1402/02/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأمارات/الإجماع المنقول بخبر الواحد /قاعده لطف
خلاصه جلسه قبل
کلام در حجّیت اجماع منقول به خبر واحد بود؛ رسیدیم به کلام شیخ طوسی یعنی حجّیت اجماع منقول بخب رواحد توسّط قاعده لطف؛ نتیجه گرفتیم که قاعده لطف باعث نمیشود اجماع منقول به خبر واحد حسی باشد یا قریب به حسّ تا تحت ادله حجیت خبر واحد قرار بگیرد و بگوئیم این ادله همانطور که خبر زراره را حجت میکند اجماع منقول به خبر واحد را هم حجت کند؛ بنابراین اجماع منقول به خبر واحد از جهت نقل دو راه برای اعتبار دارد:
راه اول
مستند شود به ادله حجیت خبر واحد؛ یعنی «قال شیخنا الطوسی» همانند «قال زراره قال الصادق علیه السلام» باشد؛ برای این منظور باید کاری کنیم که اجماع منقول به خبر واحد، حسّی بشود؛ چون ادله حجیت خبر واحد، عمده دلیلش سیره عقلاست و سیره عقلاء دو سرباز دارد: اصالة عدم الکذب و اصالة عدم الغفلة؛ و این دو اصل در خبر حسّی جاری میشوند.
راه دوم
دلیل خاصی غیر از حسی بودن؛ غیر از ادله حجیت خبر واحد.
ان قلت
شیخ طوسی از قاعده لطف استفاده کرده برای اینکه اجماع منقول به خبر واحد را مستقلا حجت معرفی کند نه بعنوان مصداق خبر واحد؛ بلکه این قاعده اقتضاء دارد که بگوئیم امام باید بین مجمعین اختلاف ایجاد کند و اگر اختلاف نشد خود این اجماع موضوعیت دارد و مثبت حکم شرعی است.
قلت
این در مورد اصل اجماع یعنی اجماع محصّل قابل ذکر است مثلا شیخ طوسی میبیند همه علما یک چیز گفتهاند سپس توسّط قاعده لطف میگوید حال که بین علما اختلافی نیست من هم جرأت نمیکنم برخلاف آنها حرفی بزنم؛ قول معصوم در بین اینهاست؛ یعنی اقتضاء دارد که کاشف از قول معصوم باشد؛ ولی در اجماع منقول قاعده لطف نقل را تصحیح نمیکند بلکه فقط اتّفاق یا عدم اتّفاق را بیان میکند؛ اجماع منقول به خبر واحد نیاز دارد به یک مستند علمی قابل قبول که فقط در اخبار حسّی وجود دارد؛ عقلاء اصالة عدم غفلت و عدم کذب را فقط در اخبار حسّی جاری میکنند؛ بنابراین راه دوم ربطی به خبر واحد ندارد؛ این یک راه مستقل و جدای از ادلّه حجیت خبر واحد است.
3ـ راه سومی هم بعضی گفتهاند وقتی فقیهی حکمی میدهد ظن به حکم شرعی حاصل میشود؛ فقیه دوم هم میگوید و ظن قویتر میشود فقیه سوم و این آنقدر تکرار میشود که به اطمینان میرسیم؛ وقتی بیشتر شد به تواتر میرسد که مفید یقین است؛ بنابراین اجماع منقول به خبر واحد اولی به حجیت است از خبر واحد.
جواب
این اگر مستقل از ادله حجیت خبر لحاظ شود اشکال میشود که تا وقتی ظنّی است باید دلیل بر اعتبار داشته باشد؛ بله اگر کسی یقین حاصل کند فبها؛ یک غفلت در این نظریه وجود دارد و آن اینکه در بحث اجماع، اتفاق علماست که نقل می شود نه قول معصوم؛ نمیگوئیم همه علما قول معصوم را نقل کردهاند؛ برهان شما مربوط به خبری است که قول معصوم را نقل میکند؛ این اگر هم برای اجماع مفید باشد برای اجماع محصّل است و آن هم یک نوع حسّ است و از بحث نقل خارج میشود؛ محلّ نزاع نقل است نه اجماع؛ محلّ بحث خبر است نه مخبرعنه؛ مخبرعنه برای ناقل به هر دلیل ممکن است حجّت باشد لکن برای ما نقل است؛ خبر شیخ یا سیّد که برای ما نقل میشود خبر یک نفر است نه صد یا هزار نفر؛ برای او قول هزار نفر است ولی برای ما نقل یک نفر است که میگوید اجمع العلماء؛ بجای اینکه بگوید قال النبی یا قال الصادق میگوید اجمع العلماء.
بنابراین روش دوم هم که خواستهاند اجماع منقول به خبر واحد را مستقلا حجّت کنند قابل قبول نیست زیرا ظنّی تولید میشود که مستند ندارد؛ یعنی ظنّی ساخته میشود که برهانش بر اساس تحصیل است ولی ما میخواهیم نقل را حجّت کنیم؛ ما وقع لم یقصد و ما قصد لم یقع؛ ما یقصد، حجیت قول شیخ طوسی برای ماست و ما وقع، حجیت برای خود اوست؛ برای خود او ممکن است اصلا یقین حاصل شود و از بحث ظن خارج شود گرچه ظن از تحصیل، قابل خدشه است لکن میتوان گفت از اینکه فتوای صد نفر را دیده قول معصوم برای او حسی میشود لکن این محلّ نزاع ما نیست؛ محلّ نزاع نقل اجماع به خبر واحد است بتعبیر دیگر بحث در خبر است نه تحصیل اجماع؛ نزاع در حاکی است نه محکی؛ آیا این حاکی میتواند مرآة باشد یه نه؟ باید خبر واحد را حجّت کنیم و خبر واحد حجّت نیست مگر با سیره عقلاء و سیره حجت نمیکند مگر با اجراء اصالة عدم غفلت و عدم کذب و اینها در خبر حسی جاری میشود و اجماع منقول به خبر واحد حدسی است.
در نتیجه اجماع منقول به خبر واحد حجّت نیست؛ هیچ دلیل اعتباری ندارد؛ تا وقتی اجماع منقول به خبر واحد مفید ظن است دلیلی بر اعتبار ندارد؛ اجماع منقول به خبر واحد در کسوت افاده ظن گرچه ظنّش قوی باشد دلیلی بر اعتبار ندارد چون محکیعنه اتفاق علماست که حدسی است؛ نه صغرویا و نه کبرویا هماهنگ با ادله حجیت خبر واحد نیست چون این ادله فقط شامل خبر حسی میباشند.