1403/02/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اصول عملیه/ادله برائت در سنت /
کلام در بحث اثبات برائت در شبهات حکمیه بود حدیث کل شیء مطلق حتی یرد فیه نهیٌ از نظر سند بررسی گردید و نکاتی ذکر شد به این نتیجه رسیدم که میتوانیم اولا همه روایات مرسله مرحوم صدوق را مستند و معتبر فرض کنیم بخاطر شواهد فراوانی که شخصیت صدوق رضوان الله تعالی علیه دارا میباشد که در جلسه گذشته بیان شد تا آنجا که حتی در قسم وثوق سندی عمل مینموده ثانیا موثوق الصدور بودن برای خودش محرز بوده و با این قرائن روایت این شخصیت برای ما نیز موثوق الصدور است
تتمه بحث : کلمات فقها در رابطه با این شخصیت مهم است شیخ طوسی در رجال عنوان میدارد "هو جلیل القدر حفظةٌ بصیرٌ بالفقه و الاخبار و الرجال " در فهرست میگوید " کان جلیلا حافظا للاحادیث بصیرا بالرجال ناقدا للاخبار لم یُرَ فی القمیین مثله فی حفظه و کثرت علمه له نحو من ثلاث مئه " این بیان شیخ طوسی است که توثیق او را برای ابن عمیر پذیرفتیم . مصنف نجاشی که اواخر عمر مرحوم صدوق متولد گشته در رجال ص 276 میفرماید "هم شیخنا و فقیهنا سمع منه شیوخ الطائفه و هو حدث السن " علامه حلی در رابطه با مرحوم صدوق شبیه فرمایش شیخ طوسی دارد و ابن ادریس عنوان میدارد " فانه کان ثقةً جلیل القدر بصیر بلاخبار ناقدا للاثار عالما بالرجال و هو استاذ شیخنا المفید "
بنظر من از همه این جملات کلمات محقق وحید بهبهانی در شأن مرحوم صدوق قابل تأمل است: " انه رئیس المحدثین المعبر عنه فی عبارات الاصحاب بالصدوق و هو المولود بدعوة الموصوف فی التوقیع المقدس بالفقیه و رأیت جمعا من الاصحاب یصفون مراسیله بالصحة و یقولون انها لا تقصر عن مراسیل ابن ابی عمیر " از جمله آنانی که مراسیل مرحوم صدوق را صحیح میدانند علامه در مختلف ،شهید در شرح ارشاد، سید محقق داماد استرآبادی که استاد ملاصدرا میباشد در وصف شیخ صدوق که ما فقط او را محدث میشناسیم اینگونه میفرماید "مراسیل صدوق مسانید است"؛ علامه مجلسی که خود اهل حدیث است میفرماید " انه من عظماء القدماء التابعین لاثار الائمة النجباء الذین لایتبعون الاراء و الاهواء و لذا ینزل اکثر اصحابنا کلامه و کلام ابیه منزلةً النص المنقول و الخبر المأثور " تمام این عبارات وقتی کنار هم گذاشته میشود این نتیجه حاصل میگردد که " الصدوق صدوقٌ فی جمیع شئونه " خصوصا فقه موجود در من لا یحضر بالفرض که از توثیق سندی تنزل کنید قدر متیقن از روایاتی که در کتب ایشان آمده به دست میآید حدیث ما نحن فیه از احادیثی است که هم در عیون الاخبار بیان شده و هم در من لایحضر کل شیء مطلق حتی یرد فیه نهی
بنابراین از جهت سندی در این حدیث نمیتوان خدشه کرد و پذیرفته شده است .
اما دلالت حدیث : کلمه ای که در این حدیث مورد شبه قرار میگیرد و ممکن است در استدلال ما ضعف ایجاد کند کلمه "یرد" است و الا عبارت کل شیء مطلق در فقه ،شیء یعنی هر فعل که با او برخورد کرده و ندانید حکم آن چیست مباح است . در نظر عدلیه اباحه قبل از شرع اصل مسلمی است اما معنایی که ما لازم داریم در فرض شک است روی همین جهت بر روی کلمه "یرد "بحث میکنیم وقتی میآییم سراغ حتی یرد غایت ما را دچار دست انداز میکند اگر یرد را بمعنای صدر بگیریم همین حکم اولی اباحه قبل از شرع است حتی یرد یعنی حتی یصدر من مبدأ الاعلی یا نصٌ یا نهیٌ که نهی در شبهات تحریمیه و نص اعم از وجوبیه و تحریمیه ، لذا اگر این یرد بمعنای یصدر باشد اصاله الاباحه قبل از شرع است و از بحث ما بیرون میرود و مرحوم آخوند وبعضی اینگونه گرفته اند.
اصاله الاباحه قبل از شرع اباحه واقعی است اما در ما نحن فیه اصاله الاباحه بعد از شرع است یعنی اصاله الاباحه حکم ظاهری میباشد. در مانحن فیه و برائت اصول عملیه جایی است که شریعت آمده و احکام را بیان نموده اما بدست ما نرسیده لذا "یرد" باید معنای دوم را دارا باشد یرد ای یصل حتی یرد فیه نهی یعنی یصل فیه نهی تا زمانیکه نهی به دست شما برسد، لذا اگر فقدان نص اجمال نص یا تعارض نص بود میشود شبهه حکمیه این حدیث میگوید کل شیء مطلق یعنی مباح است در فرضی که حکم واقعی را نمیدانید
خلاصه مطلب بنابرآنچه گفتیم "یرد" دو معنا دارد :
1. یرد أی یصدر
2. یرد أی یصل
در مورد اول حدیث از بحث خارج میشود
در مورد دوم با دو دلیل اثبات میشود که یرد أی یصل
دلیل اول : در صورتی میتوان این حدیث را برای برائت بعنوان حکم ظاهری در شریعت مطرح کرد و در شبهات حکمیه فتوا به برائت داد که فرض جهل نسبت به حکم واقعی باشد و این مساله در یرد بمعنای یصل محقق است مرحوم شیخ انصاری و مرحوم خوئی و بسیاری از محققین میگویند یرد بمعنای یصل است هرچیزی آزاد است مگر اینکه به حجت برسید خصوصا کلام معصومین بعد از تکمیل شریعت اینجاست که هرچیزی تا حجت و دلیلی نداشته باشید در آن آزادید در موقعیتی که احکام بیان گردیده
دلیل دوم : آنکه اگر یرد بمعنای یصدر باشد کلام حکیمانه نبوده و لغو است زیرا توضیح واضحات است که بگوئیم هرچیزی مطلق است تا زمانیکه حکمی برای آن بیاید ، تنها در صورتی سخن حکیمانه میشود که زمانی که نیاز به آن داریم از آن استفاده کنیم ،کجا نیاز و مشکل داریم؟ اینکه بعد از شریعت ادله ی أماره ای واقعی در بیان احکام واقعی کم داریم بخاطر اوضاع و احوال حکومت ها در عصر غیبت کبری به مواردی میرسیم که نص کم است أماره موجود نیست و حکم واقعی را نمیدانیم که قرار است در اینجا اگر أماره نبود بر اساس اصل عمل کنیم "الاصل دلیل حیث لا دلیل" درچنین جایی این حرف کاربرد دارد کل شیء مطلق حتی یرد فیه نهی پس باید یرد را بمعنای یصل بگیریم تا حکیمانه باشد
با این بیان، مبنای شیخ اعظم و تمام کسانیکه خواستند این حدیث را دلیل بر برائت در شبهات حکمیه بدانند محقق میگردد که شیخ اعظم میفرماید اجودٌ این حدیث بهترین دلالت را دارد .