1402/02/19
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأمارات/الإجماع المنقول بخبر الواحد /حس و حدس
خلاصه جلسه قبل
کلام در اجماع منقول به خبر واحد بود؛ گفتیم این از مصادیق خبر واحد است؛ خبر بر دو قسم است: حسّی و حدسی؛ ادلّه حجّیت خبر واحد شامل خبر حسّی است نه حدسی؛ مخبِر باید مخبَرعنه را حس کرده باشد؛ زیرا حجّیت خبر واحد یک دلیل بیشتر ندارد و آن بناء عقلاست و این بناء دو سرباز دارد: اصالة العدالة و اصالة عدم الغفلة؛ عقلاء اینها را در محسوسات جاری میکنند؛ مثلا وقتی میگوید قال زراره؛ در اینجا دو احتمال وجود دارد:
اوّل: احتمال کذب: عقلا میگویند چون ثقه است این احتمال ملغی است .
دوّم: احتمال غفلت: عقلا میگویند چون حسّی است به این احتمال نیز اعتناء نمیشود.
محسوسات قلیل المؤونهاند لذا عقلاء یک نوع اصالة التسهیلی را در اینجا قبول دارند؛ همانطور که شریعت در باب طهارت و نجاست ساده گرفته است عقلاء نیز در باب صداقت و عدم غفلت ساده گرفتهاند لکن بشرط آنکه محسوس باشد.
در أخبار حسّی، سیره عقلاء این است که اصالة الوثاقة و اصالة عدم الغفلة جاری میکنند؛ لذا خبر واحد را معتبر میدانند گرچه ظنّی است؛ ظنّ مستفاد از خبر واحد در باب احکام حجّت است؛ أخبار حدسی، درونی است و بستگی به مخبر دارد؛ حدس یک امر شخصی است و هر کسی طور خاصّی حدس می زند؛ امّا أخبار حسّی برای همه یکسان است اگر ما هم بجای راوی بودیم همین را از زراره میشنیدیم؛ در حسّیات است که میتوانیم احتمال کذب و غفلت را نادیده بگیریم نه حدسیات؛ حس غالباً خطا نمیکند بخلاف حدس.
حال در اجماع، چیزی که نقل میشود اجماع است و اجماع از امور حسّی نیست بلکه نوعی اتّفاق است؛ اصلاً محسوس شدن اجماع بدون حدس نمیشود چون احتمال دارد فقهاء دیگری هم باشند که ما نظر آنها را ندیده باشیم؛ اگر بگوئیم احتمالاً فقیه دیگری نیست، این حدس است؛ دلالت مطابقیاش محسوس نیست؛ امّا سلّمنا که دلالت مطابقیاش حسّی است امّا در مانحن فیه مفید نیست چون دلالت مطابقیاش وجود اجماع است ولی آنچه برای ما مفید است قول معصوم است که دلالت التزامی است و هیچگاه حسّی نیست بلکه حدس مطلق است.
بنابراین اجماع بدلالت مطابقی بازهم حدسی است نه حسّی؛ این خیلی مشکل است که در یک عصر و زمانی کسی بتواند اقوال همه علماء را حسّ کند و بتواند بگوید فقیه دیگری نیست؛ امّا سلّمنا که حسّی شد، این دلالت مطابقی حسّی در فقه که میخواهیم حکمی را استنباط کنیم و به خداوند نسبت بدهیم، مفید نیست؛ ما میخواهیم بدلالت التزامی قول معصوم را نقل کنیم؛ باید بگوئیم اجماع مستلزم قول معصوم است؛ ذات این استلزام حدس است؛ لذا بحث را باید منتقل کنیم به اینکه مستلزم هست یا نه؛ سیره عقلاء در اینجا مفید نیست لذا باید مثل محقّق طوسی سراغ قاعده لطف برویم؛ و قاعده لطف یک بحث اعتقادی است؛ اینکه بخواهیم با یک بحث اعتقادی قول معصوم را ثابت کنیم، ربطی به بحث خبر واحد ندارد لذا از مانحن فیه خارج است.
خبر واحد مورد بحث در محسوسات است نه حدسیات ولی اجماع حدس است؛ وجه اینکه مشهور میگویند اجماع از طریق راه خبر واحد نمیتواند حجّت باشد این است که این اجماع منقول بخبر واحد پدیدهای حدسی است نه حسّی؛ چه بدلالت مطابقی و التزامی یا فقط التزامی؛ خبر واحد سنّت یعنی قول یا فعل یا تقریر معصوم را اثبات میکند؛ ولی اجماع اگر هم سنّت را نقل کند حدسی است نه حسّی؛ و اگر هم حسّی باشد مفید نیست چون منقول، اتّفاق علماست نه سنّت.
بله ممکن است حجّیت اجماع از راه دیگری اثبات شود لکن از مانحن فیه خارج است؛ ما میخواهیم بدلالت التزامی قول معصوم را اثبات کنیم؛ اجماع منقول بخبر واحد اگر هم حجّت باشد توسّط برهان است نه سیره عقلاء؛ محلّ بحث این است که آیا ادله حجّیت خبر واحد، شامل اجماع منقول بخبر واحد نیز میشود یا نه.