1402/12/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اصول عملیه/ادله برائت در سنت /حدیث حجب
کلام در ادله اثبات برائت در سنت است اولین دلیل که از سنت برای اثبات برائت استفاده شد حدیث رفع بود که بیان آن گذشت و دومین حدیث، حدیث حجب است که در جلسه گذشته بررسی شد و پذیرفتیم این حدیث همانطور که استادنا المعظم پذیرفته اند سندا و دلالتا از حدیث رفع قویتر است و میتواند مثبت برائت در شبهات حکمیه و شبهات موضوعیه باشد
تتمه ای از این حدیث باقی مانده است که در قالب نکاتی عرض میکنم :
نکته اول: اینست که به این سوال پاسخ دهیم چرا دراین حدیث شریف " حجب الله علمه عن العباد فهو موضوع عنهم " [1] حجب علم به خدا نسبت داده شده است و چرا باید خداوند علم نسبت به احکام در ابعاد مکلفین را مخفی بدارد و محجوب کند؟ دیگر اینکه این عمل چه ثمره و نتیجه ای دارد؟
در پاسخ میتوان گفت شاید شارع مقدس در مسائل احکام افعال مکلفین اجمال و ایهام و ابهاماتی را بکار میگیرد تا مکلف اهل اجتهاد و تلاش باشد ،سعی نموده و وارسی و پژوهش نماید تا به این احکام دست پیدا کند زیرا همین تعقیب و تحقیق و پیدا کردن احکام الهی مطلوب پروردگار است بر این اساس ایه نفر ﴿فلولا نفر من کل طائفه لیتفقهوا فی الدین﴾ [2] اصولا تفقه حکایت از آن دارد که انسان رو به خدا در تعقیب و تفحص احکام دینی قرار میگیرد و خود این تفحص مطلوب پروردگار است و اگر علم به احکام الهی همیشه معلوم و واضح باشد دیگر تفقه معنا ندارد
حال اگر تفقه صورت گرفت اما به یک دلیل بیّن نرسید و مثلا برائت را جاری کرد مکلف کوتاهی نکرده و به وظیفه خود عمل نموده و این مخفی ماندن و اختفاء و محجوب شدن منسوب به پروردگار است .
بالاتر از این مورد حتی بسیاری از افعال اختیاریه مکلف نیز برمیگردند به عدم اختیار نسبی مثلا در باب افعال اختیاری بعضی مقدمات را که مکلف میخواهد تحقق ببخشد دست خودش نیست و برمیگردند به چیزهایی که در اختیار او نیست در اینجا نمیخواهیم قائل به جبر شویم و نسبی عرض شد.
بنابراین حجب نسبت داده شد به پروردگار تا مکلف اهل تفقه و تعقیب علوم و معارف باشد از جمله یافتن احکام مکلفین .
نکته دوم : در بحث برائت اختفاء احکام همیشه مستند به ظالمین نیست بلکه در خصوص فقدان نص میتوان گفت ظالمین نصوص و بیانات شریعت را آتش زدند و از بین بردند تا به دست دیگران نرسید اما یک سری نصوص داریم که مجمل هستند بنابراین با این بیان میشود گفت حجب در دو قسمت فقدان نص یا تعارض نص منسوب به شارع است که در آن حکمت است حال در رسیدگی به مساله تعارض نص و ساختن قاعده و قانون چه باید کرد ؟
نکته سوم : گاهی فقدان نص منسوب به شارع مقدس نیست مانند جایی که موضوعات یک سری از احکام فعلی ما در زمان معصومین نبوده است بعنوان مثال تولیدات بشر در ابعاد مختلف موضوعات جدیدی هستند که در آن زمان نبوده و حکم ویژه و خاص برای آنها بیان نشده و در اینجا مکلف باید برود سراغ یک سری عمومات مانند حرمت و وجوب که اگر پیداکرد فبهاالمراد و اگر پیدا نکرد برائت جاری میکند.
نکته چهارم : لقائل ان یقول کسی بگوید همیشه اختفاء احکام منسوب به ظالمین است به این صورت که هر چه کم فهمی و کم اطلاعاتی نسبت به شریعت داریم برمیگردد به اینکه ظالمین باب امامت را بستند و انحراف در مسیر امامت ایجاد کردند نتیجتا مردم نتوانستند به احکام الهی برسند در اینجا اختفاء احکام منسوب به ظالمین است لذا ما حجب الله علمه عن العباد را نمیتوان به این صورت معنا کرد که احکام را خدا محجوب کرده است .
پاسخ : این قول را اینگونه میتوان پاسخ داد که در بحث امامت و ولایت و اصول دین شارع میتوانست کاری کند که ظالمین باب امامت را نبندند وانگهی باب امامت در عالم اجرا و ظاهر بسته شد ولی در عالم واقع باز بود ائمه هدی علیهم صلوات الله در شرایط سخت بعنوان جانشینان پیامبر همه آنچه لازم بود بیان کنند ، بیان کردند .
نکته پنجم : مرحوم صاحب وسائل قائل شده است که حدیث حجب مخصوص شبهات وجوبیه است و علت آنست که صاحب وسائل همانند اخباریین در باب شبهات تحریمیه قائل به احتیاط شده است از این جهت این حدیث را مزاحم احتیاط میداند در نتیجه برای اینکه در شبهات تحریمه نظر خود را تثبیت کند که نیاز به احتیاط است این حدیث را توجیه کرده و فرموده اگر قرار است توسط حدیث حجب حکمی رابرداشت وجوب است و اختصاص به شبهات موضوعیه دارد . شاهدی که برای این مدعا ذکر کرده اینست که کلمه موضوع عنهم در" ماحجب الله علمه عن العباد فهو موضوع عنهم " در جایی بکار برده میشود که قابل وضع باشد یعنی میشود احکام ایجابی بنابراین هرچه قابل گذاشتن باشد قابل برداشتن است و حدیث حجب چیزی را برمیدارد که قابلیت گذاشتن و وضع را داشته باشد بدینوسیله حدیث حجب شبهات وجوبیه را میگیرد یعنی برائت در شبهات وجوبیه
فرمایش صاحب وسائل قابل دفاع نیست به این جهت که در صورتی این فرمایش صحیح است که مای موصول را در " ماحجب الله " کنایه بگیریم از فعل یعنی از کاری ایجابی اگر کنایه از فعل باشد حدیث اختصاص به شبهات وجوبیه دارد ولی با توجه به اینکه ظاهر الفاظ شریعت بر اساس قواعد مباحث الفاظ علم اصول بسته میشود "ما" اسم عام است و دلیلی نداریم که عمومیت و اطلاق را از آن بگیریم پس کلمه مای موصول در معنای عام خود(شیء) بکار برده شده است که قبلا به آن پرداختیم و شیء شامل شبهات وجوبیه و شبهات تحریمیه میشود زیرا شیء یعنی تکلیف و آن تکلیف توسط این حدیث برداشته شده
در نتیجه معنای "موضوع عنهم" یعنی خداوند بار سنگینی را از دوش بندگنش برداشته است آن ثقل و سنگینی گاهی در انجام دادن است(وجوب) و گاهی در ترک کردن (حرمت) وجوب دعا عند رویت الهلال و ترک شرب ثقیل است
و بعبارة اخری هم در شبهات وجوبیه و هم در تحریمیه عناوینی داریم که اثباتی هستند مانند حرمت یا وجوب و در هر دو ثقل است اگر مکلف فحص کرد و به وجوب و حرمتی نرسید و شک کرد در عالم واقع واجب است یا حرام در اینجا مشخص است که شارع مقدس محجوب کرده است .
بنابراین با تتمه ذکر شده دلالت حدیث حجب بر برائت در شبهات تحریمیه که محل نزاع بین اخباریین و اصولیین است را کامل کردیم و بدین وسیله در پایان عرض میکنم
کما افاد شیخنا الاستاذ الراحل الی الله مرحوم شیخ علی فلسفی حدیث حجب از حدیث رفع هم از جهت سند واضح تر است و هم از نظر دلالت زیرا دلالت دارد بر رفع حرمت در شبهات حکمیه و رفع حرمت در شبهات موضوعیه بهمان بیانی که عرض شد و آنچه در باب حدیث رفع نیز توضیح داده شد .
فتلخص مماذکرنا ان الثانی من الاحادیث التی استدل بها للبرائه حدیث حجب است این حدیث در کنار حدیث رفع دو دلیل هستند از ادله سنت بر برائت نسبت به شبهات تحریمیه که محل نزاع است