درس خارج اصول استاد محسن ملکی

1403/07/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اصول عملیه/برائت /ادله اخباریین

روز چهارشنبه را با فرمایشی از امام کاظم علیه السلام آغاز می کنیم و یاد بزرگ مجاهد، طلبه فاضل مکتب اهل بیت علیهم صلوات الله شهید والا مقام سید حسن نصرالله را به وسیله تعلم و ذکر معارف دین گرامی می داریم چرا که مذاکرة العلم بهترین شکل هدیه دادن و یاد کردن از اولیاء خداست و متاسفانه رسم غلطی مرسوم است که وقتی چنین اتفاقاتی می افتد درس و بحث تعطیلات می شود و این مسأله باعث خوشحالی دشمن می گردد؛ حضرت امام راحل وقتی فرزندشان سید مصطفی به شهادت رسید با گفتن انا لله و انا الیه راجعون درس را ادامه داد و حوزه نجف را تعطیل نکرد تعطیلی به نفع دشمن است و از آن به عنوان یک اهرم استفاده می کند تا زندگی ما را عقب بیندازد.

این حدیث شریف را هدیه می کنیم به شهدای والا مقام مقاومت و امید آن داریم با حماسه سازی سپاه و نیروهای نظامی که افتخار ایران هستند انتقام این خون های به ناحق ریخته شده گرفته شود و آینده مملکت در تعالی و ترقی و رشد و تکامل و عزت باشد

قال الکاظم علیه السلام : اَلسَّخیُّ الۡحَسنُ الخُلُقِ فی کَنفِ اللهِ لا یتَخَلَّی اللهُ عنهُ حتَّی یُدخِلَهُ الجَنَّةَ و ما بَعثَ اللهُ نبیّاً اِلا سَخیاً وَ ما زالَ اَبی یوصِینِی بِالسَّخاءِ وَ حُسنِ الخُلقِ حتَّی مَضیٰ [[1] ]

سخاوتمند خوش اخلاق در پناه خداست و او را رها نمی کند تا وارد بهشت نماید خدا هیچ پیامبری را مبعوث نکرده مگر سخاوتمند و پیوسته پدرم مرا سفارش به سخاوت و خوش اخلاقی می کرد تا از دنیا رفت.

مصداق این حدیث یقینا شهدای راه حق هستند که بالاترین مقام را در سخاوت دارند زیرا برای دیگران جان داده اند سخاوت در مرحله عرف و عادی این است که افراد از مایتعلق "اموالشان" می گذرند و مقام بالاتر این است که سخاوت در جان باشد و فرمودند هیچ پیامبری مبعوث نشد مگر صفت برجسته او سخاوت بود همه هستی خود را میگذاشت تا برای بشریت نور و هدایت باشد

خلاصه جلسه گذشته:

در بحث اصول بالنسبه با روایات عمده، مقام اول و دوم (ادله اخباری بر برائت و ادله اصولی بر احتیاط) مرور شد قبل از ورود به مقام سوم و جمع بندی، فرمایشی از آخوند ذکر شد که ایشان سلمنایی را ساخت و فرمود اگر وجوب احتیاط را بر اساس روایات در شبهه تحریمیه بپذیریم، ادله اخباریین وارد بر ادله برائت است و مجبوریم ادله اصولیین را کنار بگذاریم زیرا مؤدای ادله برائت عدم البیان است در حالیکه وجوب احتیاط بیان است البته با گرایش اینکه وجوب احتیاط طریقی باشد و نیز بیان نمود همانطور که أمارات و استصحاب واجب العمل است و وجوب عمل به آنها طریقیت دارد در اینجا نیز وجوب احتیاط طریق به سوی واقع است .

نکته ای را بنده اشاره کردم به فرمایش محقق اصفهانی در نهایة الدرایة ج 4 ص 44 در جلسه گذشته فرمایش محقق گفته نشد و امروز این فرمایش را با بیانی که به ذهن این حقیر آمده توضیح می دهیم

مرحوم محقق اصفهانی وجوب طریقی را نمی پذیرد و می گوید وجوب طریقی در احتیاط معنا ندارد در باب أمارات اگر طریق واجب می شود با بحث ما متفاوت است و احتیاط نمی تواند وجوب طریقی داشته باشد؛ ایشان وجوب طریقی خود أمارات و استصحاب را نیز به شکلی پذیرا نیست.

