1403/02/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اصول عملیه/ادله برائت /اجماع
در بحث اصول قاعده قبح عقاب بلا بیان بعنوان دلیل عقل مطرح شد که در کنار آن قاعده عقلی دیگری مطرح میشود بنام دفعرضرر محتمل
درجلسه گذشته بیان شد اولین مطلبی که روشن و واضح است اینست که قبح عقاب بلا بیان را همه عقلا قبول دارند اما در دو مقام باید بحث منقح شود :
مقام اول : این دو قاعده با هم تعارض دارند یا خیر؟
مقام دوم : جمع قاعده قبح بلا بیان با ادله احتیاط .
در رابطه با مقام اول صاحب کفایه میفرماید قاعده قبح عقاب بلا بیان وارد است بر قاعده دفع ضرر محتمل یعنی وقتی قبح عقاب بلا بیان را پذیرفتیم که هرجا بیان نیست قطعا عقاب هم نیست دیگر احتمال عقاب معنا ندارد به بیان دیگر قاعده قبح به ما میگوید دیگر احتمال ضرری وجود ندارد بنابراین دفعٌ واجبٌ معنایی ندارد .
لکن برای اینکه بحث واضح شود که گاهی این مسأله برعکس شده و میگویند قاعده دفع وارد است بر قاعده قبح اینگونه که ضرر محتمل خود بیان است و موضوع قاعده قبح را از بین میبرد، نکاتی را مرور میکنیم
اولین نکته که باید مطرح شود اینست که این دو قاعده کبروی هستند و از جهت حکم محکم و عقلی میباشند " دفع ضرر محتمل واجب است" و "عقاب بدون بیان قبیح است" کلام در موضوع این دوقاعده است که یکی احتمال ضرر و دیگری عدم البیان است.
در این رابطه باید گفت این دو قاعده کبروی موضوع خود را اثبات نمیکنند یعنی قبح عقاب بلا بیان که میگوید
عقاب بدون بیان قبیح است یا به تعبیر ساده تر در فرض عدم بیان العقابُ قبیحٌ و یا در جایی که احتمال ضرر هست الدفعُ واجبٌ این دو کبرای قضیه نمیتوانند موضوع خود را اثبات کنند به این معنا که قاعده قبح بگوید اینجا بیان نیست یا قاعده دفع بگوید اینجا ضرر محتمل هست زیرا اگر بخواهند اثبات کنند میشود تمسک به عام در شبهه مصداقیه و باید بگوئیم هر عام موضوع خود را اثبات میکند که اشتباه است زیرا از باب تقدم علت بر معلول، موضوع بر حکم تقدم دارد بنابراین این دو قاعده از جهت حکمی ممکن است مقابل هم بایستند اما از جهت موضوعی نظری بهم نداشته و نمیتوانند در یکدیگر تصرف کنند زیرا اگر قاعده قبح بخواهد در قاعده دفع تصرف کند باید بگوید اینجا احتمال ضرر نیست و یا قاعده دفع بخواهد در قاعده قبح تصرف نماید باید بگوید احتمال ضرر هست لذا چون هیچگاه حکم کلی، موضوع خود را نمیسازد بنابراین از ناحیه اینکه بیان هست یا بیان نیست این دو قاعده به هم کاری ندارند و اگر بخواهیم موضوع این دو قاعده را بفهمیم باید از خارج تشخیص دهیم .
بعبارة اخری قاعده قبح میگوید اگر عدم بیان موجود بود حکم روشن است و قاعده دفع میگوید احتمال ضرر وجود داشت حکم مشخص است در نتیجه فهمیدن موضوع از خارج صورت میپذیرد.
مقام اول: اینکه آیا بین دو قاعده عقلی تنافی و تضاد وجود دارد ؟
باید گفت بین دو قاعده عقلی تنافی اصلا تصور نمیشود زیرا در اصول خواندیم تعارض و تنافی بین دو دلیل معنایش تکاذب است که یک دلیل دلیل دیگر را تکذیب کند و زمانی این اتفاق می افتد که دو دلیل یا ظنی السند و ظنی الدلاله باشند یا یکی قطعی الدلاله و ظنی السند و یا بالعکس وقتی دو دلیل ریشه در گمان داشته باشند و قطع در میان نباشد تعارض شکل میگیرد در نتیجه هیچگاه دو قاعده عقلی که سنداً و دلالتاً قطعی هستند با هم تعارض پیدا نمیکنند.
سوال : چرا بین دو دلیل عقلی تکاذب وجود ندارد ؟
پاسخ : اولا بخاطر قطع است که هر دو مطابق با واقع هستند که در اینصورت نمیتوان گفت بین آنها تکاذب است زیرا در اینصورت اجتماع نقیضین پیش میآید و این محال است مثلا بگوئیم قاعده قبح میگوید چون عدم بیان هست پس عقاب قبح است و قاعده دفع بگوید دفع ضرر محتمل واجب هست اینجا ضرر محتمل است پس عقاب قبیح نیست و لازم بیاید هم عقاب قبیح هست و هم قبیح نیست در اینجا لزوما پیش میآید یکی کذب باشد.
مثال در ادله ظنی مانند آنجا که آیه شریفه میگوید ﴿اقم الصلاة﴾ که قطعی الصدور است و از جهت دلالت ظنی است بعد روایتی که سند آن خبر واحد و ظنی است میگوید "الصلاة لیست بواجب" دلالت آن قطعی است اما سند ظنی است و لازم میآید کذب یکی از این دو یا ظهور آیه و یا دلالت روایت ؛در دو قاعده عقلی من جمیع الجهات قطعی هستند لذا اگر تعارض را قائل شویم معنا این است که بر اساس حکم عقل اجتماع نقیضین جائز است در صورتیکه این امر محال است
سوال : حال که تعارض وجود ندارد این دو قاعده را چه باید کرد؟
پاسخ : باید بگوئیم یک قاعده شارح قاعده دیگر است بتعبیر دیگر این دو قاعده حکما و کبرویا بهم کار ندارند بلکه حکم هر یک از این دو قاعده موضوع دیگری را شرح میدهد روی همین جهت مرحوم آخوند در ابتدای امر فرمود قاعده قبح عقاب بلا بیان وارد است بر قاعده دفع ضرر محتمل و در باب ورود و حکومت تعارضی وجود ندارد زیرا دلیل حاکم شارح است و یا دلیلی در موضوع دلیل دیگر حاکم است .