1403/07/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اصول عملیه/برائت /ادله اخباریین
دومین وجه عقل برای نظریه اخباریین علم اجمالی بود اعم از علم اجمالی کبیر و علم اجمالی صغیر
علم اجمالی کبیر داریم به اینکه در شریعت الزاماتی وجود دارد الزام به فعل واجب و الزام به ترک حرام این الزامات را رصد کرده و 500 مورد پیدا می کنیم بعد در موردی شک می کنیم که این الزامات هست یا نه مثلا شبهه وجوبیه یا تحریمیه و اشتغال یقینی یستدعی الفراق الیقینی چون علم اجمالی مانند علم تفصیلی منجز بوده و ذمه را مشغول می کند در نتیجه متیقنات را عمل می کنیم و نسبت به مشکوکات برای اینکه یقین کنیم الزامات شریعت را امتثال نموده ایم عامل به احتیاط می شویم "هذا ما افاده اصحابنا الاخباریون فی الوجه العقلی الثانی علی وجوب الاحتیاط" که مرحوم آخوند آن را مطرح می نماید
علم اجمالی صغیر که مرحوم شیخ مطرح می نماید و الحق مع الشیخ یعنی علم اجمالی داریم که در شریعت الزامات به ترک است فقط محرمات داریم چیزی که در ما نحن فیه نیاز داریم و کاربرد دارد همین علم اجمالی صغیر است می دانیم اجمالا در شریعت محرماتی هست در موضوعاتی شک می کنیم که حرام هست یا خیر فحص نمودیم و دلیلی پیدا نکردیم شبهه تحریمیه بدویه بعد الفحص و الیاس عن الدلیل اخباری می گوید احتیاط زیرا اشتغال یقینی یستدعی الفراق الیقینی هذا حکمٌ عقلیٌ علم اجمالی باعث می شود ذمه مشغول شود باید هر طرف را شک کردیم متعلق حرمت هست یا نه اجتناب کنیم تا یقین پیدا کنیم گرفتار هیچ حرامی نشده ایم.
چه علم اجمالی اول و چه علم اجمالی دوم که نهایتاً اولی اعم است و شاید نیاز اخباریین را به شکل اعم تأمین کند و دومی
اخص است و مختص ما نحن فیه، علی کل حال مرجِع علم اجمالی به سه قضیه است :
اول : قضیه حملیه متیقنه بالعلم التفصیلی
دوم: قضیه منفصله حقیقیه که غالبا هست
سوم: قضیه منفصله مانعة الخلو
به عنوان مثال وقتی یقین می کنیم در بین 100 گوسفند حرام وجود دارد گوسفندان را دو قسمت می کنیم در هر کدام از قسمتها یقین داریم حرام وجود دارد اولین جمله منطقی این است "الحرام موجودٌ فی الاغنام" که قضیه حملیه متیقنه است یعنی یقین تفصیلی داریم به بودن حرام بعد می گوئیم الحرام إما در قسمت اول أو در قسمت دوم که قضیه منفصله حقیقیه است اگر گوسفندان را به شکلی دیگر تقسیم کردیم مثلا سه قسمت نمودیم بعد مانعة الخلو می شود و علی کل حال حرام داخل این سه قسمت هست؛ آنچه مهم است قضیه اول و دوم است تا زمانی که این دو قضیه (حملیه متیقنه و منفصله حقیقیه) پا بر جا باشد علم اجمالی منجز است به این معنا که اگر بتوانیم بگوئیم از جهت منطقی این دو قضیه صادق است علم اجمالی شبیه علم تفصیلی عمل نموده و تکلیف درست می کند و حرف اخباری ثابت می گردد لذا باید در شبهه تحریمیه احتیاط کنیم
اما اگر این دو قضیه به هم ریخت و صادق نبود علم اجمالی دیگر نافذ و منجز نیست به عنوان مثال انحلال علم اجمالی مهمترین حربه ای است که در مقابل اخباریین دست اصولیین است، اخباریین در این دلیل استدلال کرده اند به حکم عقل توسط علم اجمالی یعنی عقل ما سربازی دارد به نام علم اجمالی و ما را وادار کرده است که قائل به احتیاط شویم اگر توانستیم این علم اجمالی را منحل نماییم این حربه را از دست اخباری گرفته ایم و انحلال علم اجمالی به این است که این دو قضیه صادق نباشد.
