1403/02/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اصول عملیه/ادله برائت / اجماع
بیان حدیث:
عن الصادق علیه السلام : مَن سرَّه طول العافیةِ فلیتقِ الله [1]
کسی که مسرور میشود از اینکه در عافیت و سلامتی اعتقاد و رفتاری زندگی کند خداوند را بپاید
ادامه بحث :
در بحث اصول بعد از آنکه استدلال به ادله لفظیه تمام شد رسیدیم به قاعده قبح عقاب بلا بیان، این قاعده با نگاه عقلانی زاییده توجه عقل به عمل است زمانیکه عقل به عمل نگاه کرده و درک میکند که این عمل سزاوار است انجام بگیرد یا ترک شود اصطلاحا عقل عملی نامیده میشود.
اولین نکته ای که در قاعده قبح عقاب بلا بیان دیده میشود اینست که در کبرای این قاعده "عقاب بلا بیان قبیحٌ" نظر خلافی وجود نداشته و هیچ محققی در آن شک ندارد حتی اخباریین .
در فرض عدم البیان عقاب قبیح است صغرایی که در اینجا خودنمایی میکند بحث عدم البیان است موضوع قاعده کلی این صغری را پدید میآورد که بیان هست یا نیست؟
از جهت کبری مورد اتفاق همه علما است در فرض عدم بیان به مکلف اگر مولا بخواهد مجازات کند قبیح است مثلا حکم لاتشرب الفقاع به مکلف نرسیده در این صورت مولا نمیتواند او را بخاطر شرب فقاع مواخذه کند مرحوم شیخ اعظم به این بیان عنوان میکند و مرحوم آخوند میفرماید عقل مستقلا و بدون تکیه به شرع قضاوت میکند.
انما الکلام در دو مقام است :
مقام اول : در کنار این قاعده قبح عقاب بلا بیان مساله ای هست بنام دفع ضرر محتمل
مقام دوم : رابطه این قاعده "دفع ضرر محتمل" با ادله احتیاط
مقام دوم نیاز به گفتگو دارد در اینجا ممکن است صغری مورد خدشه واقع شود به این شکل که بیان وجود دارد و الا اگر واقعا بیان نباشد اخباری نیز میگوید عقاب قبیح است .
در این مساله به نفع اخباریین بحثی از جنس عقل ایجاد میشود بنام دفع ضرر محتمل در قبح عقاب بلا بیان و در ما نحن فیه شبهه تحریمیه (شرب فقاع حرام است) ما گشتیم و چیزی پیدا نکردیم قاعده میگوید بیان نیست بنابراین حرمت نیست و شرب فقاع اشکالی ندارد اما در همین شبهه ضرر محتمل نیز وجود دارد که عنوان میکند دفع ضرر محتمل واجب است پس باید پرهیز شود این دو قاعده متعارض میشوند در اینجا چه باید کرد؟
بعضی علما با یک کلمه مشکل را حل نموده و گفته اند دفع ضرر محتمل در این موقعیت معنا ندارد زیرا موضوع از بین رفته است قبح عقاب بلا بیان میگوید بخاطر نبودن بیان قطعا عقابی نیست و در قطع، احتمال ضرر معنا ندارد به تعبیر ساده تر قاعده قبح عقاب بلا بیان وارد است بر دفع ضرر محتمل یعنی موضوع ضرر محتمل از بین میرود و قبح عقاب بلا بیان میگوید قطعا ضرر نیست .
اما از جهت علمی توضیح آن اینگونه است که ابتدا باید شناخت چه موقع تعارض پیش میآید.
تعارض بین دو دلیل عقلی که هر دو علمی هستند معنا ندارد بلکه تعارض فقط در باب ظنون است آنجا که یا هر دو ظنی الصدور و ظنی الدلاله باشند و یا یکی ظنی الالدله و قطعی الصدور و دیگری قطعی الدلاله و ظنی الصدور مثلا صلاة الجمعه واجبةٌ که نص است اما سند آن خبر واحد میباشد قطعی السند و ظنی الصدور که در حد ظن برای ما ارزش دارد و یا مانند اقم الصلاة لذکری که قطعی الصدور و ظنی الدلاله است . بین دو دلیلی که از همه جهت قطع است در ادله عقلیه مانند دفع ضرر محتمل "واجبٌ دفعه" با قبح عقاب بلا بیان تعارض معنا ندارد زیرا اگر تعارض باشد معنا اینست که عقل قائل به اجتماع نقیضین شده است که امری محال است بنابراین اگر دو دلیل عقلی داشتیم که با هم درگیر بودند باید برویم سراغ حکومت و ورود اینکه آیا میشود یکی دیگری را توضیح دهد یا موضوع دیگری را از بین ببرد؟ زیرا حکم به تناقض در نزد عقل محال است و باید یا شارح باشد یا وارد
در اینجا که مرحوم آخوند کوتاه میگوید در اینجا درگیر نیستند با فرض قبح عقاب بلا بیان دیگر احتمال ضرر نیست یعنی موضوع دلیل عقلی دیگر را از بین برده است و وارد است پس این دو قاعده در کنار هم باقی هستند الا اینکه در دفع ضرر محتمل این ضرر یا دنیوی است یا اخروی در اخروی شکی نیست که دفع ضرر واجب است شبهات مقرون به علم اجمالی که ضرر احتمال دارد اگر مرتکب شویم، محتمل ضرر میشویم
اما ضررهای دنیوی دفعش واجب نیست زیرا از جهت عقلی گاهی ما محتمل ضرر میشویم .