1402/07/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بررسی حجیت خبر واحد
کلام در ادله نفی حجیت خبر واحد بود و بحث را دیروز آغاز کردیم که مانعین و منکرین حجیت خبر واحد
به ادله ای استدلال کردند که این ادله به 3 قسم تقسیم میشوند.
ادله قرانی
ادله حدیثی
اجماع
اما ادله قرانی : آیاتی از قران کریم که مجموعه این آیات نهی میکنند عمل بدون علم را. یا آیاتی که ظن و گمان را معتبر نمیدانند ﴿ان الظن لایغنی من الحق شیئا﴾. این آیات معروف و مشهور در طول طلبگی ما بارها مرور شده اند مانند ﴿لاتقف مالیس لک به علم﴾ تعقیب و دنبال نکنید آنچه را به او علم ندارید. به شکل دقیقی آیه میگوید جهل و عدم علم را مقدم نکنید و پشت سرش به راه بیفتید بلکه باید مقتدا و امام راعلم قرار داد و پشت سر او رفت.
قسم دوم روایات : در این جهت روایات فراوان داریم که دیروز از کتاب المعتمد ابوالحسن بصری معتزلی قرن 5 هجری اشاره شد و در کتب شیعه هم فراوان است. روایات منع از غیر علم هم وجوه مختلفی دارد.
یک وجه آن اینست که امام معصوم میفرماید:
1. به خبری که شاهدقرانی ندارد عمل نکنید
2. به خبری که موافق با قران نیست عمل نکنید 0(زخرف)
3. به خبری که موافق با سنت قطعیه نیست عمل نکنید.
4. روایاتی که به شکل کلی با ظن و گمان مخالفت میکند مانند روایت مفضل بن عمر قال سمعت ابا عبدالله یقول من شک أو ظن فاقام علی احدهما فقد حبط عمله ان حجت الله هی الحجة الواضحه[1]
کسی که شک یا ظن پیدا کرد و به یکی از آنها عمل کرد کارش باطل است و عملش بیهوده ،حجت خداوند واضح است. شک و ظن حجت نمیباشند. به شکل کلی این روایات ما را از عمل به ظن و غیر علم منع میکند.
مرحوم شیخ اعظم در رسائل میگوید اما السنة فهی الاخبار کثیره . روایات مانعه که استدل بها للمنع عن العمل بخبر الواحد هی کثیرة یدل علی المنع من العمل بالخبر غیر معلوم الصدور خبری که معلوم الصدور نیست بلکه مظنون و مشکوک الصدور است. یکی این است کلام امام کاظم علیه السلام " ما علمتم انه قولنا فالزموه " چیزی را که فهمیدید قول ماست بگیرید " و ما لم تعلموا فردوه الینا [2] " اما آنچه را نمیدانید از ماست یا نه به خودمان باز گردانید .
قسم سوم اجماع : اجماع علما برحجیت خبر واحد. ادعای اجماع شده است بر اینکه فقهای عظام در طول تاریخ متفق هستند برعدم حجیت خبر واحدی که ظنی الصدور است .
در جواب همانطور که اعاظم فرمودند اجماع بر دو قسم است. اجماع محصل و اجماع منقول
اما اجماع محصل در عالم شریعت بین فقها همچین اجماعی تحقق پیدا نکرده است که یک عالمی مثلا قول همه علما را دیده باشد که میگویند خبر واحد حجت نیست. چرا چنین چیزی تحقق پیدا نکرده؟
لوجهین . وجه اول اینکه ممتنع است اجماع محصل صورت بگیرد هرکه بافقه آشنا باشد میبیند که نخبگانی از اعاظم فقها قائلند به حجیت خبر واحد خب اگر چهره های شاخصی از علما در طول تاریخ ملتزم شده اند به حجیت خبر واحد پس چگونه میشود اجماع محصل را پیدا کرد؟
وجه دوم بر فرض که اجماع محصل تحقق یافته باشد باز هم ارزش ندارد چون ممکن است این مجمعین که اتفاق کرده اند بر عدم حجیت خبر واحد بخاطر آیات قران یا روایات باشد که این اجماع یا مدرکی است یا محتمل المدرک. اجماع در شیرازه کتاب استنباط ما شیعیان در صورتی معتبر است که اجماع بما هو اجماع باشد نه اجماع بما هو قران یا بما هو سنته. اگر در جایی فقها فتوا و نظر دادند بخاطر یک آیه یا روایت آن اتفاقشان اجماع نیست که بتوان در موارد دیگر هم از آن استفاده کرد. اجماعی در مکتب اهل بیت اتفاقی است که هر چه میگردیم در کنارش آیه یا روایتی نیست بعد ملتزم میشویم که کاشف است از قول معصوم بنابراین اما المحصل فانه اما لم یحصل.
