درس خارج اصول استاد محسن ملکی

1402/11/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اصول عملیه/مقدمات اصول عملیه /اصل عدم الزام

 

بیان حدیث:

عن رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم : یا علی بذلک مالَک و نفسک دون دینک [1]

یا علی مال و جانت را پای دینت بذل کن

بیان درس:

در بحث اصول وارد اصول عملیه شدیم و بعد از آنکه مقدماتی را ذکر کردیم به کلام صاحب کفایه میرسیم و طبق من شای ایشان مشی خواهیم کرد ایشان میفرماید لو شککنا فی وجوب الشیء و عدمه او حرمت الشیء و عدمه فالاصل یقتضی جواز ترک الاول و فعل الثانی مبنای مرحوم آخوند در کفایه اختصار و ایجاز است که به شکل ایجاز معانی زیادی را تفهیم میکند بعباره دیگر فرمایش آخوند اینگونه میشود لو شککنا فی الالزام و عدمه فالاصل عدم الالزام

این الزام دو نوع است : اول : الزام به فعل (وجوب) دوم : الزام به ترک (حرمت) یک شبهه وجودیه و یکی شبهه عدمیه

اما مبنای شیخ اعظم بنای بر تفصیل دارد لذا در همان ابتدا 8قسم ترسیم میکند به این صورت که :

شبهه یا وجودیه است یا تحریمیه هر کدام از اینها چهار قسم دارد:

شبهه وجودیه یا منشا شک

1. فقدان نص است

2. اجمال نص

3. تعارض نص

4. امور خارجیه

و شبهه تحریمیه نیز هکذا

اما بنظر صاحب کفایه این تقسیمات نقش زیادی ندارد زیرا اولا ایشان شبهات موضوعیه را کنار میگذارد زیرا از بحث اصول خارج است سه شبهه دیگر یعنی فقدان اجمال و تعارض نص میماند که آنها را برطرف میکند

اما فقدان نص که همان عدم البیان است و اصل و محور ، اجمال نص نیز برمیگردد به فقدان نص یعنی وقتی لفظی مجمل است به این معناست که نصی نیست در تعارض نصین هم یا قائل میشویم به اینکه متکافئین هستند و تعارض و تساقط میکنند که برمیگردد به عدم نص و یا متعارضین مرجح دارند و ترجیح نیز دلیل است که در اینجا عمل به دلیل میکنیم و یا قائل به تخییر میشویم که خود دلیل دارد پس نتیجتا تمام 8 قسم از بین میرود .

بحث مانحن فیه بعنوان اولین اصل علم اصول عملیه برائت است با محوریت فقدان نص نسبت به الزام حال یا حرمت یا وجوب.

شیخ برای این مساله 8قسم ترسیم میکند اما اخوند میگوید برائت در علم اصول یک قسم دارد شک در الزام بخاطر فقدان نص.

بعد از آنکه یک محقق حوزوی تمام مدارج علم اصول را از نظر دلیل یابی گذرانده و جایی رسیده است که جای دلیل رانی نیست و میدان تاخت و تاز دلیل بما هو دلیل نیست دلیل یعنی ما هو ارائه الطریق ، در جایی ایستاده که مانده است و قرار است از این تحیر نجات یابد یا با مراجعه به عقل یا مراجعه به شرع .در ادله (خبر واحد، ظاهر کتاب ،علم وجدانی) راهنمایی میکرد به احکام واقعیه اما در مرحله اصول عملیه احکام واقعیه معطل است و از آن خبری نیست و باید با حکم ظاهری از تحییر بیرون بیاید گرچه أمارات ظنیه هم حکم ظاهری هستند اما احکام ظاهریه ای که ناظر به واقعند ،در اینجا حکم ظاهری را تفتیش میکنیم که نظارتی در آن نیست و فقط رفع تحیر است .

در این زمان که چراغ ادله خاموش است چه باید کرد؟

اخباری میگوید احتیاط اما اصولی چراغ را خاموش نمیداند و میگوید شارع ترخیص داده است .

مرحوم آخوند اصول عملیه را در شبهات موضوعیه از علم اصول بیرون برد . اصول عملیه ای که در شبهات موضوعیه هستند خیلی مهم نیست ما در بحث جلسات گذشته به این رسیدیم که میشود اصول عملیه را هم اصولی تفسیر کرد حال چه از مسائل علم اصول باشند و چه نباشند در بحث ما نتیجه و ثمره ای ندارد آنچه ثمره دارد و مهم است شبهات حکمیه است .

با توجه به این نکته میرویم سراغ عبارة اخرای کلام مرحوم آخوند که میفرماید اذا شککنا فی الالزام و عدمه فالاصل عدمه بالادلة الاربعه اصل عدم الزام است به ادله چهارگانه (کتاب سنت اجماع عقل )

اولین دلیل از قران ایه تعذیب ﴿و ماکنا معذبین حتی نبعث رسولا﴾ [2] در الزام و عدم الزام یا در حرمت و وجوب و عدم آن اصل عدم الزام است در عدم حرمت و وجوب به آیه قران استدلال میکنیم

سوال: این بحث صغروی است یا کبروی ؟

جواب: در جلسات گذشه بیان شد که نزاع بین اخباری و اصولی صغروی است زیرا در کبری (قبح عقاب بلا بیان)هیچ عاقلی حرفی برای گفتن ندارد که شارع حکیم بدون بیان نمیتواند کسی را عذاب وعقاب کند لانه ظلم حتی بالاتر این اینها میشود گفت کسانی که قائل به حسن و قبح عقلی نیستند نیز عقاب بلا بیان را قبیح میدانند لذا نزاع در صغری است اخباری میگوید در شبهات بدویه بیان داریم البیان موجودٌ اینکه بیان باشد یا نباشد صغری است و بعد کبری (قبح عقاب بلا بیان) میآید. اگر در صغری عدم البیان را اثبات شد کبری بر آن سوار میشود اخباری قائل به بیان است لذا احتیاط میکند و اصولی میگوید بیان نیست و برائت جاری میکند و اوج نزاع در شبهات تحریمیه حکمیه علی الخصوص شبهه بدوی است اخباری برای وجود بیان دو دلیل دارند :

1. علم اجمالی که بحث عقلی است علم اجمالی داریم به وجود تکالیفی در شریعت

2. روایاتی داریم که میگویند قف عند الشبهه اخوک دینک فاحتط لدینک

اصولی میگوید جناب اخباری ما هم در شبهات بدویه قبل الفحص و الیأس احتیاط میکنیم اما بعد از فحص کامل و مأیوس شدن از اینکه دلیلی هست میبینیم مثلا دوهزار حرام پیدا شد که در شریعت دلیل دارند و مازاد این دوهزار تا میشود شک بدوی و در اینجا علم اجمالی از بین میرود .

 


[1] 1.روضه کافی ص79 حدیث 33.
[2] 1.سوره اسراء ایه 15.