درس خارج اصول استاد محسن ملکی

1402/11/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصول عملیه/اصل برائت/

 

بیان حدیث:

قال الکاظم علیه السلام : من اراد ان یکون اقوی الناس فلیتوکل علی الله [1]

هرکسی دوست دارد قویترین انسانها باشد توکل بر خدا را در خود تقویت کند

 

خلاصه جلسه گذشته :

مرحوم محقق عراقی خلافا لشیخنا الاعظم بیان کرد آیه شریفه ﴿لایکلف الله نفسا الا وسعها﴾ میتواند در قبح عقاب بلا بیان دلیل بر برائت باشد و مهمترین اشکال مرحوم شیخ را به دو وجه دفع نمود یکی تصرف در موضوع و دیگری تصرف در تکلیف اما بعد جبهه بحث را عوض کرد و ایراداتی بر آیه گرفت در مجموع پنج مطلب را مرحوم عراقی عنوان داشت که یکی یکی جواب داده شد و مطلب پنجم ماند .

مطلب پنجم : اینست که کلمه ایتاء ﴿لایکلف الله نفسا الا ما آتاها﴾ به این معناست که خداوند احکام را به پیامبرش ابلاغ کند و دستور دهد که به مردم برسان . آیه میگوید خداوند تکلیف نمیکند بندگانش را در فرضی که به پیغمبر ابلاغ نکرده باشد و یا ابلاغ کرده اما فرموده به مردم نگو از باب ان الله سکت عن اشیاء فاسکتوا آیه مربوط به آنجاست که خداوند برخی امور را نمیخواهد مردم بفهمند مانند داستان بنی اسرائیل خداوند سکوت کرد اما مردم اصرار کردند و باعث مشقت خودشان شدند .

مانحن فیه یعنی بیان به مکلف برسد و بداند عمل واجب است یا واجب نیست

تأمل در این نظریه : ایتاء واژه ای است در مقابل اعطاء از جهت لغوی کلمه ایتاء عبارت است از رساندن چیزی

به کسی بطوریکه دوطرف استحقاق داشته باشند اما اعطاء اعم است یعنی رساندن شیء به شخص چه استحقاق باشد و چه استحقاق نباشد .

ایتاء اگر بخواهد کامل باشد دو حیثیت دارد یک حیثیت از طرف دهنده و ایتاء کننده و یک حیثیت از طرف گیرنده این دو حیثیت اگر کامل شد ایتاء حقیقی صورت میگیرد ؛ در مانحن فیه اگر گفتیم مای موصول حکم را هم شامل میشود و ایتاء را بمعنای واقعی معنا کردیم عبارت میشود خداوند تبارک و تعالی حکم را به مکلف میدهد یعنی منتقل وبیان میکند واعلام میدارد و از آن طرف مکلف این حکم را میگیرد یعنی میفهمد و بیان به او میرسد "ان الله اعلم و ابین الحکم الی المکلف و المکلفُ علم به" اما آیه این را نفی میکند ﴿لایکلف الله﴾ خداوند تکلیف و حکم را نمیخواهد مگر زمانی که ایتاء کرده باشد یعنی بیان کرده باشد و ملکف به آن رسیده باشد به این صورت میشود دلیل بر قبح عقاب بلا بیان و استدلال سکوت نقض میشود .

مشکلی که در جناب عراقی دیده میشود این است که ایشان یک حیثیت اعطا را دیده است و حیثیت طرف مکلف را در نظر نگرفته و از آن غفلت نموده . اگر بگوئیم ایتاء یعنی صرف اعلام چه به مکلف برسد چه نرسد حرف محقق درست است اما فعل ایتاء اگر بخواهد کامل باشد بدون معطی علیه قابل تحقق حقیقی نیست اگر موصول حکم است باید اینگونه معنا کنیم خداوند سنت و شأنش اینست هرگاه حکمی را تبلیغ کند و این تبلیغ به مکلف برسد (که بشود ایتاء) اگر تخلف کرد عقاب میکند اماجایی که ایتاء تحقق پیدا نکرده است عقابی نیست .

نتیجه میگیریم که حرف شیخ اعظم درست است و مهمترین حرف ایشان در رابطه با آیه شریفه این بود که موصول ظهور در مال دارد و اگر بخواهیم موصول را اعم بگیریم استعمال لفظ در اکثر از یک معنا میشود .

بحث شیخ اعظم و مرحوم عراقی را برای دیده شدن گویش های مختلف علمی و تبیین مطلب بیان کردیم و الا این آیه حقیقتا از قاعده قبح عقاب بلا بیان دور است بخاطر سیاق آیه و قرائن لفظی موجود در آیه علاوه بر این ایتاء نیز ظهور در انفاق دارد نه ابلاغ حکم

مشکل دیگری که در این آیه شریفه است اینست که اگر بخواهیم ملتزم شویم به اینکه هم اعطاء مال را میگوید هم اعلام حکم را در زمانیکه مکلف اطلاع پیدا کند جمع بین دو حکمی میشود که از هم کاملا فاصله دارند یعنی بین حکم واقعی و حکم ظاهری ، آیه در خصوص مال حکم واقعی است ﴿ان الله لا یکلف نفسا الا ما اتاها﴾ در باب انفاق خداوند به کسی میگوید اعطا کن که قدرت داشته باشد این حکم واقعی است و عدم اعطا در فرض عدم قدرت حکم واقعی است اما در بحث مانحن فیه میخواهیم حکم ظاهری استفاده کنیم زمانی که حکم واقعی را نمیدانیم دلیل برائت است استفاده از یک آیه هم حکم واقعی و هم حکم ظاهری محال است در صناعت علم اصول سابقه ندارد که یک آیه یا روایت در یک آن هم بیانگر حکم واقعی برای یک موضوع باشد و هم بیانگر حکم ظاهری برای موضوع دیگر .

نتیجتا این آیه اجنبیةٌ عن ما نحن فیه زیرا دلالتی بر کبرای کلی عقلی ما ندارد و قبح عقاب بلا بیان را نمیتوان از آن استخراج کرد علی نحو الارشاد پس آن را کنار میگذاریم.

 


[1] بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء، العلامة المجلسي، ج7، ص143.