1402/02/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأمارات/حجية ظواهر الألفاظ /اصل ظهور
خلاصه جلسه قبل
کلام در بحث ظهورات بود؛ گفتیم ظهور مطلقا هم در محاورات عرفی هم در محاورات شرعی چه قرآن و چه حدیث، حجّت است چون مقتضی موجود است و مانع مفقود.
تتمّه
سؤال
اصل ظهور در یک کلام چیست و برای احراز ظهوری که حجّت قرار میگیرد به چه موضوعی باید فکر کرد؟ ظهوری که موضوع حجّیت است از ناحیه دلالت تولید میشود؛ دلالت در اصول و منطق بر سه قسم است:
اوّل: دلالت تصوّریه یا خطوریه یا انسیه.
معروف و مشهور این است که این دلالت یک دلالت وضعی است؛ یعنی لفظی برای معنایی وضع شده است لذا هرگاه لافظی آن را تلفّظ کند معنایی از آن تصوّر میشود؛ امّا محقّق خوئی میفرماید وضعی نیست؛ زیرا دلالت وضعی دلالتی است که از تعهّد و التزام حکایت میکند.
این برمیگردد به بحث وضع؛ مرحوم آقای خوئی فرمود: وضع، نوعی التزام و تعهّد است؛ خب در اینجا که دلالت بر تعهّد و التزام ندارد بلکه خطور است لذا اگر کسی در خواب هم لفظی را تلفّظ کند معنایش به ذهن خطور میکند؛ حتّی اگر قرینه برخلاف هم وجود داشته باشد مثلاً رأیت اسدا یرمی، به محض شنیدن کلمهی اسد، معنای حیوان مفترس به ذهن خطور میکند؛ با فرض اینکه متکلّم این معنا را اراده نکرده است بلکه رجل شجاع را اراده کرده است؛ لذا ایشان این دلالت را دلالت انسیه نامیده است که از انس بین لفظ و معنا ناشی میشود؛ و در نهایت میفرماید: این بدرد بحث ما نمیخورد زیرا مانحن فیه بحث ظهور است که بر مبنای دلالت تصوّری نیست چون ظهور را به متکلّم نسبت میدهیم و میگوئیم مراد اوست و بر اساس آن حکم صادر میکنیم.
مطلب اخیر ایشان صحیح است که این قسم از دلالت، مبنای ظهورات نیست؛ نمیتوان این را به متکلّم حکیم نسبت داد و بر اساس آن حکم کرد؛ رابطهی این دلالت با متکلّم حکیم رابطهی خیلی ضعیفی است؛ معلوم نیست مراد متکلّم باشد.
امّا حرف اول که این دلالت وضعی نیست صحیح نیست؛ این برمیگردد به مباحث وضع؛ ما گفتیم الوضع هو المجاورة؛ یعنی مجاورت لفظ با معنا؛ شبیه فرمایش شهید صدر که فرمود قرن اکید؛ یعنی مقارنت مؤّکد بین لفظ و معنا؛ بنظر ما چنین آمد که در وضع، یک لفظی با معنایی هماهنگ میشوند بخاطر اینکه زیاد کنار هم قرار میگیرند حال یا بصورت تعیین یا بخاطر کثرت استعمال؛ وقتی این مجاورت زیاد شد بمحض استعمال لفظ آن معنا به ذهن میآید؛ این همان تبادر است که علامت حقیقت است؛ تعهّد اگر بخواهد باشد در وضع تعیینی است نه تعیّنی و ما گفتیم وضع تعیینی قابل اثبات نیست؛ و تعیّن حکایت از تعهّد ندارد بلکه فقط دلالت بر استعمال دارد.