درس خارج اصول استاد محسن ملکی

1402/12/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصول عملیه/ادله برائت در سنت /حدیث حجب

 

بیان حدیث:

عن امیرالمومنین علیه السلام : من کمال السعادةِ السعیُ فی اِصلاح الجمهور [1]

از سعادتهای والا برای انسان اینست که سعی کند زندگی مردم را اصلاح کند

آنچه گذشت : کلام در ادله حجیت برائت در شبهات موضوعیه و خصوصا شبهات حکمیه بود که این محل نزاع بین اصولیین و اخباریین است اصولیین قائل به برائت شدند و ادله ای اقامه نمودند و اخباریین قائل به احتیاط گشتند.

دلیل اول کتاب بود و دلیل دوم سنت که در سنت دو روایت را پشت سر گذاشتیم حدیث رفع و حدیث حجب و حدیث حجب را از حدیث رفع مناسبتر یافتیم .

امروز میرویم سراغ سومین روایت در سنت

روایت سوم : روایات حل که حدود پنج روایت هستند و بعنوان سومین دلیل از سنت در کتب اصولیین مطرح است این روایات عبارتند از :

1. موثقه مسعدة بن صدقه که مرحوم آخوند در کفایه الاصول همین روایت را ذکر میکند" عن الصادق علیه السلام سمعته یقول کل شیء هو لک حلال حتی تعلم انه حرام بعینه فتدعه من قِبَل نفسک وذلک مثل الثوب یکون علیک من اشتریته و هو سرقه او المملوک عندک لعله حر قد باع نفسه او خدع فبیع او امراةٍ تحتک و هی اختک او رضیعتک والاشیاء کلها علی هذا حتی یستبین لک او تقوم به البینه" [2] همه چیز برای تو حلال است تا آنگاه که بدانی آن چیز حرام است مانند لباسی که بر تو پوشیده شده است و شک میکنی شاید دزدی باشد یا بنده تو که شک میکنی حر باشد یا زوجه ات که شک میکنی خواهر تو باشد تمام اینها شبهه تحریمیه است و امام میفرماید حلال است تا وقتی یقین پیداکنی بر حرمت آنها.

2. روایت عبدالله بن سلیمان "عن الباقر علیه السلام قال سألت عن الجُبُن فقال ساخبرک عن الجُبن و غیره کل ما یکون فیه حلال و حرام فهو لک حلال حتی تعرف الحرام بعینه فتدعه " [3] از پنیر سوال میکنند و امام میفرمای برتو حلال است تا علم به حرام بودنش پیدا کنی.

3. روایت معایه بن عمار که شبیه روایت دوم است .

4. روایت عبدالله بن سنان " عن الصادق علیه السلام کل شیء فیه حلال و حرام فهو لک حلال حتی تعرف حرامه بعینه" [4]

مرحوم آخوند روایت موثقه مسعدة بن صدقه را انتخاب نموده است و مرحوم شیخ اعظم در وسائل روایت دوم و چهارم را انتخاب میکند در حقیقت روایت دوم و سوم و چهارم برای برائت مطلوب مرحوم شیخ است .

سوال : چرا مرحوم شیخ روایت مسعدة بن صدقه را انتخاب نکرده است ؟

پاسخ : زیرا تمام مثالهای روایت مسعدة بن صدقه شبهه موضوعیه است و درگیری ما با اخباریین در شبهات حکمیه است بخاطر کثرت مثالها در شبهات موضوعیه مرحوم شیخ این روایت را انتخاب نکرده است و سراغ روایتی میرود که کلی باشد "کل شیء فیه حلال و حرام"

سوال : چرا مرحوم آخوند روایت دوم و چهارم را انتخاب نکرده است ؟

پاسخ : دلیل اینست که در روایت دوم و چهارم تقسیمی صورت گرفته به این نحو که "کل شیء فیه حلال و حرام" تقسیم فعلی میشود یعنی هر چیزی که هم حلال دارد و هم حلال این نشان میدهد که حکم مشخص است اما در این مرحله احکام در یکدیگر گم شده اند در نتیجه میشود شبهه موضوعیه

در کل مرحوم آخوند در کفایه و مرحوم شیخ در وسائل از این چهار روایت استفاده کرده و فتوا میدهند و میگویند این روایات میتوانند برائت را در شبهات حکمیه اثبات کنند و در مقابل اخباریین ادعا کنیم که سنت دلالت دارد بر شبهات تحریمیه خصوصا شک بدوی و این احادیث میگویند حلال و فتوا بر حلیت داده میشود و حرمت رفع میگردد مؤدای حدیث رفع در این روایات وجود دارد .

آنچه در این روایات مهم است بحث دلالت است اختصاص پیدا کردن این روایات به شبهات حکمیه محل کلام است زیرا همه روایات کلمه "بعینه" را دارند و این کلمه گویا ظهور دارد به موضوعات خارجی یعنی در خارج حرام دیده شود که به این ترتیب میشود شبهه موضوعیه روی همین جهت مرحوم خوئی فرموده این روایات به هیچ وجه دلالت بر مدعا ندارد یعنی برائت را در شبهات حکمیه دلالت نمیکنند یک جهت همان که در موثقه مسعدة بن صدقه مثالهایی که عنوان میشود همه شبهات موضوعیه است و بقیه روایات نیز کلمه بعینه در آنها بکار رفته است حتی در خود روایت مسعدة بن صدقه "حتی تعلم انه حرام بعینه" که این "معیناً حرام است" میشود شبهه موضوعیه

حال اگر روایات چهارگانه ما در این قسمت ظهور در شبهات موضوعیه دارند چگونه توسط آنها استدلال کنیم به یک مبنا در یک مدعا در برابر اخباریین تحت عنوان شبهات حکمیه ؟

مرحوم خوئی این روایات را کنار میگذارند اما استاد ما جناب اقای فلسفی رضوان الله تعالی علیه قائل به این هستند که این روایات دلالت بر برائت در شبهه حکمیه دارند و در رابطه با کلمه "بعینه" میفرمایند این کلمه تاکید است


[1] غرر الحكم و درر الكلم، التميمي الآمدي، عبد الواحد بن محمد، ج1، ص678.
[2] 2. الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج5، ص313.
[3] بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، العلامة المجلسي، ج63، ص104.
[4] مستدرك الوسائل، المحدّث النوري، ج13، ص68.