درس خارج اصول استاد محسن ملکی

1403/07/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اصول عملیه/برائت /ادله اخباریین

در ادامه بحث اصول دو نکته را عرض می کنم

نکته اول: با توجه و تأمل در حجیت أمارات شرعیه به این نتیجه می رسیم أمارات شرعیه ای که محرمات شرعیه را بیان کرده اند باعث انحلال علم اجمالی می شوند چه حجیت این أمارات از باب طریقیت باشد یا از باب منجزیت و یا از باب سببیت.

در باب طریقیت، أماراتی که ما به آنها عمل می کنیم گزارشکر محرمات شرعی می باشند از باب طریقیت کما هو الحق که مانند علم طریق هستند همان طور که علم اجمالی طریق است أمارات نیز طریق هستند و محرمات را در عالم واقع گزارش می دهند و بعد می بینیم 1000محرم الهی شناخته شد، بعد هر چه می گردیم برای مسائل جدید مانند بیت کویین یا معاملات اینترنتی بر اساس همین أمارات اطلاق یا عموم یا دلیل اجتهادی بر حرام بودن در قالب قرآن و حدیث پیدا نمی کنیم در اینجا علم اجمالی منحل می گردد و تنها چیزی که وجود دارد شک است باید بگوئیم جناب اخباری تا آنجا که علم دارید ما نیز با شما موافق هستیم یعنی قبل الفحص و یا اطراف علم اجمالی شک در مکلف به، اما در شک در اصل تکلیف بعد الفحص و الیاس دیگر علمی باقی نیست.

اما منجزیت یعنی أمارات منجز آن چیزی هست که در واقع هستند همان واقعی که أماره بر آن دلالت می کند، أماره 1000 حرام را معرفی می کند به عنوان منجَّزات یعنی بر ذمه مکلف هستند لذا همین ها احکام الله هستند و مازاد بر اینها منجز نمی باشند پس مشکوک هستند (شک و برائت)

طبق سببیت که اشعری و معتزلی قائلند مؤدای این أمارات احکام الله است و در مازاد بر این ها شک داریم که در اینجا می شود برائت بنابراین انحلال علم اجمالی علی جمیع المبانی فی حجیة الأمارات ثابتٌ

نکته دوم: علم اجمالی کبیر که بیان آن گذشت لا وجه له علم اجمالی کبیر برای اخباری فائده ای ندارد زیرا علم به وجود الزامات(وجوب و حرمت ها) در شریعت در راستای هدف اخباری نیست به خاطر اینکه اگر علم اجمالی کبیر را برای اخباری تعریف کنیم تعریفی است که "لایرضی به صاحبه" و علتش آنست که اخباری در شبهات وجوبیه قائل به احتیاط نیست

لذا داستان علم اجمالی که وجه دوم از وجوه عقلیه بر وجوب احتیاط است منحصر در علم اجمالی صغیر می گردد یعنی علم اجمالی به وجود محرمات در شریعت

از وجوهی که استدلال شده بر احتیاط بر مبنای عقل وجه اول دفع ضرر محتمل و وجه دوم علم اجمالی را بیان نمودیم

وجه سوم : این وجه تحلیل و بیان عقلی می باشد و آن عبارتست از اصالة الحظر "الاصل فی الاشیاء اصالة الحظر" این اصلی عقلایی است که وقتی با شیئی برخورد می کنید آن شیء حلال است یا حرام و شاید بسیاری از اهل سنت نیز به این اصل قائلند و آن را به عنوان اصل عقلایی پذیرفته اند به عنوان مثال حیوانی را که در مرحله اول و جدید می بینید این حیوان حرام است یا حلال ؟

اخباری می گوید در شبهه تحریمیه بعد الفحص که نمی دانید حلال است یا حرام اصالة الحظر می گوید حرام است پس احتیاط جاری می شود لذا اصالة الحظر می شود دلیل بر احتیاط

پاسخ: در پاسخ به سخن اخباری باید گفت اولا اصالة الحظر اتفاق جمیع عقلا نیست زیرا عده ای از آنها مانند شیعه و اهل حق قائلند اصل در اشیاء اباحه است ثانیا سلمنا که اصل در اشیاء حظر باشد محل جاری شدن اصالة الحظر در جایی است و محل جاری گشتن اصالة الاحتیاط در جایی دیگر حظر آنجاست که هیچ دلیلی بر حرمت و حلیت نداریم یعنی یقین داریم در شریعت چیزی نیست آنجا عالم خلأ است و می گویند اصل در اشیاء حظر است اما احتیاط و برائت در جایی است که می دانیم احکامی هست اما شک داریم یعنی عالم شک . بنابراین این دو مقام با هم متفاوت هستند نمی توان از اصالة الحظر که برای عالم خلأ است در عالم شک استفاده کرد ثالثا لو سلم که اصالة الحظر بحث ما نحن فیه را می گیرد و اطلاق دارد اما از خود کلمه الحظر"وارد نشوید" پیداست این در جایی است که شارع ترخیص نداده باشد اما در ما نحن فیه ترخیصات شریعت فراوان است و با وجود این ترخیصات اصالة الحظر جاری نمی شود

هذا تمام الکلام در دلیل عقل بر احتیاط در شبهه تحریمیه بعد الفحص تحصل مما ذکرنا ان الحق فی المقام ما ذهب الیه الاصولیون من ان الاصل فی الشبهات التحریمیة البدویه بعد الفحص و الیأس عن الدلیل الاجتهادی هو البرائة بحکم العقل و النقل و لا تصل النوبه الی ما افاد اصحابنا الاخباریون من الاحتیاط بالادلة التی ذکرناها من الکتاب و السنة و العقل هیچ کدام از این سه مرحله استدلال در درونش چیزی نبود که "یغنی و یسمن من جوع" و بگوید در احتیاط حق با اخباری است بلکه اصولیون به عنوان شاخص در شریعت جعفریه محمدیه صلی الله علیه و اله و سلم به ویژه با نگاه عقلی دقیق عقل سلیم توأم با بصیرت بهتر به واقعیت های اسلام و فروع دین نظر کرده اند گرچه اخباریون نیز کار کرده و فحص و دقت نمودند و در نهایت نظرشان چیز دیگری بود اما از زمان شیخ طوسی شیخ مفید و سید مرتضی رضوان الله تعالی علیهما شم و سبک نگرش به احکام الله تبارک و تعالی همین صبغه اصولیت است .

و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین