1403/02/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اصول عملیه/ادله برائت در سنت /تتمه بحث
در بحث اصول دو امر را بعنوان تتمه در حدیث کل شیء مطلق حتی یرد فیه نهی بیان کردیم
مطلب اول تتمه کلمه "یرد" در قران و لغت بود که بیان گردید
مطلب دوم ان قلت های مرحوم آخوند در کفایه است تحت عنوان لایقال اولین ان قلت را بیان کردیم و تمام شد.
ان قلت دوم : اگر گفته شود مرحوم آخوند حدیث کل شیء مطلق حتی یرد فیه نهیٌ را بطرف اباحه واقعیه برد، ما در ان قلت اول و پاسخش توسط استصحاب حدیث را بسوی اباحه ظاهریه آوردیم و مرحوم آخوند اینگونه پاسخ داد که اباحه ظاهریه عنوانش مجهول الحکم است ولی اباحه واقعیه عنوانش لم یرد فیه نهیٌ است (لم یرد بمعنای لم یصدر) در ان قلت دوم میگوئیم قبول که عناوین متفاوت است اما علی کل حال هر دو مورد مجهول الحکم هستند هم لم یرد فیه نهیٌ و هم مورد ما نحن فیه که اباحه ظاهریه است نتیجتا کل شیء مطلقی که شمای آخوند میگوئید برای اباحه واقعیه است با همین عنوان مجهول الحکم که یا نصی صادر نشده و یا صادر شده و به ما نرسیده پس کل شیء مطلق یعنی وقتی حکم را نمیدانی مطلق و مباح است نتیجه اینکه این حدیث بحث مانحن فیه را در علم اصول تأمین میکند .
پاسخ ان قلت : مرحوم آخوند میفرماید حکم به اباحه واقعیه با حکم به اباحه ظاهریه متفاوت است عنوانها حکم را عوض میکنند هر عنوانی یک معون و یک حکمی دارد حدیث رفته است سراغ جایی که لم یرد فیه نهیٌ یعنی لم یصدر ،از طرف شارع چیزی نیامده (ان الله سکت عن اشیاء) این مساله چه ربطی دارد به موردی که ما میدانیم در شریعت احکامی صادر و بسته شده و ممکن است به ما نرسیده باشد
بعبارة اخری استدلال به این حدیث شریف استدلال به دلیلی است که اخص از مدعاست مختص لم یرد فیه نهیٌ است نه ورد فیه نهیٌ ما نمیتوانیم اخص را دلیل برای اعم بگیریم ،دلیل در محدوده خود قضاوت میکند لم یرد فیه نهیٌ مطلق است که در ان قلت قبلی با استصحاب اثبات شد.
ان قلت سوم : شمای آخوند میگوئید کل شیء مطلق لم یرد فیه نهی را میگیرد یعنی برائت را در لم یرد فیه نهیٌ اثبات میکند نسبت به اباحه ظاهریه که ممکن است اول نهی آمده بعد اباحه و معلوم نیست کدام اول بوده و کدام دوم که این مساله را هم با عدم قول به فصل حل میکنیم و سلمنا که کل شیء مطلق اخص از مدعاست مدعای ما اینست که اباحه اعم از واقعیه و ظاهریه باشد و این حدیث فقط اباحه واقعیه را میگیرد میگوئیم در مجهول الحکم علما یا قائل به اباحه اند یا قائل به احتیاط ، در ما نحن فیه توسط همین حدیث و به کمک عدم قول به فصل اباحه ظاهریه را اثبات میکنیم
پاسخ ان قلت : مرحوم آخوند اینگونه پاسخ میدهد که عدم قول به فصل از لوازم است بحث در اینجا بحثی لازمی است و میدانیم ملازمه در صورتی درست است که دلیل یا أماره ای ،حکمی را تولید کند و لازمه آن أماره را بپذیریم
در ذهن مرحوم آخوند اینست که ریشه کل شیء مطلق، استصحابِ عدم ورود نص است چون مثبِت این برائتِ واقعیه از باب اینکه جزء العله آن استصحاب است و استصحاب کمک میکند میشود نتیجه تابع اخص وقتی نتیجه تابع اخص بود میگوئیم برائت واقعی با اصل اثبات گردیده نه با دلیل و اصل نمیتواند مثبِت باشد، اصل لوازم خود را اثبات نمیکند و لوازم در اینجا عدم قول به فصل است و ما عدم قول به فصلی را قبول داریم که پایه آن دلیل باشد.
مرحوم آخوند در انتها میگوید " فافهم " آنچه به ذهن میآید اینست که یعنی برائت واقعی را حدیث اثبات میکند (کل شیء مطلق..) استصحاب فقط محتوا را منقح کرده و تبیین میسازد و علت نیست .
کل شیء مطلق دلیل است و به تبع لوازم خود را اثبات مینماید لوازم آن عدم قول به فصل است و عدم قول به فصل از این جهت که هر دو جهل دارد هم اباحه واقعیه و هم اباحه ظاهریه؛ که در اینجا علما دو دسته اند:
1. قائل به برائت
2. قائل به احتیاط
و دیگر قول سوم که قائل به تفصیل باشند نداریم
در ان قلت آخری مرحوم آخوند میآید در میدان شیخ انصاری و این حدیث میتواند دلیل باشد بر برائت ظاهری نهایتا با عدم قول به فصل که البته حرف مستحکمی نیست زیرا ما قبلا(بالاخص با بحث لغوی ) رسیدیم به اینکه کل شیء مطلق حتی یرد فیه نهیٌ یرد بمعنای یصدر بسیار شاذ است و ضعیف و چندین مورد از قران و کتب معتبر شاهد مثال آوردیم که یرد یعنی یصل یا معنایی نزدیک به یصلُ
نتیجه اینکه طبق روایاتی که مرور کردیم سنت بما هی سنت یکی از ادله ای است که در باب شبهات حکمیه براحتی به ما دو پیام میدهد
1. قبح عقاب بلا بیان را تأیید و ارشاد میکند
2. در میدان حرمت را برمیدارد همان حرمتی که اخباری میخواهد بگذارد
بنابراین با این پشتوانه ما حداقل سرمایه ای که داریم این سرمایه مستحکم است اینست که در آینده در برابر ادله اخباری میایستیم و میگوئیم ادله شما برای احتیاط ، معارض دارد
هذا تمام الکلام فی السنت و بقی الکلام فی الاجماع و العقل