1403/08/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اصول عملیه/برائت /تنبیهات برائت
خلاصه جلسه گذشته:
تلخص مما ذکرنا که اصالة عدم تذکیه در مورد شک در عنوان تذکیه جاری است و در مورد قابلیت و عدم قابلیت باید قائل به تفصیل بشویم: اولا در اصالة عدم تذکیه دو شبهه حکمیه و موضوعیه مطرح می گردد که در هر دو، اصل جاری می شود اما در اصالة عدم قابلیت یا قابلیت شبهه فقط حکمیه است و قائل به تفصیل هستیم به اینکه اگر قابلیت قبلا احراز شده و بعد شک در رافع داریم استصحاب قابلیت می کنیم و اگر شک در قابلیت بدوی است اصالة عدم تذکیه و اصالة عدم قابلیت جاری می گردد و اینجاست که این نظریه تثبیت شده با نظر محقق عراقی همراه نیست محقق عراقی مبنایی را اتخاذ کرد که هر گاه شک در قابلیت نمایید باید اصالة الطهارة و حلیت جاری کنید ولی با مبنایی که بیان شد هر کجا شک در قابلیت پیش آمد اصل، عدم اعتبار قابلیت است به عنوان اصل عدمی و بعد نمی توانیم بگوئیم این حیوان پاک است و حلال
بعد از اتمام این بحث در بحث قابلیت در صورتی گرفتار شک می شویم که ادله اجتهادی پاسخگو نباشند اما اگر ادله اجتهادی مشخص نمودند که کدام حیوان قابلیت دارد و کدام قابلیت ندارد این بحث فاقد ثمره عملی بوده و فقط ثمره علمی دارد بنابراین می رویم سراغ شریعت و روایات تا ببینیم اوضاع و احوال حیوانات و قابلیت آنها چگونه است
کلمات فقها در طول تاریخ نسبت به حیوانات مختلف است برای توضیح مجبوریم با آنچه در فقه نسبت به حیوانات آشنا شده ایم ذکر نموده و تقسیمات و شقوق را بیان کنیم همانطور که می دانیم حیوانات در شریعت دو قسم هستند:
1. ماکول اللحم 2. غیر ماکول اللحم؛
ماکول اللحم شامل دریایی صحرایی و خشکی است
غیر ماکول اللحم بر دو قسم است:
قسم اول: نجس العین (کلب و خنزیر) در مورد این قسم از غیر ماکول اللحم بین علماء شیعه اختلافی نیست که قابلیت تذکیه ندارند
قسم دوم: طاهر العین که خود بر دو قسم است: انسان و غیر انسان انسان بالاتفاق قابلیت تذکیه ندارد و حکم آن مشخص است
غیر انسان بر دو نوع است:
نوع اول: حیوانی که نفس سائله یعنی خون جهنده ندارد مانند مار عقرب و ...اینان نیز بالاتفاق تقریبا قابلیت تذکیه ندارند از این باب که طاهر هستند؛ تذکیه دو حکم داشت حکم وضعی که طهارت بود و در مانند مار نیاز به تذکیه ندارد چون طاهر است، باقی می ماند حلیت که در حلیت این نوع از حیوانات قابلیت تذکیه ندارند زیرا از ادله می فهمیم که قابل اکل نیستند
نوع دوم: حیواناتی که نفس سائله دارند که دو قسم می شوند:
دسته اول: حیواناتی که جزء نسوخ می باشند مانند فیل و دب (خرس) و میمون و جریس (مارماهی) ذب (بزغاله مار) حشرات، ابن عرس (راسو) غالب فقها می گویند این دسته از حیوانات قابلیت تذکیه ندارند
دسته دوم: حیواناتی که درنده هستند مانند شیر ببر شغال مشهور قائلند قابل تذکیه می باشند فی الجمله دلیلی که اشاره می شود مضمره سماعه است سَالتهُ عَن جلود السّباع یُنتفعُ ؟ قال اذا رَمیتَ و سمَّیتَ فانتفع بِجلدهِ و اما المیتةُ فلا [[1] ] از امام پرسیدند درباره پوست حیوانات درنده فرمود اگر ذبح و تذکیه شوند پوستشان قابل استفاده است اما اگر خود مرده باشد نمی توان از آن استفاده کرد
مرحوم صاحب جواهر در باب لباس مصلی می فرماید :کل حیوان طاهر العین حال الحیاة و ان لم یکن ماکول اللحم قابل للتذکیه و لکن لایصلی فیه عدا ماستثنی [[2] ]به عنوان یک قاعده کلی از نصوص اینگونه استفاده می شود هر حیوانی تا زنده است پاک است و قابلیت دارد برای تذکیه لکن نمی شود با پوست آن نماز خواند مگر مواردی که استثنا شده است، صاحب حدائق می فرماید: لا خلاف بین الاصحاب فی ما اعلم ان ما عدا الکلب و الخنزیر و الانسان یقع علیها الذکاة [[3] ] غیر از سه مورد یاد شده بقیه حیوانات قابلیت تذکیه دارند (حیواناتی که خون جهنده ندارند سالبه به انتفاء موضوع هستند) حکم در مورد حیوانات سائل النفس هست لذا قابلیت تذکیه با این نگاه دو قسمت است یکی با شرط(نفس سائله) یکی قابلیتی که از عناوین فهمیده می شود حیوانی که خون جهنده ندارد اوداج اربعه هم ندارد
این دور نمای بحث ادله اجتهادی در کلمات فقها است که باید وقت بگذاریم و ملاحظه نماییم تا به جایی برسیم که می توان ضرب القاعده کرد به عنوان یک قاعده استیادی از روایات که بشود دلیل اجتهادی و از آن استفاده کنیم همه حیوانات در شریعت مشخص شده است
بنابراین بحث گذشته ما فقط ثمره علمی داشت .
و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین