1403/08/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اصول عملیه/برائت /تنبیهات برائت
در بحث تصرفات ولی رسیدیم به عبارت سیدنا الامام ذضوان الله تعالی علیه که فرمودند استصحاب عدم تذکیه (عدم ازلی) صحیح نیست زیرا ایشان استصحاب عدم ازلی را قبول ندارند در مورد استصحاب عدم ازلی باید مفصل در بحث استصحاب بررسی کنیم و این مشخص است که علمای اصول در استصحاب عدم ازلی سه نظریه دارند:
نظریه اول: لایجوز و لا یصح مطلقا نظریه دوم: یجوز مطلقا نظریه سوم: قائل به تفصیل هستند
در اینجا مرحوم امام رضوان الله تعالی علیه بر همین اساس فرمود استصحاب عدم ازلی یا استصحاب عدم تذکیه نمی تواند موضوع حکم قرار گیرد زیرا عدم است و عدم قابلیت موضوع قرار گرفتن ندارد کلام امام به گونه ای بود که گویا اگر مفاد لیس تامه هم شود باز هم عدم تذکیه عدمی است
به عنوان تامل در فرمایش امام عرض می کنم که عدم تذکیه به معنای لیس تامه در حیوانی که ذبح شده است قابل تصور است لیس تامه یعنی عدم و کان تامه یعنی وجود؛ در حیوان ذبح شده می شود تصور کرد عدم تذکیه را به معنای لیس تامه (عدم) زیرا قبلا تذکیه نشده بود و الان هم که ذبح شده حیوان هست اما شک در تذکیه او داریم حال بخاطر هر شکی چه حکمیه و چه موضوعیه، قبل آن عدم تذکیه متیقن سابق است شک یا در تحقق سبب (اعمال) است یا در تحقق مسبب(ازهاق الروح علی کیفیة الخاصه) فرق نظریه امام با دیگر فقها در این است که حضرت امام تذکیه را به معنای مسبب گرفته است
حیوانی مذبوح گشته و نمی دانیم تذکیه شده یا نه چه شک در سبب و چه مسبب، می شود عدم مطلق به معنای "لیس تامه" این عدم قبل از وجود حیوان بوده و بعد از انجام عملیات ذبح باز هم به عنوان متیقن سابق هست که می شود عدم محمولی (زید موجودٌ(کان تامه) و گاهی زید معدومٌ (لیس تامه)) بعد از اینکه حیوان وجود پیدا کرده و عدم نعتی هم دارد یعنی لیس ناقصه "الحیوانُ غیرُ مذکیٰ" عدم تذکیه را به عنوان نعت قرار می دهیم این حیوان به صورت شک وجود غیر مذکی است پس می توانیم متصف نمائیم به مشکوک التذکیه "الحیوان الموجود مشکوک التذکیه" این حیوان مشکوک قبل از عملیات ذبح، غیر مذکی بود(زنده بود) این عدم می شود عدم نعتی یعنی موضوع موجود است حیوان زنده بود و متصف بود به عدم تذکیه وقتی زنده بود موضوع وجود داشت اما عدم تذکیه متیقن است و بعد از ذبح به جهتی از جهات شک می کنیم که به معنای سبب یا مسبب مذکی شد ؟ "هل صارت الشاة مذکاةً سببا أو مسببا" اینجا استصحاب عدم ازلی نیست اما در کلمات حضرت امام طوری است که گویا چه عدم محمولی باشد چه عدم نعتی، عدم ازلی است .
اولین نقد بر کلام امام چنین است که اگر واقعا عدم محمولی بود یعنی مفاد لیس تامه، چون شما قبول ندارید استصحاب نمی شود اما اگر شد عدم نعتی و در زمان وجود، عدم قبل از ذبح به عنوان وصف برای حیوان بود این عدم قابل استصحاب است و موضوع حکم شرعی قرار می گیرد زیرا نعت است و موضوع آن موجود است این طور نیست که عدم موضوع برای حکم شرعی قرار نگیرد سواء کان موضوعیاً او نعتیاً عدم نعتی عدم مطلق نیست .آری عدم مطلق طبق نظر شما موضوع قرار نمی گیرد اما عدم نعتی که عدم مطلق نیست بلکه عدم همراه با وجود است یعنی حیوان موجود متصف بود به عدم تذکیه بعد از ذبح شک می کنیم به تذکیه متصف شد یا متصف نشد استصحاب می کنیم عدم تذکیه را که این حیوان هنوز متصف است به عدم تذکیه
اگر عدم مطلق باشد عدم ازلی است ولی اگر عدم مطلق نیست در نتیجه ازلی نیست و عدمی است که پشتوانه وجود دارد که پشتوانه آن حیوان در زمان حیات است که می شود عدم نعتی بنابراین اصالة عدم تذکیه در باب نعت جاری می گردد
ثانیا اگر استصحاب کردیم عدم تذکیه نعتی را سببا یا مسببا، خودبخود اثبات می شود که حیوان مذکی نیست وقتی شد غیر مذکی لازم نیست اثبات کنیم میته هم هست زیرا موضوع حرمت و نجاست حیوان، غیر مذکی است که گاهی در روایات از آن به میته تعبیر شده ولی در قرآن می فرماید ﴿الا ما ذکیتم﴾ یعنی اگر حیوان را تذکیه نمایید حلال است و اگر تذکیه نکنید حرام است لازم نیست اثبات کنیم میته است که بحث اصل مثبت پیش بیاید می گوئیم اگر عدم مطلق و ازلی باشد اصل مثبت است اما اگر عدم نعتی شد که معتمد بر وجود است بعد از اینکه مذبوح گشت می گوئیم "هذا الحیوان غیر مذکی" عدم بما هو عدم موضوع برای حکم نیست عدم نعتی بدون منعوت و موضوع اشتباه است نعت یعنی وصف و وصف بدون موصوف امکان ندارد لذا "هذا الحیوان غیر مذکی یجب الاجتناب عنه"
میته در اصطلاح شرعی و لغت اعم است از مذکی و غیر مذکی حیوانی که خودش می میرد میته است و حیوانی که اعمال ذبح شرعی روی او درست انجام نمی گیرد اصطلاحا میته است لذا میته اعم است از موت حتف انف یا ذبح شرعی کامل انجام نگیرد حتی در روایت آمده اگر مثلا رو بقبله ذبح نشده حکم میته را دارد یعنی میته است .
به تعبیر خیلی از فقها موضوع برای طهارت و حلیت مذکی بودن است و موضوع برای نجاست و حرمت دو چیز است: میته و غیر مذکی و بعضی عقیده دارند میته اعم است از موت حتف انف و غیر مذکی لذا اگر استصحاب عدم تذکیه کردیم و مورد غیر مذکی شد "یصدق علیه المیته" و اگر هم صدق میته نکند می گوئیم در شریعت دو چیز موضوع است برای نجاست و حرمت: میته و غیر مذکی .
به نظر می رسد با این تفاسیر هنوز به این نتیجه نرسیدیم که تذکیه در مختار این جلسه چیست؟
کلمات بزرگان را نقل کردیم با توجه به قرآن و روایت آنچه به ذهن می رسد این است که تذکیه عبارت است از سبب ازهاق روح زیرا هم قرآن این گونه می فرماید و هم در تعبیر روایات الی ماءشاالله این گونه است ذبح و ذابح و نحر و ناحر همه به انسان نسبت داده می شود پس بنابراین تذکیه عبارتست از اعمالی که ذابح انجام می دهد با خصوصیاتی که دارد و این استعمال حقیقی است اما اگر اسباب گفته شده و مسبب اراده شده یعنی به فرمایش امام زهوق روح، مسبب می شود ازهاق و ظواهر قرآن و حدیث سبب را گزارش می دهد
اگر بخواهیم اراده کنیم مسبب را استعمال می شود مجازی یعنی ذکر سبب و اراده مسبب که مجاز مرسل است لذا فرمایش
محقق عراقی و محقق نائینی رضوان الله تعالی علیهما بنظر می رسد محکّم است که روی سبب رفته اند و قابلیت را شرط گرفته اند
بعضی از اعاظم مانند مرحوم روحانی در منتقی می فرماید: ان التذكية بمفهومها العرفي عبارة عما يساوق النزاهة والنظافة والطهارة [[1] ] تذکیه عبارتست از طهارت و نظافت این بسیار بعید است که تذکیه را به معنای تطهیر بگیریم که در لغت و اصطلاح همچین تعبیری نداریم در لغت تذکیه به معنای نحر و ذبح آمده است معنای طهارت می شود از لوازم آن بعد تذکیه طهارت واقع می شود این بعید است که اسم حکم وضعی را روی عملیات بیرونی بگذاریم .
و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین