1402/11/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: /اصول عملیه / برائت
برائت در شبهات تحریمیه :
کبرای برائت قبح عقاب بلا بیان است و شاهد بر این کبرای کلی قران است ﴿ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا﴾ این آیه شریفه مورد نِقاش و نقد شیخ اعظم و مرحوم آخوند قرار گرفت مرحوم شیخ از ناحیه داستان بودن وارد شد و بیان داشت 1. آیه مربوط به امم سابقه است 2. عذابی که در آیه ذکر شده عذاب دنیوی است بنابراین به دو مرحله از مانحن فیه خارج است
مرحوم آخوند تاکید دارد بر عدم ملازمه بین فعلیت عذاب با استحقاق عذاب این آیه نفی فعلیت عذاب میکند نه نفی استحقاق وما نحن فیه یعنی برائت شرعی و عقلی در اصول و فقه مربوط به استحقاق ثواب و عقاب است و مربوط به فعلیت نیست زیرا مکلف هنوز زنده است و فعلیت ثواب و عقاب و نفی آن مربوط به بعد از مردن است.
استحقاق عقاب منظر و مخوّف است و استحقاق ثواب در اصول و فقه مبشر است و مشوّق فرمایش شیخ اعظم کاملا مخدوش است با توضیحاتی که قبلا عنوان شد آیه شأن پروردگار را مطرح میکند از این جهت آیه اختصاص به امم سابقه ندارد و دیگر اینکه آیه مختص به عذاب دنیوی نیست .
برای اینکه این مطلب مستحکم و منقح شود که آیه اخصاص به عذاب دنیوی ندارد نیاز داریم اطراف این آیه را وارسی کنیم در سوره اسرا از آیه 13 تا آیه 17 را وقتی مطالعه میکنیم میبینیم فرمایشات شیخ انصاری دور از آبادی است آیه 13 میفرماید ﴿کل انسان الزمناه طائره فی عنقه و نخرج له یوم القیامه کتابا یلقاه منشورا﴾ (هر انسانی پرونده اش بر گردنش است و روز قیامت منتشر میشود) ﴿اقرا کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا﴾ (تنها محاسبه گر تو کتابت است)
﴿من اهتدی فانما یهتدی لنفسه و من ضل فانما یضل علیها و لا تزر وازرة وزر اخری و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا و اذا اردنا ان نهلک قریة امرنا مترفیها ففسقوا فیها فحق علیه القول فدمرناها تدمیرا﴾ (هرکسی خوبی را انتخاب کند با بدی را برای خود انتخاب کرده و هیچکس وزر دیگر را بردوش نمیکیرد و شأن ما اینست که عذاب نمیکنیم مگر آنکه بیان بفرستیم و وقتی میخواهیم شهر یا روستایی را عذاب نازل کنیم به سران آن امر میکنیم که طاعت پروردگار را بجا آورند و مطیع باشند ولی ایشان مخالفت میکنند وقتی اشراف مخالفت کردند دیگران نیز از آنان مطابعت میکنند فحق علیه القول اینان مستحق عقوبت میشوند) ﴿و کم اهلکنا من القرون بعد نوح و کفی بربک بذنوب عباده خبیرا بصیرا﴾
این آیات شریفه در کنار آیه مانحن فیه بعنوان دو بال برای این آیه حکایت دارند از یک شأنی از پروردگار که خداوند هیچگاه عذاب را بدون بیان بر کسی نازل نمیکند خود آیه ﴿ماکنا معذبین حتی نبعث رسولا﴾ حتی نبیّن لیستحقه کل این آیه بعد استحقاق قویتر است چیزی که در روح این آیات شریفه هست این را بیان میکند که ابتدا انسانها استحقاق پیدا کنند به ثواب و عذاب بعد بر ایشان عذاب نازل میشود در این آیات چهار مرحله دیده میشود:
1. امر خدا و نواهی 2. مخالفت کردن افراد 3. استحقاق پیدا کردن 4. عذاب چه دنیا چه آخرت
در ترسیم آیه امرنا مترفیها امر میکنیم و آنان مخالفت میکنند که در این صورت مستحق میشوند و عذاب نازل میشود یک قانون مبتنی بر عدالت ترسیم شده است یک قاعده عقلی و کاملا حکیمانه که اول استحقاق محقق میشود و بعد عذاب میشوند چرا که اگر استحقاقی نباشد عذابی هم نیست .
با این نگاه فرمایش مرحوم شیخ یا بعضی که گفته اند بحث استحقاق مطرح نیست و نفی فعلیت است اصلا فرمایش درستی نیست در اینجا استحقاق اصل است و فعلیت فرع و با نفی فعلیت استحقاق منتفی میشود نه از باب اینکه بین استحقاق و فعلیت ملازمه است بلکه بر حسب این آیات و بیان و قانون خدا که ما عذاب نمیکنیم تا اینکه استحقاق عذاب پیدا کنند .
بنابراین در این آیه شریفه با دقت عقلی میتوان گفت از آیاتی است که حضرت حق برای دنیا واخرت یک قانون کلی را ترسیم کرده است .
سوال : آیا میتوان درباب عدالت پروردگار گفت بین استحقاق و فعلیت ملازمه است ؟
جواب : خیر ما از ادله فراوانی استفاده کردیم که خدا با فضل رفتار کرده و عدالت را کنار گذاشته شخص مستحق عقوبت است اما با فضل و رحمت عقاب از او برداشته میشود اینها قانون نیست و مافوق عقل است .
در چهارچوب علم اصول و فقه همیشه بر محورهای دقیق و خشک قانونی عمل میکنیم و سراغ عرفانیات نمیرویم در محاسبات عقلی عدالت مطرح است پس باید در بحث برائت و بحث فعلی در آیه شریفه عدالت را محور قرار دهیم .
در باب ثواب و عقاب آیه 13 تا 17 ترسیم عدالت پروردگار است با توجه به این آیات فرمایشات شیخ که فرموده بود ایه مخصوص امم سابقه است و مراد از عذاب، عذاب دنیوی است و به این صورت آیه را از بحث قبح عقاب بلا بیان دور کرده بود کنار گذاشته میشود چرا که متن آیه شریفه قاعده قبح عقاب بلا بیان است ما کنا معذبین حتی نبیّن قبیحٌ عقابنا بلا بیان منّا