1401/12/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأمارات/أحكام القطع /علم تعبدی
خلاصه جلسه قبل
گفتیم اخباریین میگویند به چهار دلیل ظواهر قرآن حجّت نیستند:
1ـ الفاظ قرآن رموز هستند.
2ـ قرآن دارای مطالب عمیق و پیچیدهای است که فقط راسخون در علم میفهمند.
3ـ علم اجمالی به وجود قرائن منفصله ای که مانع از انعقاد ظهور هستند؛
4ـ تحریف.
جواب
امّا الصغری: عدم ظهور
اوّلاً: اگر آیات قرآن رموز باشند و ظهور نداشته باشد قرآن قابل استفاده برای مردم نیست و همچنین معجزه بودن قرآن معنا ندارد.
ثانیاً: اگر قرآن پیچیده باشد و فقط مخصوص راسخین فی العلم باشد، مانع استفاده از آن میباشد در حالیکه روایات زیادی ما را به قرآن ارجاع دادهاند؛ وانگهی رموز و پیچیدگی مربوط به باطن قرآن است و بحث ما در ظاهر قرآن است.
ثالثاً: علم اجمالی بوجود قرینه باعث اجمال نمیشود بلکه باعث لزوم فحص است؛ آیات بیّن زیادی وجود دارد که باید در آنها فحص کنیم و اگر مقیّدی پیدا نکردیم ظهور مستقرّ میشود.
رابعاً: تحریف به نقصان در قرآن وجود ندارد و تحریف به زیادی هم اشکال ندارد؛ و سلّمنا تحریف وجود داشته باشد، کلام در آیاتی است که تحریف نشدهاند؛ یعنی سخن در آیات موجود است نه آیات معدوم؛ و به همین آیات موجود ائمه ارجاع دادهاند؛ بنابراین تحریف باعث از بین رفتن ظهورات قرآن نیست.
امّا کبری: عدم حجّیت ظهورات قرآن
دلیل اوّل اخباریین
اخباریین میگویند قرآن دارای محکم و متشابه است و ظهورات قرآن از متشابهاتند؛ تشابه یعنی کلامی که دارای وجوه و احتمالاتی است؛ و ظهور نیز همینطور است چون ظنّی است؛ در قرآن فرموده ﴿مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ﴾[1] ظهورات جزء متشابهاتند؛ باید سراغ محکمات برویم که همان نصوصند.
جواب
اوّلاً: تشابه بمعنای تساوی است یعنی شباهت دو وجهی مساوی؛ تشابه وقتی است که دو احتمال مساوی در کلام باشد و هیچکدام راجح نباشد؛ امّا ظهور اینطور نیست بلکه یک طرف رجحان دارد مثلا «اقیموا الصلاة» ظهور دارد در وجوب؛ احتمال غیروجوبش کم است؛ وجوب و غیروجوب که متشابه و مساوی نیستند؛ «مَا تَشَابَهَ مِنْهُ» در آیه شریفه یعنی آیاتی که هیچ احتمالی در آنها اقوی نیست؛ مثل قرء که هم بمعنای طهر است هم حیض؛ بنابراین تشابهی که در قرآن نهی شده است مربوط به شکّ و وهم و خیال است نه ظنّ؛ ظهور دلالتش از خلاف ظاهر اقواست.
ثانیاً: ائمه ما را به قرآن ارجاع دادهاند.
دلیل دوّم اخباریین
روایاتی زیادی از تفسیر به رأی نهی کردهاند؛ عمل به ظاهر تفسیر به رأی است.
جواب
تفسیر یعنی کشف القناع؛ پردهبرداری از روی چیزی برای آشکار شدن حقیقت؛ عمل به ظاهر، کشف نیست بلکه 80 درصد مطلب واضح است؛ وانگهی عمل به ظاهر، سفارش ائمه است؛ مواردی هست که از امام چیزی پرسیدهاند و حضرت فرمودهاند این مطلب از قرآن واضح است چرا از من میپرسی؟
پس اوّلاً عمل به ظاهر تفسیر نیست ثانیاً ائمه ارجاع دادهاند به قرآن و قرآن اکثرش ظواهر است نه نصوص.