درس خارج اصول استاد محسن ملکی

1403/08/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اصول عملیه/برائت /تنبیهات برائت

در تنبیه اول فرماش فاضل تونی باقی ماند ایشان فرموده است بین استصحاب عدم تذکیه با استصحاب عدم موت حتف انف تعارض برقرار می شود این دو تساقط می کنند و رجوع می کنیم به اصالة الطهاره

فرمایش محقق فاضل تونی طبق نظریه مرحوم شیخ اعظم و همچنین مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیهما جایگاهی ندارد طبق نظر مرحوم شیخ اعظم میته با غیر مذکی یک چیز است و دو مفهوم نیست اگر دو مفهوم متضاد بودند و بینشان تغایر بود چنین چیزی پیش می آمد و طبق نظر مرحوم آخوند و مشهور از محققین این دو حکماً یکی هستند و مفهوماً و حقیقتاً دو مساله می باشند لذا اگر حکم آنها یکی است پس هر آنچه حکم بر یکی مترتب شود بر دیگری نیز مترتب است و فقط در بحث نجاست محل خلاف بود که آیا نجاست بر غیر مذکی وارد هست یا خیر آن هم با بحثی که انجام شد گفتیم هرگاه شک کردیم، اصالة الطهاره تنها چاره بحث است لذا تزاحم و تعارض و نقاری بین این دو نیست که بگوئیم اصل عدم موت حتف انف است تا اثبات شود مذکی وانگهی در اینجا نیز حرف است اگر استصحاب کنیم عدم موت حتف انف را می خواهیم اثبات کنیم مذکی را که اصل مثبت است چنین بحث هایی در رابطه با این دو عنوان میته و مذکی جایگاهی ندارد زیرا عموم فقها در تاریخ حکماً این دو را با هم دانسته اند الا در خصوص بحث طهارت

اگر استصحاب عدم موت حتف انف بشود مذکی اثبات می شود و از آن طرف اگر استصحاب کنیم عدم تذکیه را می شود غیر مذکی در اینجا می توان گفت موجبة جزئیه و کلام فاضل تونی درست است که تعارض و تساقط و در نتیجه اصالة الطهاره جاری می شود و حکم به طهارت می گردد

نتیجتا فرمایش محقق فاضل تونی موجبة جزئیه در بحث نجاست قابل طرح شدن است گرچه طبق نظر شیخ اعظم به هیچ وجه قابل تصور نیست چرا که می فرماید این دو موضوع یکی هستند لکن انصافا نظر شیخ را نمی توانیم بپذیریم اما نظر مرحوم آخوند قابل پذیرش است که حکما یکی هستند الا فی حکم واحد که نجاست است

هذا تمام الکلام در تنبیه اول

تنبیه دوم: بحث حُسن احتیاط است بعد از آنکه قاطبه اصولیین در شبهه بدویه تحریمیه به عدم وجوب احتیاط و برائت قائل شدند، قائل به حسن احتیاط(استحباب احتیاط) نیز هستند یعنی احتیاط واجب نیست اما کار خوبی است هم عقلا و هم شرعا

اما عقلا احتیاط باعث می گردد انسان به واقع نزدیک تر شود که خود تجسم عدالت است عدل استدلالی؛ حسن و قبح عقلی مثال واضحش عدالت و ظلم بود عدالت در حد رجحان العدل حسن مطلقا چه وجوبی و چه استحبابی

اما شرعا از جهت شرعی ادله احتیاط دو نوع است:

نوع اول: بعضی ادله طریقیت داشت مانند احادیث تثلیث «الامور ثلاثه: امر بیّن رشده و امر بین غیِه و الشبهات» و بیان می داشت شبهات را ترک کنید تا مرتکب حرام نشوید

نوع دوم: بعضی ادله نفسی بودند مانند تقوا که اگر احتیاط کنید از جهت درون قوت پیدا کرده و تقویت می شوید که مطلوب نفسی است و رجحان شرعی

بنابراین احتیاط عقلا حسن و شرعا راجح است و روایاتی وجود دارد که اینها تقوا و حفظ نفس و مراقبت است که مراقبت بحث مطلوب شارع است و رجحان دارد .

احتیاط دو شاخه می شود تعبدی ها و توصلی ها و گاهی احتیاط یک سری عوارض دارد که سیاتی...

و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین