درس خارج اصول استاد محسن ملکی

1403/07/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اصول عملیه/برائت /دلیل اخباریین

جمع بین روایات اخباریین بر احتیاط و روایات اصولیین بر برائت در شبهه تحریمیه بدویه بعد الفحص محل نزاع ماست و دانستیم که بین این دو طائفه روایت، سوسویی از بحث معالجه دلالی با عنوان اطلاق عموم پیدا شد مثلا اصولی به عمومیت روایات برائت امید داشته باشد و در مقابل اخباری قائل به این مسأله شود که روایات احتیاط مطلق هستند و عموم مقدم بر اطلاق است زیرا دلالت عموم تنجیزی است یعنی در ذاتش وجود دارد (وضع) و دلالت اطلاق تعلیقی است و معلق بر مقدمات حکمت

این نظریه مخدوش است زیرا اطلاق و عموم در هر دو طائفه موجود است و مشکلی حل نمی گردد لذا می رویم سراغ دو مطلب دیگر:

مطلب اول: بحث نص را به میدان می کشیم همان طور که مرحوم آخوند فرمود روایات باب برائت نص است اما روایات دال بر احتیاط ظاهر هستند و نص بر ظهور مقدم است مانند "کل شیء مطلق حتی یرد فیه نهیٌ" و یا "کل شیء لک حلال" که کلمه مطلق و حلال نص است اما در "اخوط دینک فاحتط لدینک" صیغه امر ظهور دارد.

این دفاعیه از اصولیین مستحکم نیست به جهت اینکه در روایات احتیاط نیز نص وجود دارد مانند "الوقوف عند الشبهات خیر من الاقتحام من الهلکات" بنابراین این مطلب را کنار می گذاریم

مطلب دوم: به اینجا رسیدیم که نسبت بین این دو طائفه یا از باب تباین است و یا عموم خصوص من وجه و اینکه از نظریه مرحوم آخوند که اخصیت را مطرح نمود بخاطر مستحکم نبودن دفاع نشد مرحوم آخوند خواسته بود مشکل را با اخصیت و نصیت حل کند که هیچ کدام میسر نشد لذا می رسیم به نوعی از تکافؤ تعارضی که دو دلیل با هم تکافؤ دارند هر امتیاز و روایتی در هر دو روایت وجود دارد

تنها راهی که باقی می ماند از جهت معالجات ظاهری لفظی و نقلی این جمله است که روایات برائت موافق با کتاب هستند ﴿ما کنا معذببین حتی نبعث رسولا﴾[[1] ] این آیه شریفه را قبلا ذکر کرده و پذیرفتیم که می تواند دلیل بر برائت باشد یعنی "ما کنا نکلف الانسان حتی نبین" تکلیف نمی کنیم مگر اینکه بیان باشد و مورد ما نحن فیه شبهه تحریمیه حکمیه بعد الفحص و الیأس عن الدلیل است یعنی یأس عن البیان لذا موافق با قرآن است؛ اگر نتوانستیم با دلیل مشکل را حل کنیم نوبت می رسد به تکافؤ مستقر در باب تعارض وقتی تکافؤ مستقر شد تساقط صورت می گیرد و دو طائفه روایت از اعتبار سقوط می کنند در این هنگام فقط عقل می ماند که می گوید قبح عقاب بلا بیان زیرا نه حکم واقعی داریم و نه حکم ظاهری، هر چه گشتیم دلیل اجتهادی بر وجود حکم و عدم حکم نیافتیم و بیان حکم ظاهری نیز نداریم زیرا روایاتی که بیان حکم ظاهری داشتند ساقط شدند پس "لیس لنا بیان بالنسبة الی حکم الواقعی و لا بالنسبة الی حکم الظاهری"

نتیجه می شود عدم البیان مطلق و قبح عقاب بلا بیان که بدینوسیله منتقل می شویم به نظریه اصولیین در شبهه حکمیه بدویه بعد الفحص و الیأس عن البیان

هذا تمام الکلام در بحث روایات

سومین دلیل اخباریین عقل و اولین دلیلی که ذکر می شود دفع ضرر محتمل است که توضیح آن سیاتی...


[1] سوره اسراء، آيه 15.