درس خارج اصول استاد محسن ملکی

1403/01/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اصول عملیه/ادله برائت در سنت /روایات حل

 

بحث ما در ادله برائت در سنت بود. اولین دلیل حدیث رفع دلیل دومین دلیل حدیث حجب و سومین دلیل روایت حل

در بحث روایات حل نظر مرحوم آخوند و مرحوم شیخ اعظم و محقق بزرگوار مرحوم خوئی ذکر شد و این نتیجه گرفته شد که تبعاً لشیخنا الاستاذ این طائفه از روایات دلالت بر برائت در شبهات حکمیه دارند لکن با محوریت معتبره مسعدة بن صدقه.

صدر این روایت ما را تأمین میکند زیرا ضرب یک قاعده کلی است " کل شیء لک حلال حتی تعلم انه حرام "

شیء در روایت مطلق است و عمومیت دارد هم شامل شبهات حکمیه میشود و هم شامل شبهات موضوعیه یعنی این شک چه بخاطر فقدان نص چه اجمال نص چه تعارض نص (که تعارض در یک فرض برمیگردد به فقدان نص زمانیکه تعارض نصین متکافئین باسند و تساقط کنند و بعد بازگشت به اصول عملیه است) باشد این روایات او را در برمیگیرد .

انما الکلام در این دسته از روایات در دو مزاحم موجود است:

اول کلمه بعینه و دوم مثالهایی که در روایت زده شده است

لذا مقتضی موجود اما لقائل ان یقول که این حدیث اختصاص به شبهات موضوعیه دارد و ما با اخبارین در این قضیه مشکلی نداریم نتیجتا کمک کار ما در برابر اخباریین نیست .

دفع مانع اول: همانطور که استاد بزرگوار میفرماید کلمه "بعینه" گاهی بمعنای تأکید است مثلا رأیت اسداً بعینه در اینجا کلمه "بعینه" برای تأکید فعل رؤیت آمده است و تردید را از بین میبرد در مانحن فیه نیز چنین است "حتی تعلم الحرام بعینه" که تأکید به رؤیت و رفع تردید علم است بنابراین غایت میشود "کل شیء لک حلال حتی تعلم" و غایت که علم به حرمت است توسط بعینه تقویت میشود حال چه در شبهات حکمیه و چه در شبهات موضوعیه .

در نتیجه کلمه "انه" در حدیث برمیگردد به شیء "و آن شیء حرام است" شیء خارجی شبهات موضوعیه نمیشود ممکن است شک بخاطر شارع مقدس باشد و یا بخاطر امور خارجیه باشد.

و در حدیث تأکید علم تفصیلی میشود زیرا ضمیر أنه مشخص است به کجا برمیگردد

سوال : چرا این روایت را انتخاب کردیم ؟

زیرا سه روایت دیگر میتواند در بحث علم اجمالی باشد بخاطراینکه ساختارشان متفاوت است "کل ما کان فیه حلال و حرامٌ " کلمه فیه حلال و حرام بحث را میبرد بسوی علم اجمالی و تنها روایتی که در ما نحن فیه به درد ما میخورد موثقه مسعدة بن صدقه است که علم تفصیلی است و با کلمه بعینه تأکید شده است این روایت استعداد برای استدلال برائت در شبهات حکمیه دارد .

مانع دوم: در ذیل موثقه است که همه مثالهای آن شبهه موضوعیه میباشد

سوال: چراصدر روایت ضرب قاعده کلی اما مثالها موضوعیه ؟ در اینجا دو پاسخ موجود است

پاسخ اول: ذکر مثال مخصص نیست قاعده ای کلی بیان میشود که شامل شبهات حکمیه و موضوعیه میشود بعد مثالها از قسمت شبهه موضوعیه زده میشود پس مثال مخصص نیست .

پاسخ دوم : مثالهای زده شده اصلا طبق قانون اولی اولا و بالذات حکمشان از برائت استفاده نمیشود بعنوان مثال دو مثل اول لباسی که در تن است و عبدی که در اختیار است حال آیا تصرف در لباس و عبد بخاطر برائت است ؟ خیر بر اساس قاعده ید است زیرا قاعده ید مقدم است

چرا قاعده ید مقدم است ؟ زیرا اگر این قاعده أماره باشد أماره بر اصل مقدم است و اگر اصل باشد اصل موضوعی است که مقدم بر اصل حکمی است

در ثانی اگر قاعده ید را جاری نکنیم باز هم نوبت برائت نمیشود بلکه محل استصحاب است استصحاب عدم ملکیت بایع لباسی که خریده شده و بعد شک میشود دزدی بوده یا نه استصحاب عدم ملکیت میگوید او مالک نبوده و حکم به عدم ملکیت و حکم به حرمت میشود ویقینا استصحاب بُعد اصل موضوعی دارد و بر برائت مقدم است .

همچنین درباره زوجه ای که با او زندگی میکند شک میکند که زوجه او هست یا نه در اینجا نیز برائت جاری نمیگردد بلکه استصحاب عدم زوجیت است که میگوید زوجیت نیست و حرام است حال اگر در زوجه حکم به علیت کنیم باز هم برائت مطرح نمیشود و قاعده عدم اتصال جواب میدهد یعنی خواهر من نیست یا رضیعه من نیست

در نتیجه اطلاق صدر روایت به قوت خود باقی میماند نهایتا تتمه هایی دارد

حال چرا امام چنین کند که صدر مطلق بیاورد و در ذیل مثالهایی بزند که از باب برائت نیستند

پاسخ سیاتی ان شاالله...