه می فرماید: «لا اشکال فی ترتب الثواب علیه »حال که احتیاط از جهت عقلی حسن شد زمانی که به احتیاط عمل می کنیم عُقلا ستایش و مدح می کنند بنابراین «الاحتیاط فی عالم الدنیا یوجب استحقاق المدح و التمجید»
انما الکلام در ثواب اخروی احتیاط است با پیش زمینه ای که ذکر شد چنین به ذهن آمد که شارع مقدس نیز در بحث احتیاط دستی دارد لذا تنها مقداری که می توانیم از احتیاط شرعی قائل شویم استحباب احتیاط است تا بعد بخاطر مستحب بودن احتیاط، شارع ثواب بدهد بحث ما احتیاط اصولی است نه احتیاط اخباری، احتیاط اخباری که در شبهه تحریمیه با فقدان نص واجب است صد در صد ثواب دارد؛ اما در احتیاط اصولی اگر بخواهد شرعی باشد باید برگردد به روایات معصومین علیهم صلوات الله چون از نظر عقلی الزام نبود سوال پیش می آید از نظر شرعی تمام این روایات در باب احتیاط مولوی هستند تا استحباب را اثبات کنند و ما طالب ثواب باشیم یا ارشادی هستند؟ اگر ارشادی شد دیگر ثواب و استحباب معنا ندارد لذا مرحوم آخوند می فرماید "لا اشکال فی ترتب الثواب علیه" توضیح فرمایش آخوند چنین است که می فرماید ثواب بر انقیاد مترتب می گردد یعنی کسی که در مقابل شبهه با اینکه می تواند وارد شود، ورود پیدا نمی کند این انقیاد از انقیاد حرام قطعی بالاتر است انقیاد حرام قطعی یعنی کسی می داند امری حرام است و انجام نمی دهد ولی کسی که در برابر شبهه حرمت می تواند برائت جاری کند اما احتیاط می کند انقیادش بیشتر است انقیاد در باب ترک شبهه، اقوی و اشد از انقیاد در برابر حرام قطعی لذا در اینجا ثواب مترتب می گردد .
حال می خواهیم از جهت علمی ورود پیدا کنیم به داخل بحث و ببینیم می شود فرمایش مرحوم آخوند را اثبات کرد. مشکلی که در فرمایش آخوند موجود است همان مشکلی است که در باب تجری بود آخوند از کسانی بود که می گفت تجری مستوجب عقاب است با فرض اینکه در باب تجری فعل بیرونی اتفاق نمی افتاد یعنی مکلف ظرفی را که یقین داشت خمر است نوشید و بعد مشخص شد آب بوده است آخوند فرمود مستحق عقوبت است در برابر این کلام می گوئیم عقوبت و ثواب مترتب بر فعل خارجی مکلف است در اینجا فعل مبغوض صادر نشده مرحوم آخوند می فرماید فعل توسعه دارد چه بیرونی باشد و چه قلبی؛ تجری، اراده درونی و فعل قلبی است و متعلق تکلیف قرار می گیرد در اینجا نیز انقیاد همین است انقیاد حالتی قلبی و درونی است و فعل مبغوضی از او سر نمی زند اگر احتیاط واجب بود ترک آن مبغوض می شد اما احتیاط واجب نیست و حسن است عقلا و شرعا پس احتیاط امری مسلم و راجح است
روایات اخباریین فراوان بود احتیاطی که می خواهیم از روایات برداشت کنیم چطور باید این روایات ملاحظه شوند
دو سوال در اینجا مطرح می گردد :
سوال اول: آیا اوامری که در روایات آمده و امر به احتیاط می کند مانند «اخوک دینک فاحتط لدینک » یا « قف عند الشبهه» ارشاد به حکم عقل هستند؟ به این نگاه که عقل می گوید در مشتبهات احتیاط است و روایات اشاره می کنند به حکم عقل و یا اینکه روایات مولوی هستند؟
اگر بگوئیم ارشادی هستند به حکم مستقل عقل باید بحث استحباب را کنار بگذاریم عقل می گوید در هنگام شبهه احتیاط کن تا گرفتار حرام نشوی که می شود طریقیت محض و این روایات نیز ارشاد هستند بما استقل به العقل و اینکه احتمال خطر می دهید و وارد نمی شوید از مقوله العدل حسن و مصداق عدالت است لان العدل حسن و می شود مستقلات عقلیه و روایات نیز اشاره به همین دارند .
بحث ما این است که می شود در مقابل اخباریین ایستاد و قائل به وجوب احتیاط نشد و در مرحله دوم قائل به استحباب احتیاط شویم یعنی همین روایاتی که اخباریین از آن وجوب احتیاط را استفاده کرده اند ما استفاده کنیم برای استحباب احتیاط تا بتوانیم بگوئیم بر ذمه مولای حکیم است در صورت احتیاط به ما ثواب عطا کند مانند کسی که بعد از نماز شک می کند به صحت آن قاعده فراق می گوید نماز صحیح است اما فقها فتوا داده اند اعاده نماز مستحب است؛ نماز واجب نیست بخاطر قاعده فراق اما در مرحله دوم مستحب است در بحث احتیاط نیز می گوئیم احتیاط واجب نیست اما در مرحله دوم مستحب است
سوال دوم: اگر پذیرفتیم اوامر مولوی هستند این اوامر در طول اوامر واقعی هستند یا در عرض اوامر واقعی ؟
در طول اوامر واقعی به این معنی که اوامر واقعی مانند "اجتنب عن الحرام" و احتیاط در طول این ها ست به این معنا که می خواهد همان واقعی را بر ذمه ما حفظ کند به هدف تامین اوامر واقعی . این نیز بحث مهمی است که مرحوم نائینی به آن پرداخته است
برای تکمیل این بحث می رویم سراغ سوال اول
پاسخ سوال اول: مرحوم محقق نائینی فرموده است اوامر باب احتیاط مؤکد حکم عقل هستند عقل در ما نحن فیه می گوید الاحتیاط حسن و این روایات در مقام امتثال تایید می کنند به تعبیری علمی این است که اوامر باب احتیاط ناظر به مقام جعل حکم نیستند بلکه ناظر به مقام امتثال می باشند وقتی تکلیفی بر ذمه مکلف می آید عقل می گوید اشتغال یقینی یستدعی فراق یقینی در عالم امتثال می گوید هر طور شده تکلیف مجعول را از ذمه خود بردار این روایات نیز در عالم امتثال را توضیح می دهند بنابراین موکد حکم عقل هستند به تعبیر سوم این روایات ناظر به عالم معلولات می باشند نه ناظر به عالم علل؛ معلول یعنی تکلیفی از طرف شارع بر ذمه مکلف آمده و باید آن را بردارد این نگاه مرحوم نائینی بود نهایتا حاشیه ای می زند هر چند این روایات ناظر به عالم امتثال و معلولات هستند ولی می شود در خود این روایات چیزی را مانند تقوی تصور کرد که اگر مکلف رعایت کند تقوی در وجود او بالا می رود و بخاطر تقوی عمل را انجام می دهد که این قسمت خود موضوعیت پیدا می کند
آیا می توانیم این نظر را به عنوان یک بحث فنی بپذیریم از طرفی قائل شویم اوامر احتیاط محکّم حکم عقل هستند و علی رقم ارشادی بودن آنها در درونشان چیزی پیدا کنیم که روایت ناظر به آن باشد و فرودگاه استحباب بشود و ثوابی که مرحوم آخوند گفت به این صورت درست گردد؟
و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین