درس خارج اصول استاد محسن ملکی

1402/11/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اصول عملیه / اصل برائت / ایات دال بر برائت

 

پیرو آیاتی که در بحث برائت عنوان شد میرسیم به پنجمین آیه که توسط محققین مورد توجه قرار گرفته است آیه 42 سوره انفال ﴿اذ انتم بالعدوة الدنیا و هم بالاعدوة القصوی والرکب اسفل منکم ولو تواعدتم واختلفتم فی المیعاد ولکن لیقضی الله امرا کان مفعولا لیهلک من هلک عن بینةٍ و یحیی من حی عن بینةٍ ان الله لسمیع علیم﴾ داستان جنگ بدر است ابتدائا اوضاع آرایش دو جبهه را گزارش میدهد جبهه پیامبر و جبهه ابوسفیان "انتم بالعدوة الدنیا" شما در ناحیه نزدیک به مدینه بودید عدوه یعنی کناره منطقه و دنیا به معنای نزدیک و آنها "بالعدوة القصوی" در ناحیه دورتر از مدینه "والرکب" جمع راکب برشتر "لو تواعدتم" اگر میخواستید با هم گفتگو کنید "فاختلفتم فی المیعاد" در محل جنگ با هم اختلاف میکردید "ولکن لیقضی الله امرا کان مفعولا" خدا در مواقعی کار را دست میگیرد حکم میکند که باید اینگونه باشد "لیهلک من هلک عن بینه و ان الله لسمیع علیم ".

محل استشهاد آخر آیه است و کیفیت استدلال به این آیه شریفه در صورتی قابل تصور و بیان است که جزء آیه را بگیریم و صدر آیه را رها کنیم یعنی پایان آیه ﴿لیهلک من هلک﴾ را کبرای کلی بدانیم و به قبل ارتباط ندهیم ﴿لیهلک من هلک عن بینه و یحیی من حی عن بینه﴾ این در صورتی است که جمله مستانفه باشد و مستقل اگر اینگونه فرض کنیم این آیه همانند آیه تعذیب ﴿ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا﴾ دلالت دارد و اینگونه میشود لیعذب من یعذب بالبینه و یحیی من حی عن بینه و یثاق من یثاق بالبینه یعنی وجوب و حرمتها را اول بیان میکنیم اگر کسی مخالفت کرد هلاک میشود(عذاب میکنیم)اگر موافقت کرد زنده میشود(ثواب میدهیم) این آیه میشود معادل ایه تعذیب و ارشاد میکند به قبح عقاب بلا بیان

لکن جداکردن این فقره از صدر کار سختی است لام در لیهلک مانع از این جدایی میشود زیرا تعلیل برای ماقبل است و ماقبل معجزه است و اینگونه معنا میشود این معجزه ای را که ما در جنگ بدر به نمایش گذاشته و نگذاشتیم شما مشورت کنید تا دچار اختلاف شوید خود ما کار را به دست گرفتیم تا معجزه ای اتفاق افتد و افراد انتخاب کنند حق وباطل کجاست آنانکه حق را انتخاب کنند "یحیی" آنانکه باطل را انتخاب کنند "یهلک" بوسیله "بینه" یعنی معجزه

در سنت های الهی اینگونه بوده که گاهی برای نمایان شدن حق و باطل خداوند معجزاتی را میفرستاد از جمله در جنگ بدر چنین بود که اگر ابوسفیانی ها گفتند حق با پیامبر است "یحیی عن بینه" و آنانکه دیدند و قبول نکردند "یهلک عن بینه" در اینجا میشود مباحث نبوت و اصول دین و ربطی به فروع دین ندارد ما فروعی داریم که دلیلی برای آن پیدا نکردیم و میخواهیم برای آن برائت جاری کنیم .

ان قلت : آیا روایتی هست که بوسیله آن از ذیل آیه استفاده کنیم کبرای کلی را ؟

مرحوم شیخ اعظم تعبیرش از این آیه این است فی دلالتها علی البرائه تاملٌ و دیگر از آن میگذرد .

پاسخ تنها چیزی که در ذیل این آیه شریفه در این مبحث ما وجود دارد یک روایت است که در تفسیر روایی ما آمده این روایت اگر واقعا در ذیل آیه باشد ودارای سند معتبر باشد و بگوئیم پیامبر این متن را آورده تا آیه را توضیح دهد ﴿لیهلک من هلک عن بینه ﴾ میشود کبرای کلی .

روایت اینست الا و ان الله جل اسمه لم یدع شیئا مما یُحبه الا و قد بینه لعباده و لم یدع شیئا یکره الا و قد بینه لعباده و نهاهم عنه لیهلک من هلک عن بینه و یحیی من حی عن بینه آگاه باشید خداوند هیچ چیز را رها نکرده آنچه را دوست دارد برای بندگان بیان کرده و آنچه را دوست دارد نیز برای آنان بیان کرده بجهت اینکه هر کس میخواهد زنده شود با بیان زنده شود و هرکس میخواهد بمیرد با بیان بمیرد

یعنی عذاب و ثواب با بیان است و ملاک بیان است احکام الله وجوب و حرمتها مبتنی بر بیان است اذا کان البیان فبها اذا لم یکن بیان فلیس شیءٌ این حدیث تنها جایی که در منابع شیعه پیدا میشود ثواب و عقاب اعمال مرحوم صدوق است حدیث حدود سی صفحه است در سند حدیث ابو هریره و ابوعبدالله است بنابراین سند عامی است تمام اشخاص موجود در سند سنی هستند وقتی پیامبر برای سخنرانی میآید مردم را تاکید میکند جلو بیایید و پشت سر را خالی کنید یک نفر میگوید دیگر کسی نیست چرا میگوئید جلو بیائید حضرت میفرماید فرشتگان هستند میپرسد فرشتگان کجایند حضرت میفرماید طرف چپ و راست شما هستند و جلوی شما قرار نمیگیرند پرسید چرا در چپ و راست هستند و جلو نمی آیند؟ فرمودند انتم افضل من الملائکه اجلس و جلس الرجل

حدیث اینگونه آغاز میشود ابوهریره و عبدالله بن عباس قالا خطبنا رسول الله قبل وفاته حضرت رسول قبل از وفات خطبه ای خواند و هی آخر خطبة خطبها للمدینه ولحق بالله فوعظ بمواعظ ذرفت منها العیون موعظه هایی که اشکها را در آورد و وجلت منها القلوب و قلبها لرزید واقشعرت منها الجنود تا اینکه میرسد به اینجا ایها الناس انه کائن فی هذه الامه ثلاثون کذابا در این امت بعد من 30 نفر کذاب داریم اول من یکون منهم صاحب صنعائ و صاحب الیمامه دونفر از آنان صاحب صنعا یعنی اسود بن کعب که در دوره ابوبکر ادعای نبوت کرد و کشته شد و صاحب الیمامه مصیب در دوره عمر ادعای نبوت کرد وتوسط مسلمانان کشته شد در اواخرخطبه میفرمایند الا و ان ربی امرنی ان اقاتل الناس حتی یقولوا لا اله الا الله مردم بدانید من مامور بودم تا با مردم مقاتله کنم تا بگویند لا اله الا الله فاذا قالوها اعتصموا منی دمائهم همین که گفتند کافیست و خونشان محفوظ است نکته ای در اینجا هست اینکه برداشت اشتباه نداشته باشیم که اسلام پیامبر اسلام شمشیر بوده در اینجا اصلا بحث اسلام نبود بلکه بحث توحید بود پیامبر با یهودی و مسیحی و اهل کتاب رفیق بود و با کسانی میجنگید که منکر توحید بودند در حدی که اظهار کرده و با توحید مبارزه میکردند اکثر جنگهای پیامبر دفاعی بوده بنابراین کلمه یقولوا لا اله الاالله فقط توحید و موحد بودن بعد این عبارت میآید که الا و ان الله لم یدع شیئا مما یحبه... این روایت را در ذیل آیه 42انفال ندارید که بگوئیم پیامبر آیه را تفسیر کرده است بلکه باید بگوئیم پیامبر حدیثی را مطرح میکند که همحتوای آن برائت است ان الله جل اسمه لم یدع شیئا مما یحبه و کلام خود را مستند میکند به ایه شریفه و اینکه خود آیه شریفه به تنهایی بخواهد دلیل بر برائت باشد نیست

سند این حدیث از اهل سنت است اما محتوای آن عقلی است ما از جهت اصطلاحات و صنعت رجال نمیتوانیم بگوئیم

این سند معتبر است اما مرحوم صدوق این روایت را آورده است چون متن آن شواهد فراوان به صدق دارد

بنابراین این آیه بما هی هی معادل ایاتی که از آن استفاده کردیم نیست اما به کمک روایت پیامبر میشود از آن استفاه کرد