درس خارج اصول استاد محسن ملکی

1403/02/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اصول عملیه/اجماع /ادله برائت در اجماع

 

بیان حدیث:

عن امامنا المجتبی علیه السلام : انه لم یجتمع قوم قطُّ علی امر واحد الا اِشتدَّ امرهم واستحکمت عُقدتهم [1]

هیچگاه قومی بر امر واحدی اجتماع نکردند مگر آنکه وضع زندگی آنها محکم شد و پیمانشان قوی گشت و بر وجه جامعی مستحکم شدند .

 

ادامه درس:

بحث در استدلال برائت در شبهات حکمیه و موضوعیه به ادله اربع بود کتاب و سنت به پایان رسید وارد بحث اجماع میشویم

مرحوم شیخ اعظم در بحث اجماع تفصیل داده و مفصلا ورود پیدا کرده است بخلاف شاگرد خود صاحب کفایه که به ایجاز و موجز بحث را جمع نموده است .

از باب اینکه مبحث اجماع فی الجمله در این جلسه بازیابی شود میدانیم که اجماع بما هو اجماع از ادله شریعت نیست نه در باب اصول و نه در باب فروع "الاجماع اصلٌ للعامه و هم اصلٌ له" پایه گذار اجماع اهل سنت هستند و این مسأله ریشه در سقیفه بنی ساعده دارد در مکتب اسلام ناب اجماع بما هو اجماع جایگاهی ندارد و چون بحث ما در فروع است ادله احکام در فروع منحصر است در ثلاثه : کتاب سنت و عقل ؛ اجماع در نگاه محققین ما در طول تاریخ بعنوان حاکی سنت مطرح شده است که حاکی سنت علی قسمین : حاکٍ حسیٍّ و حاکٍ حدسیٍّ حاکی حسی اخبار متواتر مستفیض و واحد است و اجماع بعنوان حاکی حدسی تخمینی و لُبی برای سنت میباشد که با شرایط خود در صورتیکه کاشف باشد میگوئیم سنت حجت است نه حاکی و اگر به او حجت گفته میشود به اعتبار اینست که با سنت اتحاد پیدا میکند و از باب عنایت و یا به شکل مجاز است .این اجمال و نگاه کلی ماست به اجماع

اما شیخ اعظم در فرائد الاصول اجماع را در ما نحن فیه به دو وجه بیان کرده است :

وجه اول : همه علما اتفاق دارند بر برائت در جایی که دلیلی (چه عقلی و چه نقلی) وجود نداشته باشد که در این مواقع بر نبودن حکم اتفاق دارند و بلافاصله میفرماید این اجماع لا فائدةَ فیه مگر در صورتیکه ادله اخباریین را از دست آنها بگیریم و بگوئیم ادله عقلی و نقلی شما بر احتیاط و حکم ادله نیستند و الا دست ما خالی میشود اگر ادله اخباری تمام شد اجماع از بین میرود ؛ مرحوم شیخ این وجه را کنار میگذارد.

وجه دوم : اجماع محصل بر برائت در جایی که دلیل بر حرمت نیامده باشد و مجهول الحکم باشد هر جا دلیل بر حرمت در مسأله ای نداریم (اوج نزاع ما با اخباری) همه علما اتفاق کرده اند بر اباحه و عدم حرمت و این اجماع محصل به پنج صورت بیان میشود

اول: ملاحظه فتوای همه علما از محدثین و اصولیین مانند مرحوم کلینی مرحوم صدوق مرحوم سیدمرتضی و مرحوم شیخ رضوان الله تعالی علیهما که هیچکدام در شبهه تحریمیه فتوا به حرمت نداده اند.

دوم: اجماعات منقوله ای که فائده میدهد علم به اتفاق را و نازل منزله محصل است اجماعات منقوله فراوان بر برائت.

سوم: اجماع عملی که کاشف از رضایت معصوم است یعنی همه علما ،شبهات را مرتکب شده اند.

چهارم: سیره شرایع همه ادیان اینگونه است که در شبهات توقف نمیکنند به شکل وجوب وارد شبهات تحریمیه میشوند

پنجم : سیره همه عقلا بر قبح مؤاخذه انسان جاهل

مرحوم شیخ به این پنج صورت یک فراورده را معرفی میکند و آن اجماع محصل بر برائت در شبهات تحریمیه است.

بنده در مقام تبیین مرام شیخ به این نتیجه رسیده ام که شیخ در عالم اثبات اقوال علما در باب برائت را جمع میکند به این معنی که در عالم اثبات به سرشاخه های گویش ها و بیانات علما در طول تاریخ توجه کرده و به این پنج صورت اجماع را معرفی کرده و در لابه لای سخنانش گاهی گریز میزند مثلا در چهارم و پنجمین مورد بازگشت میکند به عقل (گویا شیخ در اینجا بحث اجماع را قبول ندارد) اما مرحوم آخوند ثبوت را هدف قرار داده است وقتی عالم واقع را در نظر بگیریم نظر آخوند مطرح میشود که نتیجه میگیرد اجماع صغراً و کبراً مخدوش است

اما صغراً : هرکسی به عالم واقع بنگرد میبیند اختلافی است نه اتفاقی و اجماعی وجود ندارد محدثینی بوده اند که در شبهات تحریمیه قائل به احتیاط شدند ؛ سلمنا صغری را بپذیریم که اتفاق است اما واضح است این اجماع بما هو اجماع اعتبار ندارد بلکه برمیگردد به عقل و نقل به تعبیر مرحوم آخوند که میفرماید " فان تحصیله فی مثل هذه الامسأله مما للعقل الیه سبیل و من واضح نقل علیه الدلیل بعید " تحصیل اجماع و اتفاق بعنوان اجماع محصل در این مسأله که عقل در آن قضاوت کرده و نقل از منابع (قران و روایات) بیان آورده اصطلاحا این اجماع میشود متیقن المدرک جایی که عقل و نقل است دیگر اجماع معنا ندارد زیرا اجماع در جایی به کمک ما میآید که عقل و نقل حسی نداشته باشیم و نوبت برسد به نقل حدسی زمانی که نقل حسی مانند "رفع ما لا یعلمون " و "کل شیء لک حلال " و "کل شیء مطلق" و یا قبح عقاب بلا بیان وجود دارد از اجماع مدرکی نام بردن معنا ندارد .

داستان اجماع در ما نحن فیه داستان اصل و دلیل است " الاصل دلیل حیث لا دلیل" به همین شکل "الحدس دلیل حیث لا حس" در جایی که هم عقل و هم حس وجود دارد نوبت به اجماع نمیرسد بنابراین حق با مرحوم آخوند است البته مرحوم شیخ نمیخواهد به اجماع استدلال نماید بلکه مطالب را جمع آوری کرده است تا اجماع را تبیین نماید.

هذا تمام الکلام در نقل

الدلیل علی البرائة اثنان دلیل عقلیٌ و دلیلٌ نقلیٌ و الدلیل النقلی ثلاثة: کتاب سنت اجماع و اجماع اضعف نقول است

چهارمین ادله باقی ماند و الدلیل علی البرائة العقل


[1] بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء، العلامة المجلسي، ج32، ص405.