1402/11/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اصول عملیه/مقدمات اصول عملیه /مقدمه پنجم
مقدمه پنجم : قاعده قبح عقاب بلا بیان قاعده ای است که اتفق علیه اصحابنا الاخباریون و الاصولیون اصولی و اخباری در بحث قبح عقاب بلا بیان با هم دعوا و اختلاف ندارند و عبارت اصحابنا الاخباریون نکته دارد به این مضمون که اخباری ها مسلمان و شیعه هستند با یک نوع تفکر و سلیقه ، مرحوم محقق استرآبادی شخصیت عالم و اندیشمند و مغز متفکر بزرگی است اخباریونِ عالم طیفی از شیعه و قسمت مهمی از تشیع اثنی عشری هستند با تفکری خاص مانند مرحوم میرزای قمی صاحب قوانین که انسدادی است و صاحب یک نوع تفکر لذا وقتی میگوئیم اخباری منظور فرقه ضاله نیست در بین اخباریون علمای بزرگی میباشند که در مسائل عقلی بسیار دقیقند این دو گروه در کبرای کلی(قبح عقاب بلا بیان) متفق اند اما در بحث شبهات تحریمیه شک بدوی اخباریین قائل به احتیاط هستند و اصولیین قائل به برائت
اختلاف بین اصولیین و اخباریون در کبرای داستان نیست هیچ عاقلی نمیواند این کبری را انکار کند که قبیح است عقاب بدون بیان لانه ظلمٌ اینکه شما تکلیف و نکته ای را به شخص نگفته اید و او نیز عمل نکرده است بعد او را مواخذه و مجازات کنید ظلم است ظلم یعنی انجام دادن کاری که در محل خودش نیست کسی را میتوان عذاب و عقاب کرد که حجت به او رسیده باشد .
قبح عقاب بلا بیان یک قضیه کلیه و قاعده ای مسلم است که هر عاقلی او را قبول دارد انما الخلاف در صغرای بحث میباشد.
صغری شبهات است یعنی بعد از آنیکه ما در مساله ای مانند شبهه تحریمیه شک میکنیم که مثلا این فعل و عمل حرام است یا نیست مجتهد آیه روایتی پیدا نمیکند و هیچ دلیلی نیست اینجا محلی است که اصولی با اخباری جدا میشود اصولی میگوید برائت و اخباری میگوید احتیاط .
اولین دلیل برای اصولی قبح عقاب بلا بیان است میدان دار اول اصولی است میگوید چون دلیلی نیست میرویم سراغ عقل و عقل عنوان میدارد قبح عقاب بلا بیان را؛ اخباری میگوید قبح عقاب بلا بیان درست است اما در بحث ما بیان موجودٌ وجود بیان و عدم بیان صغرای داستان است البیان لیس بموجودٍ (صغری) عقاب بلا بیان قبیح است (کبری)
در صغری اخباری میگوید بیان هست به دو دلیل
دلیل اول : علم اجمالی به وجود احکامی در شریعت
دلیل دوم : نقل روایاتی مانند قف عند الشبهه
از نظر اخباری این دو دلیل بیان است اگر قرار است ما اصولیین در مقابل اخباریین بایستیم و نزاع کنیم باید صغری را از دست آنها بگیریم اخباری میگوید علم اجمالی داریم بوجود تکالیف فراوان ما در مقابل آنها میگوئیم این علم اجمالی علم اجمالی است اما در صورتی بیان باقی میماند که منحل نشود علم اجمالی بیان است اما در دومحل :
محل اول : در شبهات بدویه قبل از فسخ
محل دوم : در شبهات مقرون به علم اجمالی (شک در مکلف به)
اما در شبهات بدویه قبل از فحص نحن معکم برائت جاری نمیکنیم و احتیاطی میشویم ولی بعد از فسخ قائل به احتیاطیم زیرا وقتی فسخ میشود اجتهاد میکنیم و آیه و روایت و دلیلی پیدا نمیشود بیابانی است برهوت و علم اجمالی از بین رفته است مثلا بعد از فسخ ایه و روایت ادله را دیدیم و محرمات شدند دوهزارتا علم تفصیلی پیدا میکنیم به محرمات معلومه اما نسبت به اینکه بیشتر از این هم حرام هست شک بدوی است نه علم اجمالی در اینجا برائت جاری میشود علم اجمالی بعد الفحص و الیأس دیگر وجود ندارد .
بنابراین دلیل اول اخباریین این شد که علم اجمالی وجود دارد لذا صغری ثابت است البیان موجودٌ پس نتیجه اینکه قاعده قبح عقاب بلا بیان جاری نمیشود
نتیجتا علم اجمالی در شبهات بدویه منحل میشود و بیان وجود ندارد اما تنجز و تنجیز علم اجمالی در شبهات مقرون به علم اجمالی (شک در مکلف به )که تقریبا با اخباریون همگام هستیم و علم اجمالی را منجز میدانیم زیرا اصل تکلیف معلوم است نهایتا بحث اثبات تکلیف نیست
سوال : وقتی علم اجمالی را در اطراف شبهات مقرون به علم اجمالی (شک در مکلف به) میآوردید و به آن قدرت میدهید آیا این علم اجمالی که منجز است در مقام اثبات تکلیف است یا در اسقاط تکلیف؟
بعنوان مثال میدانید یکی از دو ظرف نجس است بنابراین اجتنب عن النجس را علم دارید حالا که میخواهید عمل کنید آیا در مقام اثبات نجاست این دو ظرف هستید یا در مقام پرهیز از نجاست ؟
جواب : یقینا هدف امتثال است اشتغال یقینی یستدعی فراق یقینی در اینجا قاعده اشتغال برای اسقاط تکلیف می آید نه اثبات تکلیف .
تکمیل بحث سیاتی ان شاالله...