اما اجماع منقول : اینکه ادعاکنیم اجماع منقول را بر عدم حجیت خبر واحد.
جواب در اینجا اینست که
اولا اجماع منقول بماهو اجماع المنقول حجت نیست وبرمیگردد به سنت که کاشف حدسی از سنت است.
اگر هم ما شیعیان قائل به حجیت اجماع میشویم همانطور که خبرواحد حاکی از سنت است اجماع را نیز حاکی از سنت میدانیم .پس "اجماع بما هو اجماع هم اصل له وهو اصل لهم "
ثانیا اجماع در مساله اصول جایگاهی ندارد ما قرار است در کنکاشهای اصولی به حجیت خبر واحد برسیم
اما اجماع منقول اگر هم حجت باشد برای فروع فقهیه است و در مسائل فرعی بکار ما می آید و در مسائل
اصولی کاربردی ندارد.
ثالثاً فرض بر اینکه بپذیریم که در بحث علم اصول هم میشود از اجماع استفاده کرد باز هم زمینه استفاده از اجماع در مسأله مانحن فیه وجود ندارد . چرا؟ چون ما میخواهیم بگوئیم آیا خبر واحد حجت هست یاحجت نیست بعد برویم سراغ اجماع.
شما یا قائل میشوید به اینکه خبر واحد حجت است یا قائل نمیشوید که در هر دو صورت " لایمکن الاستدلال بالاجماع منقول علی حجیة خبر واحد " حالا چرا ؟ اگر شما توسط ادله دیگر قائل به حجیت خبر واحد شدید بعد بیائید سراغ اجماع منقول و با آن بگویید خبر واحد حجت نیست اولین چیزی که پدید می آید اینست که قائل شده اید به حجیت خبر واحد و میخواهید استدلال کنید بر عدم حجیت خبر واحد به اجماع منقول به خبر واحد چون اجماع منقول به خبر واحد از مصادیق خبر واحد است. پس یلزم اجتماع نقیضین که نمیشود هم حجت باشد هم حجت نباشد.
اما در فرضی که بگوئیم خبر واحد حجت نیست. اگر گفتیم اجماع منقول به خبر واحد از افرادخبر واحد است اما حجت نیست در اینصورت دیگر لازم نیست استدلال کنیم به اجماع منقول به خبر واحد بر عدم حجیت خبر واحد چون تحصیل حاصل است. اگر شما باسیره عقلا یا ادله دیگر فرض گرفتید که خبر واحد حجت نیست بعد استدلال کردن به اجماع منقول به خبر واحد بر عدم حجیت خاصیتی ندارد چون همانطور که گفتیم تحصیل حاصل است. بنابراین با این مطالبی که گفته شد " لایمکن الاستدلال به علی عدم حجیة خبر واحد محصله کذا و منقوله کذا "
بعضی از اعاظم خواسته اند این حرفها را در بحث اجماع جمع کنند مانند آقای خوئی ، همانطور که در علم روایت خواندیم حدیث 4 نوع دارد :صحیح، موثق، حسن، ضعیف.
آقای خوئی میگوید : اینکه بعضی ادعا کرده اند اجماع را بر عدم حجیت خبر واحد منظورشان خبر واحد ضعیف و حسن است.و آنانی که ادعای اجماع برحجیت خبر واحد دارند منظورشان خبر صحیح و ثقه است.
این شیوه یکی از راههای جمع در باب نقل اجماع است.