قضیه حملیه متیقنه و منفصله حقیقیه به دو صورت منحل می شود:
1. انحلال حقیقی 2. انحلال حکمی
انحلال حقیقی به آن است که قضیه حملیه متیقنه روی جامع و کل گوسفندان بسته شده است حال یقین وجدانی پیدا کردیم که این حرام ها در 10 گوسفندان سفید است در این صورت هر دو قضیه از بین می رود انحلال قضیه حملیه متیقنه زیرا دیگر در مورد کل گوسفندان صدق نمی کند و انحلال قضیه منفصله حقیقیه زیرا هر کدام از قسمت ها را شامل نمی شود به این جهت که حرام منحصر می گردد به گوسفندان سفید اینجا انحلال می شود انحلال حقیقی زیرا علم وجدانی آمد و ماهیت
داستان را تغییر داد
انحلال حکمی این است که أماره و بینه بیاید مثلا دو نفر عادل بگویند حرام شما در 10 گوسفند سفید است دیگر نسبت به بقیه گوسفندان که 90 تا هستند شک بدوی داریم در اینجا وجدانا قضیه ها از بین نرفته بلکه تعبدا منحل شده است از آنجا که شارع مقدس أماره را جایگزین علم قرار داده ما از باب تعبد می پذیریم پس انحلال علی قسمین انحلالٍ حقیقیٍ زمانی است که دو قضیه ذکر شده نابود شوند و موضوع آن ها تغییر کند چه وجدانا که انحلال حقیقی است و چه تعبدا که انحلال حکمی است
چند مصداق در میدان انحلال حقیقی مثال می زنیم بخاطر اینکه شکل علم اجمالی با علم تفصیلی متفاوت است
مورد اول: یکی از صور علم اجمالی آن است که بعد از علم تفصیلی باشد دو ظرف موجود است و یقین داریم که ظرف اول نجس است بعد قطره ای خون افتاد نمی دانیم در ظرف اول افتاد یا ظرف دوم یعنی علم اجمالی داریم به اینکه در ظرف اول است یا ظرف دوم قبل از علم اجمالی، علم تفصیلی داریم که ظرف اول نجس است و بعد از افتادن قطره خون ما شک می کنیم در کدام ظرف افتاده این مورد از تحقق علم اجمالی در خارج که اول تفصیل است و بعد اجمال اصلا منجز نیست به جهت اینکه از همان ابتدا علم اجمالی منحل شده و تشکیل نمی شود زیرا ظرف اول را می دانیم نجس است و در مورد ظرف دوم شک بدوی داریم دیگر علم اجمالی مستقر نمی شود
مورد دوم: اینکه علم تفصیلی با علم اجمالی مقرون بوده و با هم تولید می شوند مانند اینکه دو قطره خون افتاد یکی را یقین داریم که در ظرف اول افتاد و قطره دومی را شک داریم در کدام ظرف افتاده در این جا علم اجمالی و علم تفصیلی با هم پدید می آیند که باز هم علم اجمالی استقرار پیدا نمی کند نسبت به ظرف دوم و هیچ منجزیتی ندارد و هیچ کدام از دو قضیه شکل نمی گیرد نه قضیه حملیه متیقنه و نه قضیه منفصله حقیقیه.
اگر علم تفصیلی بعد از علم اجمالی تحقق پیدا کند دو صورت دارد:
صورت اول: علم تفصیلی ناظر به معلوم به علم اجمال است
صورت دوم: علم تفصیلی ناظر به معلوم به علم اجمال نیست
مثلا می دانیم در بین 100 گوسفند حرام وجود دارد بعد یقین وجدانی پیدا کردیم که مورد یقینی ما در حرام بودن، گوسفندان سفید است در اینجا نیز انحلال حقیقی است و چنانچه أماره این حرف را بزند می شود انحلال حکمی
اما اگر علم تفصیلی ناظر به معلوم به علم اجمالی نبود صوری را دارا می باشد که سیاتی ...
و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین