درس خارج اصول استاد محسن ملکی

1402/11/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اصول عملیه/اصل برائت /ادله برائت در قران

 

تذکر اخلاقی:

روز جمعه میلاد حضرت سجاد علیه السلام در کنار مرقد حضرت مولانا ابی عبدالله علیه السلام بیاد همه رفقا و همه ملتمسین دعا هستم و خداوند رحمت و مغفرت و عافیت را بر همه آنانی که دغدغه اسلام عزیز و معارف اهل بیت را دارند نازل بفرماید .

خواستم در این سفر مساله درس و بحث و مباحثه علمی را برای خودم و همه رفقا گوشزد کنم در هر شرایطی ما طلبه هستیم و قرار است از حریم اهل بیت عصمت و طهارت کسب معرفت کنیم .

در مباحثه فقه و اصول به جلسه 86 رسیدیم جلسه فقه را با مساله مستحدثه در مشهدالرضا مباحثه کردیم و جلسه 86 اصول را در کنار مضجع حضرت اباعبدالله روز جمعه به شکل غیر حضوری برگزار میکنیم .

خداوند در همه لحظات زندگی ما آنچه به نیکان درگاهش عطا فرموده به همه طلاب دین و اهل علم و تهذیب کرامت بفرماید ان شاالله.

 

بحث اصلی:

این جلسه اصول در باقیمانده استدلال به آیات نسبت به برائت بحث میکنیم

دو مورد دیگر از آیات باقی مانده است :

آیه اول : که مورد توجه مرحوم شیخ اعظم قرار دارد آیه 145 از سوره انعام است ﴿قل لا اجد فی ما اوحی الیَّ محرما علی طاعم یطعمه الا ان یکون میته او دما مسفوحا او لحم خنزیر فانه رجس او فسقا اهل لغیر الله به فمن اضطر غیر باغ و لا عاد فان ربک غفور رحیم﴾

آیه دوم : آیه 29 سوره بقره ﴿هو الذی خلق لکم ما فی الارض جمیعا ثم استوی الی السماء فسواهن سبع سماوات و هو بکل شیء علیم﴾ که در صفحه 166 جلد 2 اجود التقریرات آمده. تقریر مرحوم ایت الله العظمی خوئی که در بحث اصول استاد خود مرحوم نائینی نوشته شده و متاسفانه مورد بی توجهی بعضی و یا نگاه غیر منصفانه برخی قرار گرفته است.

کیفیت استدلال به آیه اول بر برائت در ما نحن فیه:

آن قسمتی از این آیه که سزاوار است مورد توجه قرر گیرد صدر آیه است ﴿قل لا اجد فی ما اوحی محرما﴾ اگر چه بقیه آیه در فقه مورد استفاده قرار میگیرد اما در اصول همین بخش آیه لحاظ میگردد.

کیفیت آنگونه است که خداوند پیامبر اعظم را مخاطب قرار میدهد و میفرماید به یهودیان بگو در آنچه بر من وحی شده است نیافتم حرامی را الا موارد مشخصی که در خود آیه ذکر شده است بنابراین عدم وجدان پیامبر عزیز بر یافتن حرامی در شریعت دلیل بر آنست که حرامی وجود ندارد.

عدم وجدان و عدم یافتن حرام مساوی با اینست که حرامی در کار نباشد و معنای این آیه چنین است که هر کسی در شریعت اسلامی بعد از آنکه فحص و تحقیق انجام داد و حرامی نیافت و مایوس شد از اینکه حرامی باشد یا نباشد باید قائل به عدم حرمت شود یعنی برائت از حرمت به این معنا که بیانی نسبت به مورد شک نیست وقتی بیان نیست پس بنابراین حرمتی نیست ؛ وقتی بیان نبود حرمت نیست و وقتی حرمت نبود عقاب نیست و اگر شارع مقدس حکیم بخواهد بدون بیان کسی را عقاب کند میشود عقاب بلا بیان و قبح عقاب بلا بیان قاعده ای است که در کنار محتوای این آیه شریفه قرار میگیرد نتیجتا همانند آیاتی که در جلسات قبل پذیرفتیم میتوانند ارشادگر و هدایتگر ما بسوی قاعده عقلی قبح عقاب بلا بیان شوند صدر این آیه نیز کبرای کلی قبح عقاب بلا بیان را با این تصویری که ذکر شد دلالت دارد .

نسبت به این آیه شریفه اشکالاتی مطرح شده است خصوصا مرحوم شیخ اعظم دو اشکال مهم را به این آیه وارد نموده و بر اساس این اشکال آیه از حریم دلالت بر برائت بیرون خواهد رفت

اشکال اول : این آیه دلالت ندارد و فقط اشعار دارد و اشاره و اشعار دلالت نیست مرحوم شیخ این سخن را مستند میکند به کلام فاضل تونی که ایشان نیز در مافیه فرموده فی الایه اشعار بان اباحه الاشیاء ماخوذه بالعقل مرحوم شیخ میفرماید اشعار دلالت بدوی است یا در حقیقت دلالت نیست بلکه نوعی اشاره است که به مرحله ظهور و دلالت نرسیده است و آیه ظهور در بحث برائت ندارد .

اشکال دوم : میفرماید سلمنا که از اشکال اول دست برداریم و بپذیریم که آیه ظهور و دلالت دارد بعد از پذیرش ظهور ، مدلول این آیه شریفه مانحن فیه نیست بلکه به تعبیر شیخ "غایه مدلولها عدم وجدان تحریم ما صدر عن الله تعالی یوجب عدم التحریم " آیه میگوید وقتی شما حرمت را نیافتید از آیات و روایات و در آنچه از طرف خدا صادر شده معنایش آنست که حرمت نیست این بحث ما نحن فیه نیست بلکه ما نحن فیه جایی است که حرمت از جانب شارع مقدس صادر شده است و بخاطر ظلمه و موانع مختلف به ما نرسیده است در جایی که از طرف شارع مقدس تقصیر و قصوری وجود ندارد و همه چیز بیان شده و ما علم اجمالی داریم به احکام فراوان که نهایتا بعضی از آنها به ما نرسیده است .

بنابراین این آیه با بیان مرحوم شیخ بویژه اشکال دوم از دلیل برائت خارج میشود لکن میشود بعد از آنکه ایراد اول را کنار میگذارد و تمسک به ایراد دوم مینماید و آیه را از بحث برائت خارج میکند در مقابل شیخ ایستاد و به مرحوم شیخ عرض کرد فرمایش شما در یک صورت قابل قبول است بعباره اخری در این آیه شریفه دو مقام میتواند قابل توجه قرار بگیرد :

مقام اول کبرای کلی و آن اینکه خداوند فرموده هرگاه در کتاب و منابع وحیانی من حرمتی نیافتید پس حرمتی نیست این حرفی است کاملا متین و واضح مطابق با صناعت و قواعد .

مقام دوم آنست که این آیه در مقام گفتگو با یهود است یهودیانی که برای خدا تکلیف سازی و برای دین خدا حرام سازی کرده و حرمت ایجاد میکنند در مقام توجیه و محاجه و مباحث آنهاست و بشکل دیگری دلالت دارد آیه میگوید ای پیغمبر به اینان بگو من گشتم و نیافتم آنچه من در شریعت میبینم غیر از اینها حرامی وجود ندارد که اگر وجود داشت بیان میشد و به ما میرسید بنابراین در مقام محاجه میگوید کسی حق ندارد در مقامی که شک به حرام بودن یا نبودن دارد حکم به حرمت دهد و تحریم را اثبات کند همانند آنانی که یهودی بودند و در مرام خود به هرچه شک در حرمتش داشتند فتوای به حرمت میدادند .

با این نگاه آیه شریفه مانحن فیه را شامل میشود که اگر گشتید و فحص کردید اما مایوس شده و دلیلی نیافتید حق ندارید فتوا به حرمت دهید البته احتیاط به معنای اینکه پرهیز کردن خوب است علی کل حال حسن اما به حدی که فتوا قرار گیرد و حرمت ساز شود و بر مکلف الزام آور باشد به صورت اینکه در شبهات بدویه تحریمیه مکلف واجب است اجتناب کند و حکم به حرمت نماید با آیه شریفه سازگار نیست .

بنابراین این آیه با همین مقداری که ذکر شد میتواند دلیل بر برائت باشد و از مویدات و ارشاداتی باشد در قاعده قبح عقاب بلا بیان نتیجتا صدر آیه شریفه میتواند در کنار ایه ﴿ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا﴾ و بقیه ایاتی که در جلسات گذشته به آن پرداختیم موید و مرشد بسوی قاعده قبح عقاب بلا بیان باشد .

و اما کیفیت استدلال به آیه دوم در بحث استدلال به آیه 29 سوره بقره در صفحه 166 جلد 2 اجود التقریرات ایه الله العظمی خوئی که مباحث اصولی استاد خود محقق نائینی را به رشته تحریر درآورده اند عبارتی آمده است به این مضمون که در بحث اول باب اشیا قائل بشویم به اصاله الاباحه که چیزی جز مبحث ما نیست در شبهه تحریمیه وقتی شبهه پیش آمد بخاطر فقدان نص و بیان از طرف شارع بعد الفحص و الیاس عن البیان وظیفه چیست؟ این تعبیر در این کتاب آمده است در جواب دو نکته را عرض میکنم

نکته اول یقینا از شخصیتی مانند محقق نائینی رضوان الله تعالی علیه و اقای خوئی رضوان الله تعالی علیه بعید است که کلمه احل لکم ما فی الارض جمیعا را بعنوان آیه شریفه آورده باشند زیرا در آیه آمده ﴿الذی خلق لکم ما فی الارض جمیعا﴾ یقینا این بیان در منشار و بحث کتابت اشتباه شده است و الا از این شخصیت بعید است بگوید نظیر قوله تعالی اُحل لکم ما فی الارض جمیعا بنابراین در قران کریم احل لکم ما فی الارض فعل ماضی مجهول از باب افعال وجود ندارد و خلق لکم موجود است

نکته دوم : باب اصاله الاباحه اصل اولی در اشیاء حرمت است یا اباحه؟

میتوان کلمه اَحل لکم ما فی الارض جمیعا تفسیر خلق لکم باشد که این لفظ به همین شکل در مقام تفسیر و تبیین خَلَقَ آمده است "خلق لکم" أی "اَحل لکم" لام در لکم لام انتفاع است یعنی آفریده است تا شما بهره ببرید انسان در عالم شریعت نسبت به موجودات و اشیاء زمانی بهره میبرد که انتفاع حلال باشد پس " احل لکم ما فی الارض جمیعا " که در این کتاب هم مرحوم خوئی نقل کرده است میشود تفسیر خلق لکم آفریده است برای شما بمعنی انتفاع و انتفاع در فرضی معنا دارد که حلال باشد پس نتیجتا میشود احل لکم

با این دو نکته میشود این آیه را از آیات برائت شمرد همانطور که مرحوم نائینی طبق نوشته مرحوم خوئی این آیه را از ادله اصاله الاباحه و برائت نام برده است اَحل لکم بشکل معلوم و یا اُحل لکم به شکل مجهول که این دو کلمه در لفظ قران نیست بلکه ترجمه خلق میباشد " آنچه در زمین است اصل اولی آنست که از آن بهره ببرید"

بنابراین اگر جایی شک کردیم که این شیء حرام است یا نیست در ما نحن فیه شبهات تحریمیه شک کردیم قاعده اول بر اساس قران کریم آنست که انتفاع و بهره بردن از این شیء حلال است خَلق لکم یا خُلق لکم، اَحل لکم و یا اُحل لکم ما فی الارض جمیعا

با این بیانی که ذکر شد این اتهام و بد قضاوت کردن بعضی از افراد از این دو شخصیتی که در تفسیر و بیان آیات شریفه قرآن از خیلی از افرادی که حتی تفسیر نوشته اند قوی تر هستند مثلا حضرت ایه الله خوئی در تفسیر البیان مشخص است اگر این تفسیر به نهایت میرسید چقدر عمیق و دقیق قرآن تفسیر میشد از حریم این دو شخصیت بعضی از کلماتی که در بعضی نوشته ها وارد شده است به دور است لذا این آیه نیز میتواند در کنار آیات گذشته یکی از ادله برائت باشد ﴿خلق لکم ما فی الارض جمیعا﴾ که عمده اینکه خَلق را ما بمعنای حلیت معنا کنیم کلمه "لکم" است که بعد از آن آمده، آفریده است برای شما در فرضی که این آفریده برای شما و بنفع شما و در مقام بهره وری شماست بنابراین اشکال ندارد این آیه را در مقام استفاده احل لکم معنا کنیم یا خواستیم نقل به معنا کنیم مجهول و نائب فاعلی اُحل لکم معنا کنیم

با این دو آیه شریفه که بنده در کنار مضجع حضرت ابا عبدالله در حجره و در کنار مرقد ایت الله صافی گلپایگانی بیان کردم ادله برائت در آیات قرآن به پایان میرسد و ان شااله در جلسه بعد وارد بحث سنت میشویم تا ببینیم برائت در سنت چگونه قابل استفاده است

ان شاالله خداوند متعال در این بعد از ظهر جمعه روز ولادت حضرت سید الساجدین کنار مرقد حضرت سید الشهدا صلوات الله علیهما بهترینها را قسمت همه مردم بویژه طلاب علوم دین بفرماید و زندگی ما را در مسیر علم و دانش و تهذیب و توجه به ارزشهای والای انسانی خودش هزینه و مدیریت کند و عاقبت بخیری را برای همه مقدر بفرماید .

همه دوستان و رفقا و اساتید و محترمین مختلفی که به این حقیر گفتند دعا کن خداوند متعال دعای این حقیر را در کنار این قبه نورانی حضرت ابی عبدالله که دعا مستجاب است مستجاب نماید و خیر دنیا و آخرت را به همه کرم بفرماید.