1403/02/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اصول عملیه/ادله برائت در سنت /
بیان حدیث:
عن الرسول صلی الله علیه و اله : الزهد فی الدنیا یریح القلب و البدن [1]
پرهیز از دنیا جسم و دل را آسوده میگرداند
ادامه بحث:
کلام در حدیث شریف کل شیء مطلق حتی یرد فیه نهی از جهت دلالت بود که آیا این حدیث دلالت بر برائت دارد یا خیر مرحوم آخوند با دو مرحله از این حدیث فاصله گرفت
مرحله اول : فرمود "یرد" بمعنای یصدر است و یصدر بیان برائت واقعی است همه اشیاء در این عالم مباح هستند به اباحه واقعی تا زمانیکه از مقام شریعت و شرع نهی بیاید
مرحله دوم : فرمود اگر شک کنیم که "یرد" در حدیث یصدر است یا یصل ، دراینجا اگر یصل باشد میشود برائت بحث ما نحن فیه و اگر یصدر باشد برائت واقعی است پس امر دائر است بین برائت واقعی و برائت ظاهری اگر شما بگوئید کل شیء مطلق برائت ظاهری است یعنی "یرد" بمعنای یصل است که در اینجا تمسک به عام در شبهه مصداقیه میباشد(مانند اینکه با اکرم العلما بخواهیم عالم بودن فردی را ثابت کنیم ) و این مساله باطل است
در مقابل مرحوم آخوند عده ای ایستادند
مرحوم محقق خوئی رضوان الله تعالی علیه میفرماید این حدیث اگر واکاوی شود از خود " کل شیء مطلق" فهمیده میشود که یرد بمعنای یصل است و یصل همان چیزی است که اصولیین آن را اثبات میکنند یعنی بگوئیم در زمان فعلی ما بعد از ائمه که قران و روایات آمده اند اگر در جایی به فعلی برخورد کردیم که حکم آن را ندانستیم باید حکم به اباحه کرد تا علم به حرمت آن پیداشود این میشود بحث ما نحن فیه که بعد از شریعت در جاهایی اجمال نص یا فقدان نص یا تعارض نص داریم و حکم واقعی را نداریم و تا زمانی که حکم به ما نرسیده محکوم به اباحه است
سوال : حال چرا از کل شیء مطلق این فهمیده میشود؟
پاسخ :
ابتدائا ایجاز آن را بحث کنیم : اطلاق ، اطلاق بالفعل و بعد از زمان شریعت است و اطلاق بالفعل وصول و ورود
بالفعل میخواهد یعنی احکام آمده و صادر شده اما هرچه میگردیم پیدا نمیکنیم پس تا زمانی که حکم واقعی به ما نرسیده و در فرض شک، "یرد" بمعنای وصول است کل شیء مباح بالفعل و اباحه بالفعل اباحه ظاهری است تا زمانی که علم پیدا کنیم به نهی بنابراین هم اطلاق بالفعل است و هم ورود و هر دو ظاهری است (همه چیز بیان شده اما به ما نرسیده) در اینجا یقینا "یرد" نمیتواند بمعنای یصدر باشد که حکم تازه بخواهد از طریق شارع و معصوم بیاید بلکه حکم وجود دارد و بخاطر مسائلی به ما نرسیده.
مفصل بحث : زمانیکه در این حدیث کل شیء مطلق را اباحه واقعی بگیرید "هر چیزی در عالم واقع مباح است تا زمانیکه نهی بیاید" دیگر نمیتوان از حتی یرد فیه نهی ارتفاع اباحه ظاهری را اراده کرد بلکه باید ارتفاع اباحه واقعی باشد.
حال که تعین در اباحه واقعی پیدا کرد دو احتمال موجود است :
احتمال اول : بگوئیم اباحه واقعی در همه زمانها منظور است چه زمان پیامبر و چه در زمان ما . بگوئیم همه اشیاء عالم در زمان پیامبر و بعد از ایشان الی یوم القیامه لاحکم واقعی دارند مگر اینکه نهی بر آنها بیاید که میشود توضیح واضحات و کلامی غیر حکیمانه زیرا مشخص است که در عالم واقع همین گونه است پس کلام لغو و بی حاصل است.
احتمال دوم : بگوئیم در زمان نبی مکرم اسلام همه اشیاء حکم نداشتند مگر اینکه پیامبر از طرف خداوند حکم آن را می آورد این حرف فی نفسه درست است و لازمه آن اینست که ای مردم (در زمان پیامبر)سوال نکنید و برای خود حکم تولید ننمائید که ملحق میشود به داستان بنی اسرائیل و یا روایاتی که میفرماید ان الله سکت عن اشیاء فاسکتوا خداوند بیان نکرده پس نپرسید این مساله کاربردی در برائت ندارد .
بعد از این توضیحات مرحوم خوئی میفرماید احتمال دوم خوب است اما مخالف با ظاهر روایت است یعنی فعلیت اطلاق. زیرا این اطلاق زمان پیامبر نیست وامام صادق بیان فرموده بنابراین بعد از شریعت است و زمانیکه اطلاق بالفعل است خود بیان میکند که اباحه واقعی نبوده بلکه اباحه ظاهری است یعنی بعد از آنکه میدانید شریعت بسته شده و احکام عنوان شده حال در جایی نص مجمل است یا تعارض دارد یا شبهه موضوعیه است نتیجتا با این توضیح مانند محقق خوئی کسانی هستند که شیخ اعظم را تایید مینمایند که فرمود این روایت، بهترین روایت است که واضحترین دلالت را بر برائت دارد اباحه اطلاق بالفعل خود قرینه ای روشن است که باید اباحه را ظاهری بگیرید و خودبخود "یرد" بمعنای یصل میشود و محل نزاع ما با اخباریین همین است در جایی با تفحص نص پیدانکردیم یا نص مجمل است یا تعارض و تساقط بوجود آمده که در این محل امام صادق میفرماید کل شیء مطلق مگر اینکه علم پیدا کنیم یصل الیک نصٌ یا یصل الیک نهیٌ .
بنابراین نظر مرحوم خوئی اینست که حدیث میتواند دلیل واضحی باشد بر برائت الا اینکه مطلبی از مرحوم نائینی در تقریرات خود مصباح نقل میکند از فوائد الاصول شیخ محمد علی کاظمی خراسانی ج 3 ص 363 و در تقریرات مرحوم نائینی توسط مرحوم خوئی بنام اجود التقریرات ج 2 ص 182 آنچه در فوائد آمده اینست که یرد بمعنای یصدر میباشد و اگر بمعنای یصدر باشد برای ما نحن فیه مناسب نیست زیرا ما به دنبال اباحه و برائت ظاهری هستیم ؛ در تقریرات مرحوم خوئی مطلبی شبیه به همین آمده "علیه یکون الروایه اجنبیاً عن محل الکلام و من الغریب ان العلامة الانصاری جعل هذه الروایه اظهر دلالتا من الکل مع انه لا دلالت فیها اصلا " روایت اجنبی از بحث ماست وعجیب است که در تقریر استاد خود میگوید دور از آبادی است که شیخ اعظم این روایت را واضع بیان میکند حرف در اینجا اینست که یرد بمعنای یصدر است.
اما نکته ای که در مصباح آورده چیزی دیگر است (که من در تقریرات ندیدم ) میگوید استاد ما مرحوم نائینی ایرادی که به این حدیث گرفته اینست که این حدیث برای لاحرجیت عقلیه است به این معنا که قبل از شریعت و قبل پیامبر و اسلام که عقل میگوید حکمی نیست و این روایت ارشاد به حکم عقل است و از بحث برائت ظاهری دور است .