چیزی که من از عبارات ایشان برداشت کردم این است که در باب وجوب احتیاط ادله ای که اخباری انتخاب کرده است مانند "احتط لدینک" امر به احتیاط است و همان طور که می دانیم امر یک هیات (حکم) و یک ماده(متعلق حکم) دارد هیأت منجّز و ماده متنجّز است، بین منجز و متنجز باید سنخیت برقرار باشد منجز یعنی بعثی که مولا فرستاده است منجز تکلیفی است که تعلق گرفته به ماده، این وجوب یا انشاء تعلق می گیرد به ماده در مثل صلاة بین منجز و متنجز تناسب است به تعبیر دیگر بین فاعل و قابل رفاقت و سنخیت است به جهت اینکه تمام تکالیف و انشائاتی که از ناحیه مولا صادر می شود تعلق می گیرد به فعل مکلف یعنی فعل مکلف فرودگاه متعارف عقلی تمام انشائات است

حال این فعل یا در واقع واجب هست یا نیست انشاء یا هیأت می گوید وجوب برای صلاة هست و اینکه در واقع صلاة واجب هست یا نیست دو حالت دارد یک حالت اینکه واجب هست که اصطلاحا می گوئیم انشاء منجز است و نماز متنجز و حالت دیگر اینکه واجب نیست، درظاهر منجز و متنجز هست اما در واقع نیست اما می فهمیم از ناحیه شارع مقدس به عنوان یک انشاء وجوب تکلیفی موجود است به قصد اینکه مکلف این وجوب را در خارج اتیان نماید و آن را توسط انشاء بر دوش مکلف می گذارد؛ انشاء در باب ماده و صیغه امر، واقعیت ملموس و متعارفی است که مطابق با عقل است هم در موالی عادی و هم در مولای شریعت وقتی موالی عادی می گوید اذهب در افعل آن انشاء است و ذهاب آن می شود متعلق انشاء اما در باب احتیاط این مسائل نیست در جمله "احتط" این گونه نیست که شارع مقدس برای عنوان احتیاط به عنوان یک فعل خارجی منجز بفرستد یعنی افعل و آن احتیاط متنجز شود آن هم به شکل طریقی اگر به شکل نفسی باشد شیءٌ به این صورت که بابی را باز کنیم که " اَلاحتیاطُ مثلُ الصَّلاةِ" اما به عنوان طریقیت این شاکله را ندارد بیانی که بنده در جلسه گذشته عنوان کردم، محقق اصفهانی با بیانی دقیق تر و علمی تر می فرماید که در اینجا منجز و متنجز نداریم ما قصد لم یقع و ما وقع لم یقصد یعنی در این بحث آنچه را انشاء تعقیب می کند تا بر گردن مکلف گذارد وجود ندارد و آنچه موجود است نمی تواند منجز برای واقع شود لذا با نگاه طریقیت بحث منجز وجود ندارد

سوال: چرا مرحوم آخوند می گوید در اینجا مخالفت با تکلیف است و عقاب دارد؟ عقاب جایی است که منجز و متنجز معقول شکل بگیرد

پاسخ: این عقاب در صورتی است که بگوئید احتیاط وجوب نفسی دارد اما مرحوم آخوند وجوب طریقی را بیان نموده و محقق اصفهانی می فرماید باید منجز و متنجز معنا داشته باشد من از طرف محقق اصفهانی می گویم ما در ما نحن فیه مماشاة می کنیم در باب أمارات و استصحاب منجز و متنجز هست به این خاطر که خبر واحد از یک محتوا گزارش می دهد صلِّ یوم الجمعه خبر واحد هیأت دارد که می شود منجز و ماده دارد که می شود متنجز می توان تصور کرد منجز و متنجز را که شارع مقدس توسط افعل، صلاة جمعه را بر گردن مکلف گذاشته و تثبیت نموده است به تعبیری دیگر ماده ای داریم که فعل مکلف است و می تواند متخذ انشاء باشد و می تواند انشاء را بگیرد و تنجیز را جذب کند تنجّز اثرپذیری تنجیز است یعنی شارع تنجیز را می فرستد و فعل مکلف آن را می پذیرد و می شود متنجز در استصحاب "لاتنقض الیقین بالشک" متیقن قبلی وجود دارد اما در باب احتیاط چنین چیزی نداریم و تصور نمی شود که "احتط لدینک" هیأت روی احتیاط رفته باشد و منجز شود و احتیاط متنجز شود و بگوئیم تکلیف و تنجیز الهی تعلق گرفته است به احتیاط علی نحو طریقیت لذا می گوئیم احتیاط وجود آلی دارد اما مودای أمارات و استصحاب وجوب استقلالی دارند زیرا احتیاط بما هو احتیاط نمی تواند فعل مکلف شرعی باشد و موضوعیت ندارد؛

علی کل حال بیان جلسه گذشته و کلام محقق اصفهانی ما را به این نتیجه می رساند فرمایش مرحوم صاحب کفایه که فرمود اگر ما قائل به وجوب احتیاط شدیم وجوب می شود طریقی و روایات وارد شده از ناحیه اخباریین برای استدلال احتیاط می شود بیان برای ادله برائت، خیلی واضح نیست .

مرحوم شیخ و اکثر محققین به طرف فرمایش آخوند نرفته اند بلکه بحث را همین جا ختم نموده اند یعنی ذکر مقام اول و دوم و بعد جمع بین این دو

مقام سوم: فرمایش شیخ و محققین این شکل است که: سلمنا ادله اخباریین دلالت بر وجوب احتیاط دارد و می خواهد از ناحیه مولا به مکلف امر کند و از آن طرف وارد شده است که مولا فرموده من امر می کنم احتیاط لازم نیست "رفع ما لا یعلمون" یا "کل شیء لک حلال حتی تعلم انه حرام" و یا "کل شیء مطلق حتی یرد فیه نهی" در اینجا این دو با هم در نزاع بوده و تعارض پیدا می کنند.

در بیان اول طبق فرمایش مرحوم آخوند اگر ایجاب احتیاط را طریقی بگیریم نزاعی پیش نمی آید و ادله اخباری وارد بر ادله اصولی است خود آخوند می فرماید علی کل حال اگر پذیرفتید این روایات اخباریین دلالت بر وجوب احتیاط دارد و ادله ما اصولیین می گوید واجب نیست تعارض پدید می آید مرحوم آخوند بعد از بیان این مطلب می فرماید بنابراین شما نمی توانید قبل از تعارض مشکل این دو طائفه را حل کنید بلکه اصلا بین این دو طائفه روایت با وجوب طریقی تعارضی وجود ندارد آنچه می گوئید در این فرض است که حال که تعارض دارند باید سراغ علاج این تعارض رفت.

تعارض این دو روایت بدوی است از این جهت که روایات اصولیین روایات داله بر برائت اخص است و روایات احتیاط اعم می باشد و بین عام و خاص تعارضی موجود نیست زیرا روایات خاص، عام را تخصیص می زند به این صورت که روایات برائت دو طائفه هستند:

طائفه اول روایات خاص که در ما نحن فیه دلالت بر برائت می کنند و مخصوص شبهات تحریمیه اند مانند:"کل شیء مطلق حتی یرد فیه نهیٌ" یا "کل شیء لک حلال حتی تعلم انه حرام"

طائفه دوم روایات عام هستند و هر شبهه را شامل می شوند مانند "رفع ما لا یعلمون" اما این دو طائفه در کنار هم از جهتی نسبت به روایات احتیاط اخص هستند و آن جهت اینکه روایات احتیاط و روایات تثلیث اعم هستند چون هم قبل الفحص را شامل می شوند هم بعد الفحص را "اخوک دینک فاحتط لدینک" اما روایات برائت چه خاص و چه عام آن مخصوص بعد الفحص است و بعد الفحص ما ترخیص برای برائت داریم و مؤید آن "کل شیء لک حلال حتی تعلم" و یا "رفع ما لا یعلمون" است.

از نظر اصولیین زمانی می توانیم بگوئیم نمی دانیم ،که تمام اطراف را جستجو کرده باشیم ؛کسی که در بحث فقه و اصول کار می کند به مجرد اینکه شبهه پیش آمد نمی گوید چون نمی دانم پس برائت جاری می شود بلکه بعد از جستجو و کنکاش و محقق شدن رفع ما لا یعلمون به شکل واقعی می رود سراغ برائت، زمانی که علم نباشد یعنی بعد الفحص می شود روایات خاص که عمومات ادله احتیاط را تخصیص می زنند

در بیان دوم مرحوم آخوند می فرماید ادله برائت اظهر ولی ادله احتیاط ظاهر می باشند بلکه بالاتر از این، ادله برائت نص هستند و ادله احتیاط ظاهر زیرا در اخوک دینک فاحتط لدینک "احتط" ظهور در وجوب دارد ولی ادله برائت "کل شیء لک حلال" تصریح به حلیت دارد یا در "رفع ما لا یعلمون" اظهر است و اظهر و نص بر ظاهر مقدم است .

بنابراین طبق فرمایش مرحوم آخوند در دو طائفه روایت یعنی روایات اخباریین و روایات اصولیین یا از باب تخصیص مشکل حل می شود و یا از باب دلالت نص و ظاهر

حال تأمل می کنیم تا ببینیم هر دو مطلبی که مرحوم آخوند فرمود خصوصا بحث تخصیص که روایات برائت اخص و روایات احتیاط عام واقعا صحیح است یا خیر

و صلی الله علی محمد و اله الطاهرین

 


[1] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج75، ص324.