1401/11/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الأمارات/أحكام القطع /علم تعبدی
خلاصه جلسه قبل
کلام در جمع بین حکم واقعی و ظاهری بود؛ وجوهی در کلام شهید صدر بود که سه وجه ذکر شد
وجه چهارم: نظریّهی دیگری از صاحب کفایه
ایشان میگوید حکم واقعی با حکم ظاهری تضادّ ندارند چون آخوند برای حکم چهار مرحله قائل شده است:
اوّل: اقتضاء.
دوّم: انشاء یعنی جعل قانون و ایجاد معانی.
سوّم: فعلیّت: ارادهی مولا.
چهارم: تنجّز؛ حکم عقل به لزوم امتثال و استحقاق ثواب و عقاب.
شهید صدر میفرماید تنجّز عبارت است از نوعی بلوغ حکم؛ به این معنا که حکم در خارج به مکلّف رسیده و اگر انجام ندهد مستحقّ عقوبت است.
آخوند میفرماید امارات احکام فعلیه دارند؛ بنابراین اگر حکم واقعی در مرحلهی قبل از فعلیت باشد بخاطر عدم علم مکلّف، اگر حکم ظاهری مخالف واقع باشد دیگر تضادّی وجود ندارد؛ چون حکم واقعی فعلیّت ندارد.
در ادامه شهید اعتراضات علما بر این فرمایش آخوند را ذکر میکند که خیلی طولانی است.
وجه پنجم
در اینجا شهید راه جمع بین فرمایش شیخ اعظم و فرمایش مرحوم شیرازی را مطرح میکند به اینکه بین حکم واقعی و ظاهری تضادّی نیست چون هر کدام در یک مرحله قرار دارد.
جمع بندی
و التحقیق فی المقام: دعوای علماء در این مبحث دعوای عنب و انگور است؛ آنچه حقّ است و مشکل را حلّ میکند این است که باید کاری کنیم که بین حکم واقعی و ظاهری تضاد نباشد امّا گرفتار تصویب هم نشویم و نتیجهاش این نشود که احکام مختصّ عالمین باشد؛ چگونه میشود که اماره بگوید صلّ صلاة الجمعة و ادلهی حجّیت خبر واحد هم بگویند نماز جمعه بخوان چون حجّت داری ولی بعد بفهمیم نماز جمعه حرام بوده است؛ و این مختصّ به اماره نیست بلکه قطع را هم شامل میشود چون گاهی جهل مرکّب و خلاف واقع است با اینکه حجّیت علم ذاتی است.
این بحث با مباحث اعتقادی نیز ارتباط دارد؛ آیا این با عدالت خداوند سازگار است؟ اگر این را در علم اصول حلّ کنیم مشکل اعتقادی نیز حلّ میشود؛ یکی از جاهایی که علم اصول با کلام ارتباط دارد همینجاست.